من کتاب «هنر مذاکره» دونالد ترامپ را نخوانده ام، اما متن کامل مصاحبه وی با نیویورک تایمز که توسط مگی هابرمن و دیوید سنگر انجام شده را خوانده ام. نه تنها خلاصه های این مصاحبه، بلکه هر نوع تحلیل، سرمقاله و مطلبی که درباره این مصاحبه در سایت ها منتشر شده است را خوانده ام.

 
همان طور که قبلاً هم فهمیده بودم در این مقاله پی به اشتباهات جدی ترامپ و حتی خطر وقوع جنگ هسته ای از نظر وی می بریم. نظر من در رابطه با بازی با حاصل جمع صفر ترامپ، بعد از این مقاله بدتر شد.
 
در یک تجارت، تمام طرفین باید نفع ببرند. اگر این طور نباشد، خرید، تجارت و توافقی وجود نخواهد داشت. این به معنای این نیست که تمام توافقات به یک اندازه به نفع طرفین است. اما اگر نفع دو طرفه را از توافق حذف کنیم، در غیر این صورت دیگر هیچ مذاکره ای انجام نخواهد شد.
 
اگر یکی از طرفین احساس کند که طرف دیگر در حال تقلب است -یا این که احساس کند طرف مقابل در شرایط خوبی مذاکره نمی کند- می توانید مطمئن شوید که احتمال کمی وجود دارد که با طرف مقابل بتوانید دست به توافق بزنید.
 
معلوم نیست دونالد ترامپ این مسئله را چگونه می بیند. وی ممکن است با پی.تی بارنام موافق باشد که می گوید جهان پر از احمق است، اما در این جا اوضاع فرق دارد. این به مسئله به خودی خود بد هست ولی وقتی بحث بر سر سیاست خارجی است، به نظر می رسد ترامپ می خواهد به همه دشمنان ما انبار هیزم را نشان دهد و یا حداقل به آنها بقبولاند که به دنبال آتش افروزی است.
 
من به شخصه به نوع توافقی که وی از آن حرف می زند و به راحتی پیشرفت های دیپلماتیک خیره کننده را زیر سوال می برد، با شک و تردید نگاه می کنم. به طور مثال می توانیم به مصاحبه ای که هابرمن و سنگر با وی داشته اند و توضیح ترامپ درباره این که چگونه می خواهد چین را وادار به عقب نشینی از دریای جنوبی چین کند، نگاه کنیم.
ترامپ: ما برتری اقتصادی چشمگیری بر چین داریم و آن قدرت تجارت است. به خاطر این که آنها از ما به عنوان بانکشان استفاده می کنند ... بهتر است که این بانکی باشد که آنها پول را برگردانند، اما آنها بعداً این پول ها را بر نمی گردانند.
سنگر: پس شما در مقابل تجارت را کاهش می دهید؟
ترامپ: نه، من از تجارت برای مذاکره استفاده می کنم ... باید به جنگ بروم؟... این سوالی است که من به آن جواب نمی دهم... کشور ما یک مشکل دارد. یک سیاستمدار باید بگوید «اوه من هیچ وقت جنگ نمی کنم» یا «من جنگ راه می اندازم». من نمی خواهم بگویم چه کاری می کنم... ما باید غیر قابل پیش بینی باشیم... من نمی خواهم اجازه دهم آنها بفهمند که فکر واقعی ام چیست.
 
سپس درباره توافق هسته ای ایران صحبت می شود. ترامپ توضیح می دهد که دولت اوباما می توانست به توافق بهتری دست پیدا کند اگر «زمان بیشتری داشت» یا «تحریم ها را دو برابر می کرد». ترامپ به طور ویژه درباره آزادسازی پول های بلوکه شده ایران دچار سوء تفاهم است. وی در این باره می گوید: «من تحت هیچ شرایطی اجازه نمی دادم 150 میلیارد دلار به آنها برگردد. مگر می شود با این شرایط آنها به جای ایالات متحده از کشور دیگری خرید کنند؟»
سنگر: قربان، قوانین ما اجازه فروش کالا به آنها را نمی دهد.
ترامپ: آه، ببخشید؟
 
سنگر: قوانین ما اجازه نمی دهد تا به آنها هواپیما بفروشیم. چون همچنان برخی از تحریم ها در ایالات متحده وجود دارد که مانع از فروش تجهیزات آمریکایی به آنها می شود.
 
ترامپ: خب، این چه قدر احمقانه است؟ ما به آنها پول دادیم و حالا می گوییم «به جای بوئینگ برو از ایرباس هواپیما بخر» درسته؟ این چقدر احمقانه است؟... من توافق بهتری را انجام می دادم.
من اگر کتاب «هنر مذاکره» ترامپ را می خواندم با بسیاری از این طرز تفکرها آشنا می شدم، اما این مسئله را نادیده گرفته بودم.