پايگاه خبري تحليلي «پارس»- عليرضا جلولي- در اوج قضایایی که به نام حلقه اطرافیان آقای احمدی نژاد مطرح بود، در جلسه‌ای بودیم که یک انسان وارسته و غیرسیاسی هم بود که آخر جلسه بنا به اقتضائات فضای اجتماعی و فکری آن روزها، با هم صحبت مختصری داشتیم که یک جمله کوتاهی هم در مورد مسائل مرتبط با امام زمان و ظهور و انسان کامل و ارتباط با حضرت و... گفت به این مضمون که «هر موقع کسی در مورد یک موضوعی بیش از حد متعارف ورود پیدا می‌کند و بر روی آن مانور می‌دهد، نشان دهنده این هست که اتفاقا در همان موضوع کُمیتش لنگ میزند».

این فرضیه را در موارد دیگری نیز می‌توان به بوته آزمایش گذاشت. مثلا آمریکا و حقوق بشر یا آمریکا و دموکراسی یا آمریکا و صلح طلبی برای جهان. آمریکا که پرچم صلح طلبی در دنیا را به اهتزاز در آورده است، همزمان بیشترین تعداد کلاهک هسته‌ای را داراست و در هفتاد سال اخیر برای سرنگونی پنجاه دولت اقدام کرده و بارها آغازگر جنگ بوده و تنها مجرم اتمی دنیا هم هست که علیه مردم ژاپن ماشه اتمی چکانده است. آمریکا که ادعای فراوان حقوق بشر دارد، همزمان بیشترین تعداد زندانی و مخوفترین زندان‌ها را در جهان دارد و پلیسش هم در طول 5 سال، 1995 نفر را زیر شکنجه کشته است. آمریکا که شدیدا نگران دموکراسی در ایران است، کمترین میزان مشارکت سیاسی در کشور خود را دارد و از رژیم‌های صددرصد فاسد دیکتاتور عربی هم دفاع می‌کند و قس علی هذا.

حال دولت آقای روحانی را نگاه کنید. مهمترین موضوعی که دولت یازدهم به صورت غیرمتعارف به آن می‌پردازد، سیاست خارجی و روابط بین الملل و بخصوص رابطه با آمریکا است. این چیزی نیست که برای آن نیاز به دلیل و استدلال باشد که اظهر من الشمس است. اکنون ببینید چگونه دولت یازدهم در همین ادعا دارد دچار ضعف است. در ابتدای کار، ارزنده‌ترین برگ برنده خود یعنی غنی سازی 20 درصد را تقریبا در ازای ناچیزی که شامل تحریم بانکی یا نفتی نبود، در توافق ژنو به حریف واگذار کرد. بعد که بارها توافق موقت ژنو از سوی آمریکا و اروپا نقض شد و افکار عمومی داخلی هم از آن بی خبر نبودند، برای فرار از فشار افکار عمومی مجبور شد آن را مخالف «روح توافق» قلمداد کند.

دو بار نیز از سر عدم توفیق در مجاب کردن طرف مقابل به یک بازی «برد-برد» در یک توافق جامع، دست به تمدید مذاکرات زده که از بد روزگار پیشنهاد نخست وزیر اسرائیل هم همین بود. حالا اما بعد از تمدید 7 ماهه مذاکرات، آمریکا انگار یک سال اخیر را دست گرمی بازی کرده است و تازه دور جدیدی از فشارها را بر علیه ایران در دستور کار خود قرار داده است. اولا محتوای مذاکرات هسته‌ای را که برای مجلس، رسانه‌ها و مردم ایران محرمانه است، به اطلاع کشورهای همسایه ایران می‌رساند و آنها را در جریان مذاکرات قرار می‌دهد که شرکای سیاسی‌اش را برای فشار بر ایران از دست ندهد و سپس با عربستان هماهنگی سیاسی انجام می‌دهد که قیمت نفت را آنچنان پایین نگاه دارد که علاوه بر فشار تحریم‌های نفتی و بانکی و دارویی، فشار ناشی از ارزان و لاغر شدن منبع اقتصاد ایران را هم به آن اضافه کند.

اما نکته اصلی اینجاست که همچنان دولت آقای روحانی بر همان طبل دیپلماسی اقتصاد محور برون گرا می‌کوبد و این در حالی است که اقتصاد ایران در رکود است و رونقی در آن دیده نمی‌شود و علاوه بر چرخ‌های سانتریفیوژ، دیگر چرخ‌های تولید داخل هم نمی‌چرخد یا در بهترین حالت، ریب می‌زند. حال اینکه این فشار مضاعف ناشی از ارزانی نفت و گرانی دلار و کاهش فروش نفت و کسری بودجه، بعد از ایجاد رکود بیشتر در اقتصاد و تولید داخل، نهایتا بر کدام شانه سنگینی خواهد کرد، سوالی است که جوابش را باید از این به بعد در «شیب‌های ملایم» بیابیم. گرانی 30 درصدی نان به عنوان شروع این ماراتن نفس گیر برای مردم خواهد بود.

پس اگر بخواهم فرضیه اول را در مورد دولت آقای روحانی آزمایش کنم، جواب اینگونه خواهد بود که: 
دولت یازدهم که بیرق تدبیر و دیپلماسی و تعامل و مذاکره را به دوش گرفته است، با داشتن ژنرال‌هایی چون ظریف و زنگنه، نه تنها با آمریکا و متحدانش، بلکه با نوکران چشم و گوش بسته نفت خوار او در منطقه هم که همسایه ایران هستند، نتوانسته به تعاملی سازنده برسد و در نشست اخیر اُپک کاملا منفعلانه ظاهر شد و از بابت دیپلماسی ضعیف منطقه‌ای خود در خصوص فروش نفت، حداقل در 7 ماه آینده، چندین برابر پولی که در ازای مذاکرات قرار است بگیرد، ضرر خواهد کرد و به دنبال آن کسری بودجه خواهد داشت و برای جبران این کسری بودجه، لاجرم دست به گرانی نان و دلار و... زده است. این یعنی کُمیت تدبیر و دیپلماسی و سیاست خارجی دولت آقای روحانی لنگ میزند.