پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- دكتر عبدالله گنجي- در حيات اجتماعي و زيست سياسي انسان‌ها در طول تاريخ طيفي از رفتارها به ثبت رسيده است كه با ادبياتي همچون «تندخو»، «صبور»، «با سعه صدر»، «مردم‌دار»، «خشن»، «ترش‌رو»،«راديكال» و «تندرو» شناخته شده است.

اين خصايص بعضاً به كيش شخصيت و روانشناسي تفاوت‌هاي فردي بعضا به مباني فكري و جهان‌بيني و بعضاً به صبوري يا بي‌حوصلگي در رسيدن به اهداف جمعي اختصاص مي‌يابد. در ايران بعد از انقلاب اسلامي، تندروي و كندروي بعضا به عنوان يك ارزش و بعضا به عنوان ضد ارزش معرفي شده است. برخي تندروي را همان انقلابي بودن مي‌دانند و برخي ديگر تندروي را نوعي خلأ عقلانيت و بي‌مسئوليتي تلقي مي‌كنند. در طول تاريخ انقلاب اسلامي تندروي‌ها هم در ساحت حوزه علميه و هم در محيط‌هاي دانشگاهي و هم در جريانات سياسي مشهود بوده است. 

تندروي و عقلانيت محافظه‌كار هر كدام طرفداران ويژه خود را داشته و دارد. اما بعد از ورود دكتر روحاني به قدرت و طرح شعار اعتدال‌گرايي، ادبيات مذكور جاي خود را در حوزه سياسي بازتر كرد. در زمان اصلاحات تندروي را با مفهوم «خشونت‌طلبي» بازمعنا مي‌كردند و طيف مقابل نيز اصلاح‌طلبان ساختارشكن را به عنوان «راديكال‌‌ها» مي‌شناختند. اكنون كه محور مفهوم‌سازي سياسي در تريبون قدرت و افراد و جريانات همسو تمركز بيشتر يافته است از ادبيات بومي‌تري كه خود «تندروي» است استفاده مي‌شود. 

آيت‌الله هاشمي رفسنجاني، دكتر روحاني و برخي از چهره‌هاي راديكال جبهه اصلاحات از اين مفهوم به وفور استفاده مي‌كنند و تاحدودي توانسته‌اند فهم آن را به صورت كاناليزه و تقليل‌گرايانه جااندازي نمايند. به تعبير ديگر، دولت اعتدال‌گرا درصدد حذف دو قطب تندرو دو جريان عمده كشور بود، اما گويي يك قطب با استفاده از تاكتيك «در پناه تو» علاقه‌مند هستند اعتدال را به صورت سرود دسته‌جمعي با روحاني سر دهند و گويي گذشته آنان در تاريخ ثبت نشده است. براي فهم مفهوم تندروي، بازخواني و تبيين آن ضروري به نظر مي‌رسد. تندروي يا تندروها را مي‌توان در سه دسته كلي طبقه‌بندي كرد تا فهم جامع‌تري نسبت به آن صورت گيرد. فهم عرفي و توده‌اي از تندروي به صورتي است كه تندروي محاوره‌اي را كف و خشونت فيزيكي را سقف آن مي‌دانند، اما آنچه به مباني، الگوهاي رفتاري، وحدت سياسي و اعتقادي ما ضربه وارد مي‌كنند اين كف و آن سقف نيست. دسته‌بندي سه‌گانه مذكور عبارتند از: 

1- تندروي محاوره‌اي  
اين دسته افرادي هستند كه از لحن تند يا توهين‌آميز، تهمت‌آلود و بعضاً تا مرز فحاشي و بي‌آبرو كردن ديگران پيش مي‌روند. اين دسته معمولاً در سياست‌ورزي به صورت هيجاني وارد و زود نيز خارج مي‌شوند و از ثبات و پايداري سياسي در اركان قدرت (قدرت دموكراتيك) برخوردار نيستند. 

2- تندروهاي سياسي – فيزيكي 
اين دسته كساني هستند كه براي استمرار ديدگاه‌‌هاي  خود در قدرت يا كشور و حذف ديگري از هيچ قاعده تعريف شده پيروي نمي‌كنند، تجمعات غيرقانوني، وارد كردن خسارات به اموال عمومي، حمله به محافل و منازل و ... جزئي از تظاهرات رفتاري اين جماعت است. 

3- تندروهاي ساختارشكن – انديشه‌اي 
به باور نگارنده اين دسته بدترين نوع تندروي را اعمال مي‌كنند اما چون فهم عمومي از تندروي شعاع انديشه را در برنمي‌گيرد، بزك روشنفكرانه و مخفي شدن در صدف انديشه را براي آراستگي و لطافت طبع و گمراه كردن افكار عمومي وجهه همت خود قرار مي‌دهند. اين جماعت با معنادهي به دوقطبي انديشه‌ورزي - سطحي‌گرايي تلاش مي‌نمايند با نعل وارونه، اغراض سياسي خود را در قالب بسته‌هاي  فكري كه بويي هم از خشونت ظاهري ندارد، عرضه نمايند. 

شاخص براي فهم تندروي در كشور چه مي‌تواند باشد؟ نيروهاي گريز از مركز تندرو محسوب مي‌شوند يا جريان متمايل به مركز؟ تندروها كساني هستند كه غرب از آنان حمايت مي‌كند يا از آنان ناراضي است؟ بدون ترديد در نسبت با انقلاب اسلامي و با توجه به قاعده امام كه اگر دشمن از شما تعريف كرد در خود شك كنيد، مي‌توان گفت تندروها كساني هستند كه غرب از آنان در نسبت با مركزيت نظام حمايت مي‌كند.

با استناد به دستگاه معرفتي انقلاب اسلامي تندروها دقيقاً كساني هستند كه از نظر غرب منطقي به نظر مي‌رسند چرا كه مبناي نظام جمهوري اسلامي را نه تنها اسلامي نمي‌خواهند كه تلاش مي‌نمايند استانداردهاي زيست غربي را به عنوان قوانين جهانشمول در ايران‌ ساري و جاري نمايند. از نگاه درون ديني، تندروها كساني نيستند كه حاضرند جان، مال و آبروي خود را براي انقلاب فدا كنند و احتمالاً اشتباهاتي هم دارند بلكه كساني هستند كه حاضرند براي عبور از نظام با شاخص‌‌هاي  غربي، جوايز بين المللي و حقوق بشري اخذ نمايند و پرستيژ انسان‌گرايانه را به جاي ارزش‌‌هاي  انساني – اسلامي فرياد بزنند. 

تندروها كساني هستند كه در مقابل مدل امام‌(ره) (جمهوري اسلامي ايران) مدل حكومتي مشروطه‌خواهي، جمهوري‌خواهي، حاكميت دوگانه، دموكراسي خواهي و ... طرح كردند و اكنون زير پرچم اعتدال سينه مي‌زنند. 

براي فهم اين ادعا مي‌توانيم به مواضع امروز و ديروز افرادي همچون جلايي‌پور، شكوري‌راد، محمدرضا خاتمي و چهره‌هاي ثابت B.B.C و VOA سر بزنيم كه چگونه «زيست مسلماني» آنان به زيست «سازگاري با محيط» تغيير و تقليل مي‌يابد. 

تندروها كساني نيستند كه از جناح مقابل خود تفسيري ناجور ارائه مي‌دهند،چرا كه برجسته كردن ضعف رقيب و فروكاستن نقاط قوت آن در سياست‌ورزي نوعي تدبير و تاكتيك محسوب مي‌شود، (اگرچه بعضاً از اخلاق عبور مي‌شود) بلكه تندرو كساني هستند كه اصول و ارزش‌هاي انقلاب اسلامي را به عنوان ارزش‌هاي يك جريان معرفي مي‌كنند تا بتوانند راحت‌تر از آنان عبور نمايند. 

تندروها كساني هستند كه در مواضع و رسانه‌هاي خود يك بار هم از سياست‌هاي كلي نظام حمايت نكرده و نمي‌كنند. آيا سند «تحول در آموزش و پرورش»، «اقتصاد مقاومتي»، «نقشه جامع علمي كشور»، «سياست‌هاي كلان جمعيتي» و «سياست خارجي» نظام تاكنون توسط مدعيان ضدتندروي مورد حمايت و تبيين قرار گرفته است؟ 

مي‌توان نمونه‌اي از حمايت را در رسانه‌ها، مقالات، كتب و سخنراني‌هاي آنان يافت؟ بدون ترديد امروز صحنه سياسي كشور ميدان منازعه سه تفكر است.

 يكي بر استمرار انقلاب اسلامي و اهداف و آرمان‌هاي آن تأكيد دارد (حتي اگر در روش‌ها و تاكتيك اشتباه هم بكند) تفكر دوم كساني هستند كه به ترديد و انفعال و نقض غرض رسيده‌اند و ترديد و انفعال خود را در پشت توسعه و رفاه مخفي مي‌كنند و سوم كساني هستند كه تنها راه استكمال و توسعه و مدينه فاضله شدن را تأسي بي چون و چرا به تمدن غرب مي‌دانند. 

دسته اول و سوم را مي‌توان به راحتي شناخت و نقد نمود، اما دسته دوم از پيچيدگي‌هاي عوام‌گرايانه مدرن برخوردار است. بنابراين واژه «تندروي» هم دچار تحول معنا گرديده است و سرنوشت آن همانند واژه‌هاي ديگري مانند «اصلاحات»، «مشاركت» و «خط امام» دچار بحران معنا شده است. به نظر مي‌رسد تبعيت از سياست‌هاي كلي نظام، جلو و عقب حركت نكردن از رهبري نظام و نااميدي امريكا از جريانات دروني را مي‌توان سه شاخص براي ميانه‌روي در انقلاب اسلامي تلقي كرد. نبايد تندروي را در حد بلند كردن صدا يا حتي نواختن يك سيلي قلمداد كرد. 

هرچند موارد اين چنين نكوهيده است اما به انقلاب اسلامي و راهي كه امام راحل در پيش روي همه نهاد، آسيبي وارد نمي‌كند. تهمت و سيلي به صورت انقلاب كمتر از تهمت و سيلي به صورت افراد نيست و حرمت انقلاب كمتر از حرمت افراد نيست. آنچه در سال 1388 اتفاق افتاد را به ياد داشته باشيم.