پايگاه خبري تحليلي «پارس»- سعید احدیان- توافق صورت گرفته بر سر تمدید که به نحوی در تعلیق ماندن محسوب می شود را می توان فرصتی برای دو طرف ایران و آمریکا دانست که البته فرصت برای آمریکا در صورتی ایجاد می شود که ما از فرصت مان استفاده نکنیم. فرصتی که برای آمریکا در صورت عدم اقدام مناسب ما ممکن است ایجاد شود این است که بتواند فضای منفی جهانی علیه خودش به عنوان عامل بن بست در مذاکرات وین را اصلاح کند و خود را از بازنده بودن به برنده بازی «مقصرسازی» تبدیل کند.

اما برای اینکه بدانیم فرصت بدست آمده برای ایران چیست و چگونه قابل استفاده است بهتر است خوشبینی را کنار بگذاریم و کمی واقع بین باشیم. واقعیت این است که در وین آمریکایی ها خلاف آنچه آقای کری گفت هیچ بحث فنی را برای رسیدن به راه حلی مرضی الطرفین مطرح نکردند و در قبال پیشنهادهای خلاقانه و متعدد ایران فقط اعلام موضع می کردند و براساس تحلیل نادرست خود که فکر می کردند ایران تحت تاثیر تحریم ها انعطاف های زیادی از خود نشان داده است، منتظر تغییر موضع ایران در دقیقه ۹۰ بودند و وقتی ایستادگی مقتدرانه و عزتمندانه آقای ظریف و تیم هسته ای را به نمایندگی از مردم ایران دیدند مجبور شدند برای جلوگیری از شکست رسمی مذاکراتی که مقصرش آن ها تلقی می شدند، پیشنهاد تمدید مذاکرات را بدهند مفهوم این واقعیت که نباید آن را نادیده گرفت این است که راه های فنی برای رفع دغدغه های آمریکا برای جلوگیری از فعالیت نظامی هسته ای ایران نه تنها وجود داشت بلکه پیش از این بر سر جزئیات آن تفاهم نیز شده بود، اما آمریکایی ها نشان دادند که اراده سیاسی برای آن را ندارند. نبود این اراده سیاسی به عنوان مهمترین واقعیت نیز نتیجه چند واقعیت دیگر است. 

از تضادهای منافع استراتژیک بین ایران و آمریکا بر سر نظم نوین جهانی و خط قرمز بودن اسرائیل برای دولتمردان آمریکا که بگذریم اما نمی توانیم این واقعیت روشن را نبینیم که دولت فعلی آمریکا در ساختار حاکمیتی این کشور در موضع و شرایطی نیست که تصمیم مهم پذیرش ایران دارای فناوری صلح آمیز هسته ای را به تنهایی بگیرد چرا که نه تنها جمهوریخواهان در کنگره آمریکا رای اکثریت را دارند بلکه بسیاری از دموکرات ها نیز حاضر نیستند روی اسب باخته اوباما شرط بندی کنند و حتی فراتر از آن هنگامی که در بحبوحه مذاکرات وین اوباما ناگهان از ابلاغیه خود برای قانونی کردن زندگی مهاجران در آمریکا رونمایی کرد باید این واقعیت را نیز ببینیم که اوباما نیز دیگر بنا ندارد مساله هسته ای ایران را محور چالش خود با جمهوری خواهان قرار دهد چرا که محل نزاع اصلی اش را جایی تعریف کرده است که میلیون ها رای برای دموکرات ها در ایالت های حساس به ارمغان خواهد آورد، بی آنکه لابی آیپک را عصبانی کند و هم حزبی های ناراضی اش را بیشتر برنجاند.

همه این واقعیت ها و برخی واقعیت های دیگر ما را به راهبردی مهم می رساند و آن این است که: «اگر دنبال توافق هستیم، دنبال توافق نباشیم»

این راهبرد که پیش از این نیز با ادبیاتی دیگر بارها بر اساس الگوی «بازی بزدل» به عنوان یکی از الگوهای «تئوری بازی ها» ارائه شده بود، هدف خود را به نتیجه رساندن مذاکرات و رسیدن به توافق خوب تعریف می کند. براین اساس در شرایطی که طرف مقابل به دنبال توافق «حاصل جمع صفر» (منظور توافق برد باخت) است، برای اینکه او را راضی به توافق حاصل جمع غیر صفر کنیم ناچاریم اولا هزینه های عدم توافق متوازن را برای او زیاد و برای خود کم کنیم و ثانیا تصویری از خود ارائه دهیم که براساس آن طرف مقابل اطمینان حاصل کند ما حاضر به پرداخت هر هزینه ای هستیم اما حاضر به عقب نشینی از مواضع اصولی مان نیستیم. در این صورت طرف مقابل (نه فقط دولت اوباما بلکه حتی حاکمیت آمریکا) مجبور خواهد شد به توافقی متوازن راضی شود.

اتفاق دوم یعنی ارائه تصویری محکم و حاضر به ایستادگی در مذاکرات وین صورت گرفت و اشتباه برداشت آمریکایی ها که در نتیجه نرمش های منطقی، برخی خوشبینی ها و برخی اشتباهات صورت گرفته بود تا حد زیادی جبران شد و فقط باید آن را در این مدت حفظ و تقویت کرد اما اتفاق اول یعنی کم کردن هزینه برای ما و بالا بردن هزینه برای طرف مقابل در صورت عدم توافق همان اقدامی است که باید از فرصت به دست آمده برای رسیدنش حداکثر بهره را برد و مهمترینش در پیش گرفتن راه هایی برای کم تاثیرکردن تحریم ها و نشان دادن این مساله به طرف مقابل است که ما بناداریم اقتصادمان را با وجود تحریم ها مدیریت کنیم فقط در این صورت است که آمریکا هنگامی که از کارکرد چماق تحریم ها ناامید شود مجبور به پذیرش توافقی خوب می شود. برای این مهم یعنی کم اثر کردن تحریم ها و ارائه تصویر کشوری آماده ایستادگی راهبردهای عملیاتی در دسترسی وجود دارد که در مجالی دیگر ارائه می شود اما تجربه این یکسال و عدم تلاش دولت در این زمینه ها نشان داده است که پیش فرض اجرایی شدن این راهبردها این است که تیم هسته ای، تیم اقتصادی و در راس آن ها آقای رئیس جمهور واقع بینانه به موضوع نگاه کرده و از توافق «صرفا بامذاکره پشت میزها» قطع امید کنند و همه همت خود را برای تقویت قدرت چانه زنی در «خارج از میز مذاکرات» صرف کنند و حداقل تا مدتی «اگر دنبال توافق هستند، دنبال توافق نباشند»