سید کمال طباطبائی مهربون و دوستداشتنی ، خیلی دلم سوخت و گریه کردم از رفتنت ، باورم نمیشه رفتی ، البته همیشه میدونستم وقتی علی ات پر پر شد همون روز تو رفتی و ما فقط جسمت و میدیدیم و تو خیلی وقته رفته بودی ، دلم گرفت به خاطر شما به خاطر علی و به خاطر همه آدمهای خوبی که دوستشون داشتم و الان نیستند و فقط خاطره ای ازشون برام مونده ، میدونم امروز اولین روزه که بعد از رفتن علی آرومی و لبخند میزنی ، چون امروز دیدارت با پسرت خوشحالت کرده ولی ما از رفتن شما وعلی جان غمگینیم ، یادم نمیره توفیق اجباری چقدر تجربه خوبی بود کار با شما و پارسال بعد از مدتها که به خاطر علی خودت و تو خونه حبس کرده بودی و بیرون نمیومدی اومدی دوباره کار کنی و خودت و احیا کنی و سریال شب عیدو آخرین کارت و باهم کار کردیم چقدر اون روز خندیدیم و کلی خوشحال بودم بعد از سالها باهم کار کردیم ، گفتی حالا میخوایم توفیق اجباری رو دوباره کار کنیم حالا حالا قراره باهم کار کنیم ولی دیدار افتاد به قیامت . روحت شاد باشه سید خوب خدا .الان با پیمان عباسی حرف زدم و کلی دوتایی گریه کردیم بهم گفت نعیمه داشتم توفیق اجباری دو رو مینوشتم سید گفت نعیمه ، نعیمه رو یادت نره باید تو این فیلم بازم باشه و ممنونم که باز به یادم بودی سید جان .

#علی_طباطبایی#سید_کمال_طباطبائی #سیدکمال_طباطبایی #توفیق_اجباری#سریال#شب_عید#فیلم_سینمائی#وداع#فوت#مرگ#تهیه_کننده#نعیمه_نظام_دوست #نعیمه_نظامدوست #نعیمه #نعیمه_ #نعیمه_نظام #نعیمهنظامدوست