به گزارش پارس؛ تسنیم نوشت:
 
مطلب اول
 
آن چه به عنوان "فضای مجازی" مطرح است، ظرفیت آن را یافته تا به یکی از نقاط اصلی و تعیین کننده در شکاف‌های اجتماعی و سیاسی جامعه ما بدل شود. انگار، دولت، تشخیص داده است که خواست اینترنت پر سرعت و متحرک (نسل سوم و چهارم) برای طبقه متوسط شهری، به یک مطالبه کارکردی و جدی بدل شده است. از این رو، به نظر می‌رسد که یک بازی دو جانبه را آغاز کرده است. از یک سوی، به تناسب فراگیری تکنولوژی‌های جدید همچون تبلت که متکی بر مبادله ابری اطلاعات هستند، و به اینترنت با سرعت بالا و در عین حال با قابلیت تحرک فیزیکی کاربر احتیاج دارند، در اعطای مجوز نسل سوم و چهارم، شورای عالی فضای مجازی را در وضع انفعال و رویاروی خواست کاربران قرار داد، و در سوی دیگر، تاریخ راه‌اندازی اینترنت ملی را که بستر مناسب و امن برای تکنولوژی ابری است را به تعویق می‌اندازد. محاسبه دولت، نشان می‌دهد که در این موضوع، طبقه متوسط شهری پشت دولت و در مقابل علما که از گسترش نسنجیده و ناامن شبکه بیمناک هستند، قرار می‌گیرند.
 
پس، به نظر می‌رسد که با حرکات شطرنجی دولت در موضوع "فضای مجازی"، این سوژه، به یک نقطه تقویت شکاف‌های اجتماعی تبدیل می‌شود که در نهایت برای دولت کارکرد انتخاباتی خواهد داشت. البته، به گمان من، این بازی انتخاباتی، نحوی مصادره منافع و امنیت ملی است که نتیجه هم نخواهد داد، چرا که در این رقابت، سوی مقابل دولت، نه یک جناح سیاسی رقیب، بلکه در درجه اول علما هستند، و دولت برای رویارویی با علما، موضوع را بیش از حد دست کم گرفته است.
 
مطلب دوم
 
آن چه به گمان من، می‌تواند ما را از نفع‌طلبی‌های موقت انتخاباتی عبور دهد، و به یک گام نافذ برای تعیین نسبت ما با "فضای مجازی" مبدل گردد، روشن ساختن و توضیح محل نزاع است. یکی از موانع اصلی بر سر راه وفاق نخبگان در این جامعه، کمبود مطالعات نظری بسنده است، با این معیار که در مناقشات اصولی جامعه، طرف‌های مناقشات نمی‌توانند درک مشترکی از موضوعات محل مناقشه بیابند. بخش مهمی از درگیری‌های نظری از این جا ریشه می‌گیرد.به رغم تراکم مطالعات نظری در برخی حیطه‌های قدیمی، ما در حیطه‌های جدید و از جمله فضای سایبر، دچار فقر مطالعات نظری هستیم و تا این مطالعات نظری صورت نگیرد و ابزار مفاهمه تدارک نشود، جدال نخبگان بر سر این موضوعات، شکل زد و خورد به خود خواهد گرفت. جایی که مواد اولیه حرف برای گفتگو نیست، چوب‌ها بالا می‌روند.
 
مطلب سوم
 
از قضا، مهم‌ترین دشواری جهانی در میان جامعه‌شناسان و عالمان علوم ارتباطات، در نسبت با مفهوم‌سازی آن چیزی است که در کشور ما و بسیاری ممالک دیگر، به عنوان "فضای مجازی" مشهور شده است. مع‌هذا، به نظر می‌رسد با بیشتر روشن شدن ابعاد این پدیده کاملاً نوظهور، دیگر پسوند مجازی برای آن صحیح نباشد، چرا که در واقع، این فضا، بیش از حد "واقعی" است. از این قرار، نسبت به فضای اینترنتی، عناوین دیگری اطلاق شده است. عناوینی چون "فضای سایبر/هوشمند" و "جامعه شبکه‌ای".خب، فرق بسیار هست بین "مجازی" و "شبکه‌ای" و "سایبر/هوشمند"؛ بسته به اینکه فضای ارتباطات متکی بر بستر اینترنت را "مجازی" بدانیم، "شبکه‌ای" بدانیم، یا "سایبر/هوشمند"، نحو برخورد و مواجهه ما با آن تفاوت خواهد داشت. شاید از این روست که جدی نگرفتن "شورای عالی فضای مجازی" از سوی وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، از سوی سیاستمداران و مردم جدی گرفته نمی‌شود. چون همه گمان می‌کنند که سهل‌انگاری در رابطه با یک امر "مجازی" قبیح نیست.
 
مطلب چهارم
 
تغییر مهمی که در فضای اینترنت رخ داده است، همان چیزی است که امروز، نسل سوم و چهارم و تکنولوژی ابری سمبل آن شده‌اند: بالا رفتن بی‌سابقه توان تحرک کاربر هم در فضای اینترنت و هم فضای فیزیکی، ویژگی موج جدید تکنولوژی اینترنت است. کاربر می‌توان بدون قطع ارتباط از محدوده آنتن‌ها عبور کرده و کیفیت ارتباط اینترنتی خود را با سرعت بالا حفظ کند. با این کار او می‌تواند با استفاده از یک سخت‌افزار سبک و با اتکاء به سخت‌افزار ابری به اشتراک گذاشته شده، حجم عظیمی از توانمندی را با خود جابه‌جا کند. این، یک کاربر تمام وقت و توانمند رایانه با قابلیت‌های تقریباً نامحدود است. با این تحولات عظیم، برداشت من این است که برای اشاره به آنچه در دهه ۱۹۹۰ "اجتماع مجازی" (Virtual Community) تلقی می‌شد، امروز و حتی همان روز، تعبیر دیگری لازم و مناسب بود و هست. این تعبیر، چیزی شبیه "جامعه سایبر" یا "جامعه شبکه‌ای" خواهد بود. مفهوم "جامعه سایبر"، اشاره به خصلت تعامل فعال و بسیار فعال اعضای این فضا با محیط و یکدیگر دارد؛ و مفهوم "جامعه شبکه‌ای"، اشاره به خصلت عمیقاً متحرک فضای سایبر می‌کند، طوری که انگار در این جامعه، تنها خطوط به مثابه مسیرهای حرکت، واقعیت و جدیت دارند که افراد مختلف و گوناگون در درون آن‌ها حرکت می‌کنند، همان طور که در شبکه تار عنکبوتی نقاط، تنها تقاطع خطوط و تارها هستند و آنچه واقعیت قابل لحاظ دارد، تارها هستند، نه نقاط برخورد تارها.
 
تعبیر ملموس‌تر مانوئل کستلز از توان عظیم تحرک اینترنتی و فیزیکی در بستر جامعه شبکه‌ای، اصطلاح "سَیلان" (flow) است. مفهوم "سیلان" کستلز در مقابل مفهوم مکان و استقرار قرار می‌گیرد. "سیلان"، مخالف تشکل فضایی ریشه‌های تاریخی است. به این معنا که افرادی که رفته رفته به اینترنت وارد می‌شوند، با فاصله گرفتن از تجربه مشترک ساکنان یک جغرافیا، به فردیت‌های فربه با تجربیات مستقل تبدیل می‌شوند.آن‌چه در واقع توسط "سیلان" اینترنت روی می‌دهد، حضور کاربران در محیط محلی و جذب شدن آن‌ها در یک فضای کنترل رایانه‌ای است. در این حال، تفکر، تجزیه و تحلیل‌ها و تصمیمات افراد در موقعیت محلی، نه بر مبنای میراث تاریخی و تجربیات محلی، بلکه بر مبنای منابع غالب تأمین اطلاعات رایانه‌ای هدایت می‌شود. توان دولت یا ترتیبات محلی برای حفظ مجموعه‌ای از معانی و آرمان‌های مشترک بیش از پیش، و به میزان غیر قابل تصوری محدود می‌گردد، و عملاً مفهومی به نام حاکمیت ملی مستحیل می‌شود.
 
مطلب پنجم
 
کستلز در استمرار مفهوم‌پردازی خود در اطراف مفهوم سرنوشت‌ساز "سیلان" نشان می‌دهد که "فضای سیلان" از خود "سیلان" مهم‌تر است. در واقع، فرد در یک فضا به سیلان می‌پردازد که آن سیلان او را به صورت چند لایه هدایت می‌کند:
 
(۱) در لایه اول، پروتکل مادی ارتباط است که جدا و مستقیماً نحو زیست افراد در شبکه را تعیین می‌کند. برای ما که از تجربه زندگی با گوشی‌های همراه ساده به گوشی‌های همراه هوشمند، و از گوشی‌های هوشمند به تبلت‌ها تغییر مسیر داده‌ایم، درک این ادعای کستلز آسان است. این ابزارها نحو زندگی ما و حتی نحو تفکر ما را عمیقاً تغییر داده‌اند. ما الآن با تبلت خود، به نحوی زمان را صرف می‌کنیم که قبلاً با گوشی ساده خود، تصور آن را هم نداشتیم.
 
(۲) در لایه بعد، "فضای سیلان" در اینترنت، شامل "هاب"‌ها یا نقاط مبدل، مراکز اطلاعات و ابزارهای انتقال است که انتقال ما از یک سطح از کاربری شبکه را به سطح دیگر میسر می‌سازند. اینجا نیز مکان دیگری برای کنترل "فضای سیلان" بر افراد است. با استفاده از "هاب"ها، شبکه می‌تواند کاربران را سطح‌بندی کند. این رده‌بندی، کاربران را در یک قشربندی اجتماعی در مقیاس جهانی قرار می‌دهد که نشان‌گر تمایز در قدرت سایبر و تمایز در قدرت نظارت و کنترل است.
 
(۳) در لایه سوم، "فضای سیلان" به اتکاء پروتکل‌های مادی ارتباطات، و همچنین معماری "هاب"ها، می‌تواند لایه‌هایی نفوذناپذیر از نخبگان جهانی را ایجاد کند که با کارآیی بی‌سابقه‌ای بر جهان نظارت می‌کنند و توش و توان دولت‌های محلی را نه تنها به چالش می‌طلبند، بلکه یکسره مضمحل می‌سازند.رویدادهای مصر، یکی از نخستین نمونه‌های این ایده جدید جهانی از کنترل بود. آن چه در رویدادهای مصر مهم بود، بیش از زوال حسنی مبارک، زوال اخوان المسلمین به عنوان نیرومندترین و گسترده‌ترین تشکل سیاسی جهان بود.اینترنت، نه فقط به یک دولت ضعیف و وابسته، بلکه به نیرومندترین و توانمندترین شبکه سازمان حزبی جهان غلبه کرد؛ به اخوان المسلمین.