به گزارش پارس،13 سال پیش کتابی به نام " مشیت ویژه" نوشته " والتر راسل مید" در آمریکا به چاپ رسید این کتاب تاکنون توانسته است بهترین تجزیه و تحلیل را از روند سیاست خارجه آمریکا ارائه کند.

مید استدلال می‌کند که آمریکا در سیاست خارجی خود دارای چهار سنت اساسی است. این چهار سنت عبارتند از:

1- سنت "ویلسونیسم" یا همان تمدن و حقوق بشر با قرائت آمریکایی است.

2- سنت"همیلتونیسم" یا ایجاد جهانی امن برای گسترش نفوذ اقتصادی آمریکا در جهان

3- سنت "جفرسونیسم" یعنی ترس ازسرمایه‌گذاری بیش از در خارج از آمریکا که آزادی را در این کشور به خطر بیاندازد

4- سنت "جکسونیسم" که تلفیقی از وطن‌پرستی، تعصب و انزوا طلبی است.

 

سنت چهارم بیشتر به بحث ما در مورد سیاست آمریکا در عراق و سوریه مرتبط است. تقریبا یک سال پیش در چنین روزهایی دولت اوباما تلاش می‌کرد تا جامعه جهانی را برای آنچه نقض حقوق بشر توسط دولت بشار اسد با استفاده از سلاح‌های شیمیایی می‌خواند، قانع کند. دخالت کرملین و احتمال گسترش بحران سبب شد تا آمریکایی‌ها از حمله نظامی منصرف شوند. خیلی‌ها معتقدند کشاکش بین هملیتونی‌ها و ویلسونیسم‌ها منجر به عدم حمله نظامی به سوریه شد.

با تمام تبلیغاتی که در طول سال گذشته علیه بشار اسد صورت گرفت وقتی یک موسسه نظرسنجی در مورد اقدام نظامی علیه وی از مردم آمریکا نظرسنجی کرد تنها 20 درصد مردم آمریکا با این اقدام موافق بودند ولی در مورد اقدام نظامی علیه داعش بیش از 63 درصد مردم این کشور با این اقدام موافقت کرده اند.

در طول چند هفته گذشته احتمال اقدام نظامی فراگیر علیه داعش قوت گرفته است اما اینبار کلاف سرنوشت خاورمیانه بسیار پیچیده شده است چرا که آمریکا اگر واقعا به‌دنبال مبارزه با گروه‌های تروریستی در منطقه باشد باید آنچه که بر ضد دولت سوریه اتفاق می‌افتد را نیز تروریست تلقی کند و این مخالف با سنت ویلسونیسم در سیاست خارجه آمریکاست. چرا که آمریکایی‌ ها سالیان سال حکومت بشار اسد در سوریه را ناقض حقوق بشر معرفی می‌کردند و زمانی که در سال گذشته بشار اسد از جامعه جهانی برای مقابله با تروریست‌ها کمک می‌خواست آمریکا با اتهام زنی به دولت وی او را ناقض حقوق بشر خواند و خواستار اقدام نظامی برای ساقط کردن حکومت وی شد.

از سوی دیگر اقدام نظامی آمریکا علیه داعش نشان می‌دهد که مقامات کرملین در سیاست خارجی واقع بین تر از آمریکایی‌ها هستند چرا که سیاست روسیه از ابتدا در بحران سوریه و عراق دارای یک مشی مشخص بوده است ولی آمریکایی‌ها با گذشت یک سال از یک سمت منازعه به سمت دیگر آن کوچ کردند.

مقامات آمریکایی در واقع به نوعی درگیری با متحد سنتی خود در خاورمیانه یعنی عربستان نزدیک‌ می‌شوند چرا که این کشور از بدو شروع بحران در سوریه تا تشکیل گروه داعش در عراق همواره از تمام گروه‌های تروریستی در دو کشور حمایت مالی و لجستیکی کرده است. هر چند روابط دولت عربستان با آمریکا بسیار نزدیک و صمیمی است ولی به نظر می‌رسد چشم انداز منافع این دو کشور با شیب تندی در حال فاصله گرفتن از هم است.

اوباما در نطق چند روز پیش خود گفت: " مسئله اصلی خاورمیانه در حال حاضر ایران یا اختلاف شیعه و سنی نیست، بلکه افراط گرایی تندرو مانند گروه دولت اسلامی است." این درست منطبق با مشی سیاست خارجه ایران است که بزرگترین معضل خاوریانه را افراطی گری توصیف می‌کند.

هر چند آمریکایی ها خیلی دیر متوجه ماهیت گروه تروریستی داعش شده اند و یا آنکه بر سر منافع خود با این گروه اختلاف پیدا کردند اما برایند تمام گزینه‌های پیش رو در عراق به نفع ایران و سایر مخالفان سنتی آمریکا در خاورمیانه است. در صورت حمله نظامی آمریکا به داعش و خروج این گروه از عراق برخی کشورها چون اردن و عربستان مقصد اصلی گروه‌های تروریستی خواهند بود و اگر آمریکا اقدام نظامی را نیز در دستور کار قرار ندهد موفقیت‌ گروه‌ها و جریانات موافق با ایران در نبرد میدانی موجب استحکام جایگاه تهران در معادلات خاورمیانه خواهد شد.

حداقل زمان پیش بینی شده برای از بین بردن گروه داعش دو تا سه سال است که احتمالا هزینه نظامی سنگینی را به کاخ سفید تحمیل می‌کند حتی اگر فرض دست داشتن آمریکا در تشکیل این گروه تروریستی و سخنان اخیر "هیلاری کلینتون" درخصوص نقش سازمان‌های جاسوسی غربی در تجهیز داعش را نادیده بگیریم؛ مقابله با این گروه چه اثراتی را بر آینده خاورمیانه و سرنوشت سیاسی اوباما بر جای خواهد گذاشت. آیا چهار سنتی اصلی آمریکا در مواجه با موضوع خاورمیانه می‌تواند روند سریع تحولات در این منطقه را به نفع این کشور به پایان برساند؟

منبع:فردا