پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محمد اسماعیلی- نزدیک به 20 روز از زمان اعلام متن جمع بندی مذاکرات هسته‌ای می‌گذرد و در این مدت واکنش‌ها در داخل و فضای بین‌المللی نسبت به مفاد این متن متفاوت بوده است، آن هم در شرایطی که دقت در متن «برجام» و« قطعنامه 2231 » شورای امنیت سازمان ملل حاوی نکات مبهم فراوان حقوقی، فنی و سیاسی است که نگرانی بسیاری را برای جامعه ایرانی به همراه داشته که لازم  است  به زودی مطالبی با همین محور برای تنویر افکار عمومی به تحریر در‌ آید. 

حال بر اساس آنچه اشاره خواهد شد رویکرد و مواضع نظام سلطه - طی 20 روز اخیر- به انضمام برخی از بندهای این دو سند بین‌المللی – برجام و قطعنامه - نکات مهمی را فراروی ما قرار می‌دهد که اشاره به آن می‌تواند چشم انداز واقعی آینده برجام را ترسیم نماید. 

1- سیاستمداران ایالات متحده امریکا طی 23 ماه مذاکره هرگز ذهن و فکر خود را صرفاً روی پرونده هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران متمرکز نکرده‌اند و تلاش نموده‌اند موازی و هماهنگ با فرایند مذاکرات به دیگر اهداف راهبردی خود در مقابله با نظام جمهوری اسلامی ایران هم فکر کرده و آنها را گام به گام اجرایی کنند. 

به این گزاره‌ها که دقیقا طی 20 روز اخیر از سوی مقامات غربی بیان شده است توجه کنیم: « وزیر امور خارجه امریکا: اگر به توافق پشت کنیم معلوم نیست دور دیگر در انتخابات ریاست جمهوری ایران چه بر سر روحانی خواهد آمد»، « اوباما: چون ما می‌توانیم اگر بخواهیم و انتخاب کنیم ارتش آنها را از بین ببریم و من فکر می‌کنم آنها آمادگی و میل من برای اتخاذ اقدام نظامی در جایی که آن را برای امنیت ملی امریکا مهم بدانم، دیده‌اند»، « مقامات غربی و از جمله جان کری: رآکتور آب سنگین اراک با بتن پر می‌شود»، « جان کری: به ظریف گفتم اعزام کشتی به یمن را تحمل نمی‌کنم فوری تماس گرفت!»، « ارنست جاش سخنگوی کاخ سفید: نکته کلیدی این است که (پس از توافق) گزینه نظامی تقویت هم می‌شود»، «‌اشتون کارتر: یکی از دلایلی که این یک توافق خوب است، این است که هیچ‌ کاری در جهت پیشگیری از گزینه نظامی، گزینه نظامی ایالات متحده که من مسئول آن هستم، انجام نمی‌دهد»و« راو استوری: بمباران ایران نسبتاً سریع و بی‌درد خواهد بود و باعث تسهیل مذاکرات خواهد شد.»

هر چند که مشابه چنین سخنانی بارها از سوی مقامات رسمی کشورامریکا اعلام شده اما وجه مشترک تمام این عبارات در یک مسئله و آن تلاش برای « تحقیر جامعه ایرانی» است؛ هدفی که طی 700 روز مذاکرات به کرات از سوی غربی‌ها تکرار شده است و نخستین آن را باید موضع اوباما که برای اولین بار در طول ریاست‌جمهوری خود اتخاذ شد - سه ماه پس از روی کار آمدن دولت روحانی و در آستانه سفر رئیس‌جمهور کشورمان به نیویورک – دانست که ابراز می‌کند: «ترجیح من برای حل مسئله به شکل دیپلماتیک، به این معنا نیست که ما به تهران «حمله نظامی» نمی‌کنیم.»  به باور غربی‌ها تکرار مباحثی مانند « پر کردن رآکتور آب سنگین با بتن» می‌تواند در یک فرایند زمانی نسبتا کوتاه، جامعه ایرانی را به این باور برساند که کشورشان توان تقابل با امریکایی‌ها را در حوزه‌های مختلف ایدئولوژیک، نظامی، سیاسی و مذاکراتی ندارد و در هر شرایطی این ایرانیان هستند که باید در مقابل هیبت و عظمت غرب سر تعظیم فرود بیاورند و در مقابل خواسته‌های آنها مطیع باشند. 

به عبارت بهتر امریکایی‌ها معتقدند عملیات روانی علیه ایرانیان طی چنین روشی می‌تواند ضمن ایجاد «احساس خود کوچک‌بینی و حقارت در مقابل غربی‌های متمول» نهایتا به رشد و توسعه «روحیه ما نمی‌توانیم» شبیه آنچه در زمان قاجاریه و پهلوی در کشور موج می‌زد بینجامد که زمینه مناسب برای « تضعیف روحیه استکبار ستیزی»، « دست کشیدن از آرمان‌ها و اهداف انقلاب»، « منفعل شدن در برابر نظام سلطه» و حتی «پشت کردن به انقلاب» است. بر این اساس انتظار این است که دولت یازدهم و به خصوص وزارت امور خارجه در مقابل سخنان توهین آمیز و تحقیر محور غربی‌ها چاره مناسبی بیندیشد و پاسخ قاطع و درخور توجهی نشان دهد. 

2- در بند 74، 75، 78 برجام لغات و عباراتی به کار رفته که نشان می‌دهد طرف غربی تلاش داشته راهبرد مورد اشاره را در متن توافق هم جاسازی کند. 

در یکی از این بندها می‌آید: « اگر آژانس نگرانی‌هایی در خصوص فعالیت‌ها و مواد هسته‌ای اعلام نشده داشته باشد، بایدپایه نگرانی خود را به ایران اعلام و خواهان شفاف‌سازی ‌‌شود» و در ادامه در بند 78 اضافه می‌شود«اگر آژانس نتواند مواد و فعالیت‌های هسته‌ای اعلام نشده مغایر با برجام را تأیید کند، موضوع به کمیسیون مشترک، هیئت داوری و شورای امنیت ارجاع داده می‌شود.»

مرور این دو بند سؤالات بی‌شماری را مطرح می‌کند از جمله اینکه چگونه ایران می‌تواند عدم چیزی را ثابت کند، حال آنکه آژانس باید دلیل و اسناد متقن و معتبر برای ادعای خود ارائه دهد- البینه علی المدعی- و بر اساس مبانی حقوقی «موضوع اثبات، وجود است نه عدم وجود.»

فارغ از ایراد حقوقی چنین بندی چطور ممکن است ایران چیزی را اثبات نماید که وجود خارجی نداشته و امکان تحقق آن غیرممکن است؟

3- دربخش‌هایی از قطعنامه 2231 هم غربی‌ها تلاش کرده‌اند تا به بهانه « تحت نظارت و کنترل بودن رفتارها جمهوری اسلامی ایران » از یک سو استقلال و امنیت کشور  را زیر سؤال برده و از سوی دیگر با تأکید بر نظارت‌های گسترده و ویژه پیام‌های خاصی را به افکار عمومی داخل کشور انتقال دهند، چراکه آنها به خوبی می‌دانند اعمال نظارت‌های غیرمتعارف احساس خودکوچک بینی را در کشور می‌تواند به‌وجود آورد. به عنوان نمونه در بند6 بخش b شورای امنیت از کشورهای عضو می‌خواهد: ‌«بایستی تمهیدات لازم را جهت جلوگیری از تأمین، فروش یا انتقال تسلیحات یا مواد مرتبط از خاک ایران، توسط اتباع یا کشتی‌ها و هواپیماهای تحت پرچم خود به عمل آورند.»

 همانطور که به صورت اجمالی اشاره شد نظام سلطه موازی با مذکرات هسته‌ای تلاش می‌کند «سرخوردگی» و تئوری«ما نمی‌توانیم» را در جامعه ایرانی پس از 35 سال زنده کند؛ هدفی که‌ رویارویی دقیق، هم‌سان و انقلابی مسئولان کشور و به‌ویژه دستگاه دیپلماسی را می‌طلبد تا ‌نشاط و خودباوری همچنان در سیر حرکت ملت مشاهده شده و تحفظ و عمل به اصول و آرمان‌های انقلاب به عنوان اصل اساسی، اولویت‌ اصلی سیاست خارجی کشور باقی بماند.