انقلاب اسلامی ایران در سال ١٣٥٧ نقطه‌عطفی در تاریخ مشارکت زنان ایرانی در عرصه عمومی جامعه و به‌خصوص در حوزه سیاست بود. درحالی‌که ذهنیت کلی بسیاری، در داخل و خارج کشور بر این اساس شکل‌گرفته بود که اسلام زنان را تنها به ایفای نقش‌های سنتی در خانواده سوق می‌دهد و از حضور فعال در اجتماع و سیاست ‌بازمی‌دارد، مشارکت زنان در انقلاب اسلامی چهره‌ متفاوتی از زن ایرانی مسلمان به نمایش گذاشت. میلیون‌ها زن با حجاب اسلامی در تظاهرات علیه رژیم پهلوی شرکت کردند. در کنار زنان و دختران تحصیل‌کرده جوان، زنان سنتی و مذهبی خانه‌دار نیز هم‌گام با دیگر مردم ایران، در تظاهرات انقلابی شرکت کردند. البته زنان در جریان انقلاب اسلامی به شکل‌های مختلفی مشارکت داشتند و تنها به حضور در راهپیمایی‌ها اکتفا نمی‌کردند. انقلاب اسلامی «کاتالیستی برای فعالیت زنان» در عرصه جامعه ایران بود که در ابتدا به‌صورت یک جنبش سیاسی در جهت حمایت ملی از سرنگونی حکومت پهلوی شکل‌گرفته بود. (Bahramitash and Hooglund 2011: 2)

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، امام خمینی (ره) دین را محور و مرکز سیاست و جامعه قرارداد و تفسیر انقلابی ایشان از اسلام در شکل‌گیری قوانین و سیاست‌های اصلی حکومتی نقش کلیدی ایفا کرد. بر این اساس، قانون اساسی جمهوری اسلامی لازم می‌دانست که جامعه و حکومت در همه‌ جهات و بخش‌ها بر طبق قوانین اسلامی اداره شود، اما این بدان معنی نبود که امام خمینی (ره) یک‌سره قصد بازگردان جامعه به دوران پیشامدرن و اداره آن صرفاً بر اساس سنت‌های کهن را داشته باشند. بعد از پیروزی انقلاب ‌اسلامی، رهبران انقلاب یک‌ چشم‌انداز جدید از جامعه و حکومت مدنظر خود ترسیم کردند که هم اصول و ارزش‌های اسلامی در آن حاکم بود و هم برخی مفاهیم و نهادهای مدرن مدنی در آن به رسمیت شناخته‌شده بود؛ به‌گونه‌ای که برخی معتقدند بعد از انقلاب اسلامی یک «حکومت اسلامی مدرنیزه» به وجود آمد. (Sadeghi 2008)

در میان پرسش‌های بسیاری که در مورد این مدل جدید حکومتی و پیامدهای آن در عرصه‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی وجود داشت، موضوع زنان و حقوق و جایگاه آنان از پرسش‌های اساسی بود. تا آن زمان، حتی در میان طرف‌داران حقوق زنان، مسئله زنان در حوزه مباحث انتقادی و دانشگاهی به‌صورت وسیع مورد بحث قرار نگرفته بود. درواقع انقلاب اسلامی موضوع زنان را نه‌تنها برای مخالفان حکومت جدید، بلکه حتی برای طرفداران انقلاب و برای زنان و مردان حاضر در قدرت نیز به‌عنوان یک مسئله مطرح کرد. (Najmabadi 1998)

بررسی انقلاب‌های صورت‌گرفته در جوامع مختلف نشان می‌دهد که تغییر روابط جنسیتی(gender relations)  یا «الگوبندی اجتماعی کنش‌های متقابل میان مردان و زنان» (Giddens 2009: 609)، معمولاً بخشی از فرهنگ، ایدئولوژی و سیاست نظام‌های جدید برخاسته از انقلاب است؛ به‌گونه‌ای که هنجارهای موجود قبلی بر حرکت جامعه انقلابی تأثیر داشته و نظام جدید تلاش می‌کند الگوی جدیدی از روابط جنسیتی را در جامعه تعریف کند. (Moghadam 1995) روابط جنسیتی تنها محدود به تعاملات و ارتباطات بین زنان و مردان نمی‌شود و مرزها و محدودیت‌های سطح این روابط، آگاهی‌های افراد از روابط، جایگاه افراد و همین‌طور موضع قدرت زنان و مردان نسبت به یکدیگر در جامعه و نیز در داخل گروه‌های هم‌جنس را شامل می‌شود. (Gerson and Peiss 1985) با استفاده از این تعریف، نقش زنان در عرصه‌های عمومی و حریم خانواده نیز بخشی از مفهوم «روابط جنسیتی» را در برمی‌گیرد. 

در ارایه الگوی ایده‌آل از زن در جامعه بعد از انقلاب اسلامی، شخصیت و زندگی حضرت زهرا (س)، حضرت خدیجه (س) و حضرت زینب (س) همواره در سیاست فرهنگی جدید مورد توجه قرارگرفته است. بر اساس چنین الگوهایی، حضور فعال زنان در هر دو عرصه خانواده و جامعه به‌عنوان یک ارزش در نظام جدید تبیین شد؛ هرچند تأکید بیشتر بر مادری و نقش زنان در خانواده بوده است. امام خمینی (ره) در موضعی متضاد با دیدگاه برخی از علمای سنتی که اساساً حضور زن در مجامع عمومی را جز به‌ضرورت تأیید نمی‌کردند، از همان ابتدای انقلاب اسلامی زنان مسلمان را به مشارکت فعال در صحنه اجتماع تشویق می‌کردند. البته از نگاه امام خمینی (ره) هدف نهایی این حضور می‌بایست «تعالی اسلام و مقاصد قرآن کریم» باشد:

«ما مفتخریم که بانوان و زنان پیر و جوان و خرد و کلان درصحنه‌های فرهنگی و اقتصادی و نظامی حاضر و هم‌دوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالی اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند و آنان‌که توان جنگ دارند، در آموزش نظامی که برای دفاع از اسلام و کشور اسلامی از واجبات مهم است، شرکت و از محرومیت‌هایی که توطئه دشمنان و ناآشنایی دوستان از احکام اسلام و قرآن بر آن‌ها و بلکه بر اسلام و مسلمانان تحمیل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانیده و از قید خرافاتی که دشمنان برای منافع خود به دست نادانان و بعضی از آخوندهای بی‌اطلاع از مصالح مسلمین به وجود آورده بودند، خارج نموده‌اند.» (وصیت‌نامه الهی سیاسی امام خمینی (ره): ٤)

درحالی‌که رژیم پهلوی یک سیاست مدرنیزاسیون غربی بالا به پایین برای افزایش سواد زنان و حضور آن‌ها در بازار کار را تعقیب می‌کرد، تنها بخش کوچکی از زنان ایرانی– عمدتاً زنان طبقه مرفه سکولار– از مزایای برنامه‌های آن بهره‌مند ‌می‌شدند و اکثریت زنان مسلمان با این پروژه‌ها بیگانه و خواسته و ناخواسته از شمول آن‌ها خارج بودند. آن زمان بسیاری از زنان از حداقل سواد هم بی‌بهره بودند، اما شرایط بعد از انقلاب اسلامی کاملاً متفاوت بود. بسیاری از خانواده‌های سنتی و مذهبی که به خاطر رویکرد غیراسلامی و غرب‌گرای حکومت سابق از فرستادن دختران خود به مدرسه و دانشگاه خودداری می‌کردند، بعد از انقلاب با اعتماد و اعتقاد به کلام امام خمینی (ره) در خصوص حضور اجتماعی زن، دختران و زنان خود را برای تحصیل و کار در جامعه تشویق می‌کردند. 

نمونه موردی کار زنان در رادیو و تلویزیون
یکی از موضوعاتی که در حوزه مطالعات زنان در جامعه ایران پس از انقلاب کمتر موردتوجه قرارگرفته است، مسئله حضور و مشارکت زنان مسلمان در عرصه رسانه‌های جمعی و به‌خصوص در رادیو و تلویزیون است. بر این اساس نگارنده به‌عنوان پروژه تحقیق دوره دکتری خود، پژوهشی جامعه‌شناختی در مورد تجربیات زنان شاغل به کار در حوزه‌های برنامه‌ای سازمان صداوسیما انجام داده است. در این پژوهش کیفی، از مصاحبه‌های عمیق با زنانی که در مشاغل مختلف تولیدی و مدیریتی در رادیو و تلویزیون حضور دارند، استفاده شد تا ابعاد گوناگون تجربیات فردی و حرفه‌ای آن‌ها موردبررسی قرار گیرد. 

این پژوهش مشتمل بر موضوعات مختلفی بود که مجال طرح همه آن‌ها در این یادداشت نیست. لذا این‌جا تنها به بخشی از این مطالعه که به انگیزه‌های این زنان برای ورود به این عرصه می‌پردازد، اشاره خواهد شد، تا از این رهگذر به برخی تغییرات اجتماعی در حوزه نقش‌ها و روابط جنسیتی در جامعه ایران پس از انقلاب پرداخته شود. 

پیش از انقلاب اسلامی به دلیل محتوای غیراسلامی برنامه‌های تلویزیون و فضای سکولار حاکم بر محیط کار رادیو و تلویزیون، بسیاری از زنان مسلمان و مقید، رغبتی برای کار در این رسانه‌ها از خود نشان نمی‌دادند و یا از کار در آن محیط منع می‌شدند. در نظر بسیاری عالمان و مراجع دینی، سیاست‌های رسانه‌ای شاه شامل «عدول از ضوابط اخلاقی جامعه و حدود شرعی» (Guivian 2006: 74) بود و به همین سبب بسیاری از آن‌ها مقلدان خود را از تماشای برنامه‌های تلویزیون و حتی خرید و نگهداری تلویزیون در خانه‌های خود منع می‌کردند، اما اندک زمانی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، رادیو و تلویزیون به‌عنوان وسیله‌ای قدرتمند برای گسترش پیام اسلام و انقلاب اسلامی به رسمیت شناخته شد. (Khiabany 2010) 

در روزهای نخستین بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، امام خمینی (ره) رادیو و تلویزیون را به‌عنوان یک «دانشگاه عمومی» معرفی کرده و تأکید کردند که «ما با رادیو مخالف نیستیم، ما با فحشا مخالفیم. ما با تلویزیون مخالف نیستیم، ما با آن چیزی که در خدمت اجانب برای عقب نگه‌داشتن جوانان ما و از دست دادن نیروی انسانی ماست، با آن مخالف هستیم.» (صحیفه نور، ج٦، ١٥: ١٣٨٢) بدین ترتیب زنان به‌خصوص زنان مسلمان انقلابی فرصت حضور در رادیو و تلویزیون را پیداکرده و به‌تدریج وارد این «منطقه ممنوعه» شدند.

اگرچه هم‌گام با برنامه «اسلامی‌شدن دستگاه‌های دولتی»، رادیو و تلویزیون هم در دو بعد محتوا و فرهنگ ‌سازمانی به این سمت پیش رفته بود، ولی همچنان فرهنگ کار در عرصه تولید و پخش برنامه‌های رادیو و تلویزیون خصوصاً از جهت روابط کارکنان زن و مرد متفاوت از محیط‌های سنتی بود. 

امروزه حدود ٢٠% شاغلین رسمی سازمان صداوسیما در ایران را زنان تشکیل می‌دهند؛ درحالی‌که طبق آمار قبل از انقلاب اسلامی فقط ٢% از شاغلین این سازمان را زنان تشکیل می‌دادند. همچنین این نکته قابل‌توجه است که تعداد بسیار زیادی از زنان شاغل در صداوسیما نیز به‌صورت پیمانی و برنامه‌ای با این سازمان همکاری دارند که در آمار اعلام‌شده محاسبه نشده‌اند. در حال حاضر سهم زنان در مشاغلی همچون تهیه‌کنندگی و کارگردانی و دیگر مشاغل تولیدی به نسبت چشم‌گیر است.

تغییرات نگرش‌ها و دیدگاه‌ها نسبت به کار در محیطی که قبلاً «منطقه ممنوعه» برای زنان مسلمان و مذهبی به شمار می‌رفت، می‌تواند به نحوی انعکاسی از تغییر الگوهای روابط و نقش‌های جنسیتی باشد. انگیزه‌های افراد و جهت‌گیری انگیزه‌های آن‌ها به دلیل تفاوت بینش‌ها و اهداف بنیادینی که موجب عمل آن‌ها می‌شود، متفاوت است. (Ryan and Deci 2000) 

در بررسی انگیزه‌های افراد برای انجام یک عمل، برخی پژوهشگران دسته‌بندی «انگیزه‌های درونی» و «انگیزه‌های بیرونی» را ارایه دادند. (همان) انگیزه‌های درونی فرد را به‌سوی عملی سوق می‌دهد که ذاتاً برای شخص، انجام آن لذت‌بخش است؛ درحالی‌که انگیزه‌های بیرونی، فراتر از لذت مستقیم، فرد را به سمت دستاورد و نتیجه‌ای بیرونی مانند درآمد اقتصادی یا ارزش اجتماعی یک کار یا کنش متوجه می‌کند. معمولاً هر دوگونه انگیزه در جهت‌گیری افراد به‌سوی کار یا عمل مشخص تأثیرگذار است و انگیزه‌های درونی و بیرونی هر دو در تعیین نگرش افراد نسبت به یک کار دخیل هستند. 

نتیجه پژوهش نگارنده در مورد تجربیات حرفه‌ای زنان در صداوسیما نشان می‌دهد که هم انگیزه‌های درونی و هم انگیزه‌های بیرونی در سوق‌دادن زنان برای ورود به این عرصه مؤثر بوده‌اند. تحلیل و بررسی مصاحبه‌ها با زنان شاغل در عرصه تولید رادیویی و تلویزیونی نشان می‌دهد که علاقه و اشتیاق به کار فرهنگی و رسانه‌ای، در کنار انگیزه‌های اجتماعی، از اصلی‌ترین انگیزه‌های این زنان برای کار در این سازمان است. 

آن‌گونه که این تحقیق نشان می‌دهد انگیزه‌های اقتصادی در رتبه‌های پایین اهمیت برای اشتغال این زنان در رادیو و تلویزیون نقش آفریدند و انگیزه‌های اجتماعی بیشترین تأثیرگذاری را بر تصمیم این زنان داشته‌اند. بسیاری از زنان مصاحبه‌شونده در این تحقیق بیان کرده‌اند که ارتباط با سطح وسیعی از جامعه و مردم؛ و قدرت تأثیرگذاری رسانه‌هایی همچون رادیو و تلویزیون در ایران، مهم‌ترین عاملی بوده که سبب شده وارد این سازمان شوند. 

داشتن مشارکت اجتماعی فعال و سهیم‌بودن در رشد و پیشرفت کشور، به‌خصوص در حوزه اجتماعی، باعث شده است که بسیاری از این زنان کار در رادیو و تلویزیون را انتخاب کنند، زیرا باور دارند که با تمام موانع و مشکلاتی که کار در این محیط برای زنان دارد، همچنان یک بستر مناسب برای ارتباط با جامعه و اثرگذاری بر قشر عظیمی از مردم از طریق آن فراهم است. اگرچه این زنان به بالا رفتن آمار استفاده از ماهواره در ایران اذعان کرده و به سیاست‌گذاری‌های این رسانه، خصوصاً در حوزه سیاسی و خبری نقد داشته‌اند، ولی تأکید کرده‌اند که تأثیرگذاری رادیو و تلویزیون در ایران هم‌چنان بسیار قابل‌توجه است و همواره این موضوع را در بازخورد کارهای خود دیده‌اند. برخی از این زنان نیز کار در رادیو و تلویزیون را فرصتی مغتنم برای بیان نظرات و ایده‌های خود و انتقال آن به جامعه می‌دانند و آن را امکانی برای افزایش تأثیر زنان در جامعه محسوب می‌کنند. 

می‌توان گفت که به دست آوردن «سرمایه اجتماعی» social capital)) یکی از مهم‌ترین دستاوردهای کار در رادیو و تلویزیون برای این زنان بوده است. فراتر از سرمایه اقتصادی، این زنان به دنبال به دست آوردن سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی هستند. سرمایه‌ اجتماعی در زمینه پیوستن به سازمان‌ها و نهادها به «دانش اجتماعی و ارتباطی گفته می‌شود که افراد را برای تحقق اهداف و افزایش تأثیرگذاری توانمند می‌سازد.» (Giddens 2009: 817) انگیزه‌ به دست آوردن سرمایه‌ اجتماعی، این زنان را در موقعیتی «مرتبط»، «درگیر» و «توانمند» برای «ایجاد یک تفاوت» قرار می‌دهد. (همان) بر این اساس، می‌توان این‌گونه بیان کرد که هدف و انگیزه زنان در این تحقیق برای واردشدن در فضای کار رسانه‌ای رادیو و تلویزیون، به‌دست آوردن سرمایه‌ اجتماعی است که آن‌ها را در برقراری ارتباط با سطح وسیعی از جامعه و مشارکت در پیشرفت جامعه از طریق رسانه توانمند می‌سازد.

نتیجه‌گیری
نتایج پژوهش فوق مؤید این واقعیت است که پس از انقلاب اسلامی جامعه ایران شاهد بازتعریف الگوهای روابط و نقش‌های جنسیتی بوده است که طی آن زنان مسلمان علاوه بر نقش‌هایی که به‌طور سنتی بر عهده داشتند، به سمت مشارکت فعال در عرصه‌های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی گرایش پیدا کردند. البته آمار اشتغال زنان همچنان به نسبت مردان پایین است و هنوز شاهد تفاوت‌هایی در دسترسی زنان به برخی فرصت‌های شغلی هستیم، لیکن اهمیت و ارزش یافتن کار برای زنان به‌عنوان وسیله‌ای برای کسب سرمایه اجتماعی، و نه صرفاً سرمایه اقتصادی، نشانی از تغییر نگرش‌ها و دیدگاه‌ها نسبت به مشارکت اجتماعی زنان مسلمان است. این دگرگونی نقش‌ها و روابط جنسیتی، و حضور زنان مسلمان در عرصه‌های تجربه‌نشده را شاید در محیط کار رادیو و تلویزیون، که به‌طور سنتی محیطی مردانه و سکولار بوده است، بهتر از هر جای دیگری بتوان مشاهده کرد. 

منابع
1.    امام خمینی (١٣٨٢)، صحیفه نور، تهران ، انتشارات وزارت  فرهنگ ارشاد اسلامی.
2.    امام خمینی(١٣٦٨)، وصیت‌نامه سیاسی الهی رهبر کبیر انقلاب اسلامی، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
3.    Bahramitash, R. and E. Hooglund (2011). Introduction. Gender in Contemporary Iran: Pushing the Boundaries. R. Bahramitash and E. Hooglund. Oxon, Routledge: 1-10.
4.    Gerson, J. M. and K. Peiss (1985). "Boundaries, Negotiation, Consciousness: Reconceptualizing Gender Relations." Social problems 32(4): 317-331.
5.    Giddens, A. (2009). Sociology. Cambridge, Polity.
6.    Guivian, A. (2006). Religion, Television and Culture in Post-Revolutionary Iran. PhD, University of London.
7.    Khiabany, G. (2010). Iranian Media: The Paradox of Modernity. New York, Routledge.
8.    Moghadam, V. M. (1995). "Gender and Revolutionary Transformation: Iran 1979 and East Central Europe 1989." Gender and Society 9(3): 328-358.
9.    Najmabadi, A. (1998). Feminism in an Islamic Republic: Years of Hardship, Years of Growth. Islam, Gender and Social Change. Y. Y. Haddad and J. L. Esposito. New York, Oxford University Press: 59-84.
10.    Ryan, R. M. and E. L. Deci (2000). "Intrinsic and Extrinsic Motivations: Classic Definitions and New Directions " Contemporary educational psychology 25: 54-67.
11.    Sadeghi, F. (2008). Fundamentalism, Gender and the Discourse of Veiling (Hijab) in Contemporary Iran Culture and Society in Iran, Living with Globalization and the Islamic State. M. Semati. New York, Rutledge.