به گزارش پارس به نقل از فارس، از جنوبی ترین نقطه درعا در سوریه تا غربی ترین نقطه در اوکراین، آمریکا به همراه اروپا در جبهه ای واحد در برابر صعود روسیه ایستاده اند. بعد از آنکه بحران اوکراین به محل کشمکش و زور آزمایی غرب و روسیه تبدیل شد برخی رسانه ها از جمله رسانه های وابسته به کشورهای عربی، ریشه این تنش را تاوانی عنوان کردند که روسیه به خاطر پیروزی در سوریه پرداخت خواهد کرد. البته این تحلیل و گمانه نیز بیراه نبود. مسکو با حضور فعال در بحران سوریه، توانست با امضاء توافقنامه درباره امحاء تسلیحات شیمیایی سوریه، راه اقدام نظامی غرب در این کشور را ببندد و مانع حمله آمریکا به سوریه شود.

اکنون کشورهای غربی با دخالت آشکار در درگیری های داخلی اوکراین که حیاط خلوت روسیه به شمار می آید و حمایت از مخالفان دولت کی یف که خواستار پیوستن به تجارت آزاد اتحادیه اروپا هستند، می کوشند نفوذ مسکو بر این کشور را به چالش بکشند. اما روس ها نیز در این میان بیکار ننشستند و یک فرودگاه نظامی در شبه جزیره کریمه را به تصرف در آوردند.

شبه جزیره کریمه جایی است که خط جدایی میان حامیان اتحادیه اروپا و روسیه در آن مشخص تر از هر جای دیگر اوکراین است. حدود ۶۰ درصد از جمعیت بیش از دو میلیون نفری این شبه جزیره، روس تبارند و از بر سر کار آمدن دولتی حامی اتحادیه اروپا در کی یف و ضایع شدن حقوقشان نگرانند. حکومت محلی این شبه جزیره نیز حامی روس ها هستند.

قدرت نمایی روس ها در شبه جزیره کریمه به قرن ۱۹ میلادی باز می گردد یعنی زمانی که رقابت بین قدرت های اروپایی چون انگلیس، فرانسه، روسیه و عثمانی در اوج خود بود. در آن زمان روسیه تزاری با تلاش برای تسلط بر مناطقی از مدیترانه و بالکان وارد عمل شد و در اولین گام با در هم کوبیدن ناوگان عثمانی در دریای سیاه، بر شبه جزیره کریمه تسلط یافت.

برای مقابله با توسعه طلبی روسیه تزاری بود که نیروهای نظامی متشکل از فرانسه، انگلیس و نیروهای عثمانی به مواضع روسیه در دریای سیاه یورش بردند که این جنگ ها با شکست سنگین روسیه از نیروهای فرانسوی و انگلیسی خاتمه یافت و این جزایر در اختیار عثمانی قرار گرفت تا توازن قوا در این برهه از تاریخ به سود روسیه تغییر نکند.

کریمه بعدها در جنگ جهانی اول با فروپاشی عثمانی و شکست روسیه در اختیار نیروهای پیروز یعنی فرانسه و انگلیس قرار گرفت و طی جنگ دوم جهانی نیز پس از پیروزی روسیه کمونیستی بر آلمان نازی در اختیار روسیه قرار گرفت.

اما اینکه چرا اوکراین تا این حد از اهمیت استراتژیک برای مسکو برخوردار است به آسیب پذیری روسیه از طریق اوکراین باز می گردد. مرور تاریخچه درگیری های این کشور با دیگر کشورهای اروپایی از جمله آلمان تا اندازه ای ریشه احساس ناامنی روسیه از نفوذ غرب بر اوکراین را نشان می دهد. به عنوان مثال برلین در طول تاریخ از اوکراین به عنوان اهرم فشار بر روسیه بهره برده است.

از جمله این موارد می توان به دوره جنگ جهانی اول اشاره کرد. در آن دوران لنین، رهبر انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه پس از به قدرت رسیدن، در مقابل آلمان تسلیم شد. او سپس در پیمانی که با آلمان ها به امضا رساند، اوکراین را در اختیار آلمان قرار داد. علت اهمیت اوکراین برای آلمان ها این بود که به واسطه وجود ۴۰۰ مایل زمین مسطح در مرز اوکراین و روسیه، این کشور پایگاه مناسبی برای اقدام علیه روس ها به شمار می آمد.

در جنگ جهانی دوم نیز آدولف هیتلر برای حمله به روسیه، اوکراین را به تصرف در آورد و از این کشور به عنوان پایگاهی برای حمله به مسکو بهره گرفت.

البته اوکراین برای غرب نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است. باید گفت اوکراین مهم ترین کشور اروپای شرقی در ابعاد جغرافیای سیاسی و اقتصادی برای اتحادیهی اروپاست. اهمیت ژئوپلیتیکی اوکراین، به عنوان دومین کشور بزرگ اروپایی واقع در سواحل شرقی و غربی دریای سیاه، تا بدان جاست که زبیگنیو برژینسکی از آن کشور به عنوان « ترن سیاست منطقه ای پس از گسترش اتحادیه ی اروپا» یاد می کند.

اوکراین از جایگاه ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک ممتاز و انحصاری در اروپای شرقی برخوردار است؛ تا آنجا که با عدم نفوذ اتحادیه اروپا در این کشور، این کشور نه تنها می تواند سدی بزرگ در برابر برنامه های درازمدت اتحادیه در زمینه گسترش به سمت شرق باشد، بلکه این مسئله ممکن است نقش و نفوذ روسیه را در مسائل اروپای شرقی پررنگ تر کند.

به لحاظ اقتصادی نیز این کشور محل ترانزیت ۸۰ درصد گاز طبیعی و ۷۵ درصد نفت خام وارداتی اتحادیه اروپا از روسیه است. ویژگی هایی از این دست، اوکراین را به کشوری ذاتاً بین المللی تبدیل کرده است.

از همین رو، اوکراین را باید محل تلاقی منافع قدرت های بزرگ منطقه ای و فرامنطقه ای نظیر روسیه، اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکا نامید. در حقیقت، همان گونه که از میان رفتن نفوذ روسیه در این کشور موجب کم رنگ شدن هویت اروپایی روسیه می شود، عدم گرایش کی یف به سمت ساختارهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی غربی نیز سبب مسدود شدن نفوذ ایالات متحده آمریکا و اتحادیه ی اروپا در منطقه ی اروپای شرقی می شود.