یا رب المستضعفین

جنگ غزه با تمام تلخی ها و شیرینی هایش تمام شد؛ تلخی قربانی شدن بیش از 2000 انسان و شیرینی مفاجائات مقاومت فلسطین در برابر دشمن، تلخی خیانت آشکار برخی سران عرب و شیرینی همبستگی انسان آزاده با مردم فلسطین، تلخی محاصره شدید و شیرینی روحیه مقاومت در میان مردم غزه. این همه در خلال 51 روز جنگی گذشت که هم از نظر زمان و هم از نظر میزان تلفات در تاریخ جنگ های رژیم صهیونیستی در هزاره سوم بی نظیر بود. اگر بنا باشد برای غزه در جنگ اخیر یک صفت بر شمرده شود بی شک این صفت "تنهایی" است. 

محاسبات اسراییل برای زمان آغاز جنگ خیلی دقیق بود و این بار دیگر اسراییل تنها به انتظار جام جهانی فوتبال ننشست. جنگ درست زمانی آغاز شد که کمتر از دو ماه از بمب خبری سال 2014 یعنی فتح نیمی از عراق توسط گروهکی تروریستی داعش می گذشت. کشیده شدن بحران سوریه به عراق، توانسته بود پازل ناقص تفرقه امت اسلامی را کامل کند و در سایه ورود افکار عمومی امت اسلامی به حوزه احساسات مذهبی، از شرق تا غرب امت اسلامی مشغول به تنش های داخلی شود. دنیای اهل سنت به قیام در برابر کشتار اهل تسنن فراخوانده می شد و دنیای اهل تشیع به جهاد علیه تخریب کنندگان قبول ائمه معصومین علیهم السلام. آتش مذهبی در طول دهه های گذشته هیچ گاه تا این حد تند نشده بود.

داعش که با شعار برچیدن مرزهای سایکس ـ پیکو سوریه را به عراق پیوند داده بود هم به روی خود نیاورد که فلسطین نیز قربانی همین تقسیم بندی های مرزی است! یکه تاز عرصه تکفیریان جهادی با آغاز جنگ غزه تلاش کرد تا موضع سکوت اختیار کند اما با گذشت زمان و اوج گرفتن جنگ و معطوف شدن موج انتقادات علیه داعش و بی تفاوتی آن به قتل عام مسلمین به دست یهودیان افراطی، ابایی از آن نداشت که جنگ غزه را جنگی انحرافی بخواند که هنوز وقتش فرا نرسیده!

از سوی دیگر بروز تنش های شدید میان جنبش اخوان المسلمین و عربستان سعودی و نیز پیروان مکتب آل شیخ (وهابیان) در این کشور خلال دو سال گذشته، باعث شد تا وهابیان نیز آنچه را تا پیش از این جرات نمی کردند علنی مطرح کنند، در خلال جنگ غزه بر روی منابر فریاد بزنند و نه تنها جنگ و مقاومت مردم غزه را نامشروع بدانند که حتی حمایت از آنان را نیز ناجایز بشمرند. آل سعود نیز به همراه دول اقماری اش (امارات و بحرین) فضاحت را به جایی رساندند که رسما تیم های جاسوسی در قالب کمک های انسانی به غزه ارسال کردند تا نه فقط غزه را تنها گذاشته باشند، بلکه در کنار دشمن صهیونیستی برای شکست مقاومت اقدام کنند.

فضا در تنها کشور اسلامی همسایه غزه نیز بسیار آشفته تر از گذشته بود. موج شدید اخوان هراسی و به تبع آن فلسطین هراسی در این کشور که با روی کار آمدن حکومت کودتا بیش از پیش تقویت شده بود باعث شد تا برای نخستین بار برخی چهره های ضد اسلامی مصر در شبکه های تلویزیونی به خود این جرات را بدهند که شعار "نه غزه نه ضفه/ جانم فدای قاهره" را بی مهابا فریاد بزنند. اسلام گرایان نیز اگر که از دام بیدادگاه های مصری در امان مانده بودند، آنقدر درگیر فشارها و تنگناهای وارده از سوی حکومت کودتا بودند که عملا کاری برای غزه نکردند. 
اوضاع در میان شیعیانی که به حمایت از فلسطین و فلسطینیان معروف بودند نیز چندان تعریفی نداشت. جنگ زمانی آغاز شد که قریب به چهار سال از بحران سوریه می گذشت، بحرانی که نه تنها میان سوریه و مقاومت فلسطین فاصله انداخته بود، بلکه تاثیر مستقیمی بر روابط مقاومت فلسطینی و حزب الله از سویی و جمهوری اسلامی ایران از سوی دیگر در پی داشت. مصیبت زمانی بود که این اختلاف نظر عملا به سطح اجتماعی کشیده شد؛ به گونه ای که تنها یک ماه پیش از آغاز جنگ در غزه، عنوان کردن اسم فلسطین و مبارزان فلسطینی در میان شیعیان فشار شدید افکار عمومی را با خود به همراه داشت. فضای آلوده رسانه ای در قبال فلسطین باعث شده بود تا اکاذیب و اخبار خلاف واقع در مورد فلسطین و فلسطینیان و نقش شان در بحران سوریه مانند ویروس منتشر شود، بی آنکه کسی دغدغه کشف حقیقت را در این میان داشته باشد.

تغییر دولت در بزرگترین پشتیبان مقاومت فلسطینی یعنی ایران و اتخاذ سیاست های تنش زدایی و تعامل و گفتگو برای حل مشکلات اقتصادی ایران نیز تاثیرش را بر روی مساله فلسطین گذاشت. معلوم بود دستگاه دیپلماسی ای که ماه هاست به پای میز مذاکرات غربی ها نشسته است همانی  نیست که از هر فرصتی برای حمایت از آرمان فلسطین در مجامع بین المللی استفاده می کرد.

فلسطینیان با همه این تنهایی 51 یک روز مقاومت کردند و در مواجهه با دشمن صهیونیستی اعجاز آفریدند. درک این شرایط وخیم بین المللی و تنهایی غزه در مواجهه با دشمن صهیونیستی می تواند بیش از پیش ارزش این 51 روز مقاومت را روشن سازد. فلسطینیان این بار در افتخار آنچه بدست آورده اند، تنهای تنهای تنها هستند همانگونه که در دوران جنگ تنهای تنهای تنها بودند.

والسلام