پايگاه خبري تحليلي «پارس»- اطلاعات دریافتی از وین نشان دهنده آن است که تیم های ایران و 1+5 نگارش کلیات متن توافق جامع را به پایان برده اند.

به گزارش پايگاه خبري تحليلي «پارس»، برخی منابع می گویند کلیات متن نوشته شده و اکنون دو طرف در حال نهایی کردن یک یک موضوعات مندرج در آن هستند.

این منابع می گویند در این مرحله کار از موضوعاتی شروع شده که اتفاق نظر بیشتری درباره آنها وجود دارد.

با این حال، گزارش های موجود نشان می دهد هیچ یک از دو طرف هنوز در موقعیتی نیست که بتواند به روشنی بگوید در روز 31 تیر چه اتفاقی رخ خواهد داد.

اختلافات اساسی درباره ظرفیت غنی سازی، فردو، اراک، نحوه لغو تحریم ها، طول زمان گام نهایی و PMD هنوز حل و فصل نشده است.

اصلی ترین شکاف میان دو طرف درباره مسئله غنی سازی رخ داده است که ایران اصرار دارد ظرفیت فعلی خود را حفظ کند و آن را در سال های آینده طبق یک توافق به تدریج تا اندازه 190000 SWU توسعه دهد، اما غربی ها عددی بین 3-10 هزار ماشین را مدنظر دارند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی روز دوشنبه در اظهاراتی بسیار مهم فرمودند نیاز ایران این است که 190 هزار SWU غنی سازی در اختیار داشته باشد ولی غرب می خواهد حداکثر 10 هزار SWU را بپذیرد.

ایشان همچنین گفتند تحقیق و توسعه و فردو نباید تعطیل یا محدود شود.

بر خی منابع ايران هسته اي می گویند احتمال اینکه تا روز 31 تیر توافقی حاصل شود بیش از آن است که مذاکرات شکست بخورد.

به گفته این منابع علت اصلی این است که دو طرف عقیده دارند تمدید مذاکرات ممکن است اصل روند را به خطر بیندازد.

با این حال، ایران هسته ای پیش تر خبر داده بود که گزینه تمدید مذاکرات در صورت آشکار شدن دورنمای عدم توافق بررسی خواهد شد.

علاوه بر این، برخی منابع غربی گفته اند احتمال دارد وزرای خارجه کشورهای عضو 1+5 روز جمعه 20 تیر (11 جولای) به وین رفته و در مذاکرات مشارکت کنند.

از دید کارشناسان معنای این اتفاق هم این است که مذاکرات به مراحل دشواری رسیده و هم اینکه امکان دست یابی به راه حل وجود دارد.

کارشناسان در تهران هشدار می دهند هرگونه توافق در موضوع هسته ای نباید نافی حقوق ایران طبق NPT بوده و همچنین نباید محاسبات غلط دشمن در زمینه تاثیر پذیری ایران از فشارها را تایید کند.

سراب سازش در دقیقه 90

به گزارش «پارس»، از طرف ديگر مهدی محمدی، صاحبنظر سياست خارجي در تحليلي نوشت: قضاوت درباره اینکه تا روز 30 تیر در مذاکرات هسته ای چه رخ خواهد داد همچنان بسیار دشوار است. علت این امر هم این نیست که اطلاعات کافی درباره محتوای مذاکرات وجود ندارد، بلکه علت این است که حتی خود مذاکره کنندگان هم که در بطن مذاکرات قرار دارند، نمی دانند تا دقیقه 90 چه رخ خواهد داد.

نخستین نکته این است که ظاهرا امریکایی ها منتظرند –و مطمئن- که ایران در لحظات آخر کوتاه بیاید. اکنون مهم ترین اختلاف میان دو طرف ابعاد و حجم ظرفیت غنی سازی است که ایران می تواند در طول گام نهایی حفظ کند. امریکایی ها می گویند حداکثر 6000 ماشین سانتریفیوژ را خواهند پذیرفت تا زمان گریز هسته ای ایران به بیش از 6 ماه افزایش پیدا کند، اما طرف ایرانی می گوید نیازهای عملی اش اقتضا می کند کل تعداد ماشین های فعلی را نگه دارد و درباره نحوه افزایش آن تا 50 هزار عدد در سال های آینده مذاکره کند. وندی شرمن، رییس تیم مذاکره کننده امریکا قبل از آغاز مذاکرات به خبرنگاران در وین گفته است که می داند ایران موضع واقعی خود در این باره را تا لحظات آخر رو نخواهد کرد و اگر بنا باشد کوتاه بیاید، این امر تا حداکثر مقدار ممکن به تعویق خواهد انداخت.

رفع این سوء تفاهم در ذهن طرف غربی –که البته متاسفانه باید گفت مستقیما محصول متن توافق ژنو است- مستلزم آن است که ایران به طور رسمی و علنی به این مسئله تصریح کند که اگر امریکایی ها توافق نهایی را به «برچیدن ظرفیت غنی سازی صنعتی در ایران» مشروط کنند مذاکرات قطعا شکست خواهد خورد. «اعلان رسمی و علنی خطوط قرمز» در شرایطی که طرف مقابل به شدت نیازمند توافق است، نقض آن از سوی امریکا را بسیار دشوار خواهد کرد اما تا وقتی که طرف ایرانی خط قرمز های خود را رسمی و علنی نکند و به بیان تلویحی آن در مذاکرات درگوشی پشت درهای بسته بسنده نماید، نمی توان جلوی این سوء تفاهم از جانب امریکایی ها را که آنچه ایران می گوید «ابزاری برای چانه زنی تا دقیقه 90» است، گرفت. ایجاد ابهام به گونه ای که طرف غربی نتواند میان «ابزارهای چانه زنی» و «خطوط قرمز واقعی» تفکیک کند، شاید تا جایی به مذاکرات کمک کرده باشد ولی اکنون دیگر خاصیت خود را از دست داده و باید با یک استراتژی قاطعانه و صریح جایگزین شود. امریکا به دلایلی که به زودی از آن سخن خواهیم گفت به شدن نیازمند توافق است. مذاکره کنندگان ایران بیاد بتوانند از این نیاز به نحو حداکثری برای افزایش قدرت چانه زنی خود در مذاکرات بهره ببرند. به لحاظ راهبردی یکی از دقیق ترین جملاتی که می توان درباره مذاکرات فعلی گفت این است که تنها خط قرمز واقعی امریکا شکست مذاکرات است و جز این، هیچ خط قرمز کاملا واقعی وجود ندارد. تحت این شرایط، تیم ایرانی باید بداند تنها روش آنچه آقای ظریف «توهم زدایی از امریکا» خوانده این است که دورنمای شکست مذاکرات به شفاف ترین وجه ممکن آشکار شود. بگذارید صریح تر بگویم: اگر می خواهید مذاکرات شکست نخورد، تهدید شکست مذاکرات در صورت عدم تعدیل دیدگاه های امریکا را، با استفاده از ترسیم خط قرمزهای علنی و رسمی، تبدیل به یک تهدید معتبر کنید.

دومین نکته این است که حقیقتا هیچ علامتی از اینکه امریکایی ها حتی به سمت برچیدن زیرساخت تحریم ها حرکت کرده باشند وجود ندارد و همین امر نشان می دهد که توافق نهایی یا حاصل نخواهد شد یا اگر هم حاصل شود یک توافق خوب نخواهد بود.

در روزهای گذشته دو اتفاق مهم در این حوزه رخ داده است. نخست امریکایی ها یک بانک فرانسوی به نام پاریبا را به دلیل آنچه »معاملات غیر قانونی با ایران» خوانده شده، با مبلغی نجومی -6 میلیارد دلار- جریمه کرده اند. این مبلغ چنان هنگفت بوده که صدای فرانسوی ها –کسانی که خود حامیان سرسخت اعمال تحریم های ظالمانه علیه ایران بوده اند- را هم درآورده است. نکته جالب این است که جک لو وزیر خزانه داری امریکا به صراحت گفته است دولت امریکا قصد دارد پس از این انک فرانسوی به سراغ دیگر بانک هایی برود که تحریم ها علیه ایران جدی نگرفته اند و در همین راستا امروز اعلام شد یک بانک ترکیه ای زیر فشار قرار گرفته است. وقتی امریکایی ها با اعمال جریمه های هنگفت علیه بانک هایی که هیچ قانون بین المللی را نقض نکرده اند، اراده خود برای پیام رسانی به دیگران درباره ممنوعیت هر اقدامی در زمینه بهبود اقتصاد ایران را آشکار می کنند، آیا می توان باور کرد که این روند از روز 30 تیر به آن طرف به یکباره معکوس شود و امریکا به سمت جمع کردن بساط تحریم حرکت کند. منطقا، اگر امریکایی ها حتی احتمال بدهند توافق نهایی حاصل خواهد شد و بر تعهد خود مبنی بر لغو همه تحریم ها پس از توافق نهایی پای بند باشند، حداقل کاری که اکنون باید بکنند این است که رژیم تحریم ها را از این که هست صلب تر و سخت تر نکنند. و وتی چنین می کنند، منطقی این است که تصور کنیم امریکا قصد ندارد رژیم تحریم ها را –حتی پس از حصول توافق نهایی- به طور جدی دستکاری کند چرا که اگر چنین بود معنا نداشت برای نازک کاری بنایی هزینه کند که به زودی قصد خراب کردن آن را دارد!

اتفاق دوم در سطحی راهبردی تر رخ داده است. به تازگی برخی از استراتژیست های نزدیک به دولت امریکا دیدگاه های خود در زمینه توافق نهایی را در اندیشکده بلفر منتشر کرده اند. یکی از این افراد چاک فریلیش تحلیلگر ارشد این موسسه است. نکته مهمی که فریلیش به آن اشاره می کند این است که دولت امریکا عقیده دارد حتی اگر توافق نهایی حاصل شود باز هم رقابت راهبردی با ایران در همه حوزه ها –از جمله حوزه هسته ای- ادامه خواهد داشت و امریکا نیازمند آن است که برنامه ای برای مدیریت ایران به مدت چندین دهه داشته باشد. از این رو، دولت امریکا به هیچ وجه نمی خواهد ابزارهای خود برای مدیریت ایران را در یک توافق هسته ای از دست بدهد بلکه اتفاقا درصدد آن است که از این توافق مدلی برای مدیریت سایر تهدیدات راهبردی که از سوی ایران متوجه امریکاست نیز بیرون بکشد. این کد را باید کنار مقاله بسیار کلیدی دیوید سانگر برای نیویورک تایمز در روز 12 تیر گذاشت. سانگر که به دولت امریکا بسیار نزدیک است در مقاله خود برای نخستین بار حرف دل امریکایی ها را زده است. او در این باره بحث می کند که دولت امریکا فعلا حاضر نیست بپذیرد که ایران تعداد زیادی سانتریفیوژ در اختیار داشته باشد ولی این موضع همیشگی نیست. سانگر می گوید از دید امریکا مسئله اصلی اساسا این نیست که ایرن چقدر ماشین می تواند در اختیار داشته باشد، بلکه مسئله این است که آیا ایران حاضر هست دشمنی با امریکا را کنار بگذارد یا نه؟ در واقع او به تلویح می گوید اگر امریکا نشانه هایی در اختیار داشته باشد که دولت ایران قصد دارد ارزیابی راهبرد خود از امریکا به مثابه یک دشمن را تغییر بدهد آن وقت هر تعداد ماشین سانتریفیوژ را هم می توان برای ایران پذیرفت و اساسا این مسئله اهمیت خود را از دست خواهد داد.

نتیجه این است که امریکایی ها تردیدی در این باره باقی نگذاشته اند که مسئله اصلی برای آنها این است که ایران از ماهیت انقلابی خود تهی شود. اگر چنین اتفاقی بیفتد، صورت مسئله در مذاکرات هسته ای تغییر خواهد کرد و اگر چنین نشود امریکا آماده است که حتی در صورت حصول یک توافق هسته ای فشار ها بر ایران را تا حداکثر مقدار ممکن حفظ کند.

تیم مذاکره کننده ایران باید عمیقا در این امر تامل کند که نه صرفا محافظ برنامه هسته ای ایران بلکه نگهبان ماهیت انقلابی ایران هستند.