به گزارش پارس نیوز، 

بحث و گفتگوی نقادانه درباره مدیریت نادرست، ناشیانه و پر از اشتباه بر مرکز پراهمیت و فوق‌العاده موثری به نام صداوسیما، از فرط تکرار به کلیشه‌هایی فرهنگی شبیه به سخنرانی‌های اساتید علوم انسانی در ایران شبیه شده است. واضح است که صدا وسیما از مدیریت کلان فرهنگی رنج می‌برد و واضح است که لطمه‌ای که صداوسیما از این مدیریت کلان خورده است به اندازه‌ای هست که نتوان نقش آن را در وضعیت کنونی صداوسیما نادیده گرفت. اما آیا در تحلیل‌های پرطمطراق این روزها و ایرادهای تندشده‌ی این روزهای علما و فعالین فرهنگی به سازمان صداوسیما، آن قدر دچار کلی‌گرایی نشده‌ایم که برای اصلاح این کلیات باید منتظر تغییر جامعه و انقلابی در فرهنگ عمومی جامعه بنشینیم؟

عکس ماجرا هم داستان دیگری است و دامن‌گیر مسئله مهمی به نام « نقد صداوسیما». آنتن بیست و چهارساعته شبکه‌های متعدد صداوسیما که برخی‌هایش اساسا معلوم نیست برای چه تاسیس شده‌اند، محل مناسبی برای رخ دادن اشتباهات ساده و به اصطلاح کمی غیردقیق‌تر سوتی‌های رسانه‌ای کوچک است. اشتباهاتی در حد زیرنویس اشتباه یک مکان، رد شدن پراید از یک سریال مربوط به دهه ۵۰ و یا نهایتا افتادن مهمان از روی صندلی که با ابزار شبکه های اجتماعی خیلی زود به شکلی وسیع در فضای عمومی جامعه منفجر می‌شود و نقل محافل متعدد می‌شود شکل دیگری از بیراهه بردن مسیر نقد صداوسیماست. نگاهی به شدت جزئی و گذرا که نهایتا به یک اشتباه انسانی از یک عنصر جزء مجموعه مربوط می‌شود و راه حلی هم جز دقت بیشتر ندارد.

بیشتر آن چیزی که در فضای نقادانه امروز ما درباره صداوسیما در فضای عمومی و رسانه‌ای شکل می‌گیرد؛ چیزی بیش از این دو شق نیست؛ یا حرفهایی به شدت کلی درباره مدیریت و تکرار هزارباره این که صداوسیما باید آرمانگرا و انقلابی شود و به روز باشد و مدیرانش درک فرهنگی ندارد و محافظه کارند و... در فضای نخبگانی و پخش هزارباره سوتی‌های پخش شده و بی‌احتیاطی‌های منشی صحنه و سانسور ناشیانه پای دخترکان با آباژورها و ....در فضای ژورنالیستی.

در این میان برخی از ماجراهای صداوسیما که نقد آن وجه جذاب ژورنالیستی ندارد و یا اینکه بر ژست پرطمطراق «معترض بودن» سخنرانان انقلابی چیزی اضافه نمی‌کند کاملا ناشناخته و ناگفته مانده‌اند. تصور می‌کنم که مهمترین معضلی که امروز صداوسیما در آن گیر افتاده است و در موقعیت فعلی صداوسیمای جمهوری اسلامی را به شدت آسیب‌پذیر کرده است مواجهه این سازمان عریض و طویل با موجودیت همچنان مبهم و ناشناخته و  به طرز عجیبی تکان‌دهنده «فضای مجازی» است. نابسامانی فعلی صداوسیمای جمهوری اسلامی در مواجهه با مخاطب، در واقع زاییده چیزی به نام سردرگمی در مواجهه با فضای مجازی است و این همان چیزی است که در بی‌شماری تکرار و بازنشر متعدد سوتی‌های مذکور و ایرادات بزرگ بزرگ مدیریتی کلان گم می‌شود. رویکردهایی به شدت ساده و حاصل اجتهادهای رسانه‌ای مدیران میانی سازمان صدائوسیما که هر کدام  در حال تبدیل به یک رویه فرهنگی خطرناک در صداوسیما هستند.

آنچه امروز در واقعیت  مواجهه صداوسیما با فضای مجازی ار عملکرد خروجی این سازمان برداشت می‌شود متاسفانه تشخیص دو رویکرد بیمارگونه بیشتر نیست: یا رویکرد مواجهه منفعلانه و ترسیده با فضای مجازی و یا رقابت ناشیانه برای تصاحب پدیده‌های این فضا و صداوسیما به این ترتیب به شدت در حال رنج کشیدن است.  بیاید برای واضح تر شدن ماجرا و اینکه ما هم درگیر کلی‌گوی‌های بساط  کلان فرهنگی نشویم  به چند  مورد رخ داده در این چند روز اشاره ای کنیم

اعتراض به یک تصمیم داخلی رسانه‌ای از رسانه‌ای دیگر 

این هفته قرار است کنداکتور پخش شبانه شبکه سوم سیما به فوتبال‌های ‌ مهم جهانی اختصاص پیدا کند. تصمیم در سطح مدیریتی گرفته شده است و چندان هم تصمیم دور از ذهن و عجیبی نیست. این هفته، مسابفات درجه اولی قرار است در اروپا برگزار شود که طبیعتا طرفداران فوتبال تقاضای پخش آنها را از شبکه سوم که موسوم به شبکه ورزش و جوانان است دارد. به این ترتیب در هفته جاری بقیه برنامه های تولیدی شبکه سه که در این ساعت پخش می‌شود، به هفته بعد موکول می‌شوند. این اتفاق نامعمولی در شبکه سوم نیست و علاوه بر اینکه بارها و بارها به خاطر پخش مسابقات ورزشی برنامه‌های تولیدی شبکه سه به وقت دیگری رفته‌اند؛ طبیعی است که مدیریت شبکه در انتخاب بین یک برنامه تخصصی با قشر بینننده انتخاب شده وفوتبال‌های پرببینده‌ای که سیلی از مخاطب را به شبکه سرازیر می‌کند کدام را انتخاب کند. همه چیز طبق روال خودش جلو می‌رود. دوشنبه شب هم بازی بین انگلستان و اسپانیا قرار است پخش شود و طبیعتا  برنامه بسیار پربیننده «نود» به هفته دیگر موکول خواهد شد. اما عادل فردوسی پور تک‌ستاره اجرای ورزشی در تلویزیون ظاهرا زیاد از این ماجرا خوشش نمی‌آید و با چند رسانه گفتگو می‌کند و به شکلی صریح می‌گوید که برنامه‌اش را آماده کرده است و روانه آنتن خواهد کرد. فردوسی پور به شکلی ضمنی اما مشخص درباره یک تصمیم داخلی و درونی سازمان صداوسیما که در حیطه اختیارات او نیست، مواضعی متفاوت با مدیریت مجموعه را در یک رسانه دیگر اعلام می‌کند. این اتفاق طبیعی است؟ یک نرم رسانه‌ای است؟ یعنی به سبک خود فردوسی پور که بسیار علاقه‌مند است که از چمن تا لباس داوران ایرانی را با نمونه‌های خارجی مقایسه می‌کند؛ نمونه خارجی هم دارد؟ اینکه بنا بر نظر مدیریت یک شبکه نوبت پخش یک برنامه جابه جا شود و بعد تهیه‌کننده برنامه با استفاده از رسانه‌ای دیگر به مدیریت شبکه فشار آورد تا برنامه‌اش پخش شود؟ واضح است که فردوسی پور از میزان شهرت و محبوبیت خود در فضای اجتماعی باخبر است و بدش نمی آید که رئیس جدید شبکه که پرانرژی است و ایده دارد و حوصله سرو کله زدن با همه را دارد  و محافظه‌کار هم نیست را کمی بیش از قبل از میزان محبوبیتش با ابزارهای مختلفی که دارد باخبر کند.

اصلا بعید و دور از ذهن نیست که ماجرا خیلی زود به شبکه های اجتماعی ورود پیدا کند و تحت عناوین هیجان‌انگیز و کلیک‌خوری چون «تعطیلی نود به دستور مدیر شبکه سوم» و «فردوسی پور: ایستادگی می کنم» پخش شود. کار ما اما کجا گیر خواهد کرد؟ در واقع چه اشکالی متوجه صداوسیماست؟ ماجرا اینجاست اگر به همین ترتیب سابق بخواهیم جلو رویم؛ بعید نیست که صداوسیما  به زودی عقب نشینی کند و فوتبال پخش نشود و فردوسی‌پور با آن لبخندهای معروفش روی صفحه تلویزیون حاضر شود و کنایه‌ای هم بار مدیران صداوسیما کند. این روالی است که در چند سال گذشته به ویژه در دوره مدیریت جدید صداوسیما در حال مد شدن است. اینکه به محض مواجهه با موج انتقادها در فضای مجازی به یک برنامه یا پدیده در تلویزیون، مدیران میانی و یا حتی ارشد به شدت تحت تاثیر امواج فضای مجازی قرار می‌گیرند و تصمیم‌گیری‌های دقیقا بر مبنای آن چیزی شکل می‌گیرد که ادمین‌های چند کانال تلگرامی پرممبر تصمیم گرفته‌اند. این اتفاقی است که در دوره قبلی مدیریت صداوسیما بر سر مجری برنامه ای به نام «به سمت خدا» نیز اتفاق افتاد و نکته اصلی در اینجا، فارغ از جهت‌گیری و محتوای خاص برنامه‌های؛ تغییر روند تصمیم‌گیری در صداوسیماست. اگر تا پیش از این صداوسیما با تلفن‌های نهادهای مختلفی که هر کدام خود را صاحب سازمان می‌دانستند اداره می‌شد حالا نوبت صفحات فضای مجازی است. آیا این اتفاق این بار هم رخ خواهد داد؟

رقابت بی‌پایان علی ضیاء و رشیدپور با فضای مجازی

دو مجری سرشناس و محبوب تلویزیونی با یکدیگر به شدت رقابت پیدا کرده اند؛ برای چه؟ صید سوژه های فضای مجازی. خودشان یا تیم شان ۲۴ ساعته پای صفحات ایسنتاگرام و تلگرام نشسته اند و به محض فراگیر شدن یک سوژه در فضای رسانه ای؛ سوژه فردای برنامه خود را انتخاب می کنند، سوژه موردنظر را از دوافتاده ترین نقاط کشور انتخاب می کنند و به برنامه می آورند و کمی تفصیلی تر درباره آنچه باعث شده است آن سوژه در فضای رسانه ای کشور بولد شود صحبت می کنند. همان ماجراها را با یک روز فاصله زمانی دوباره تعریف می‌کنند و سرخوش از اینکه از فضای جامعه عقب نیفتاده‌اند؛ ادامه می‌دهند

این رویه ای است که به تدریج برنامه های خرد دیگری در تلویزیون را نیز همراه خود کرده است. از برنامه ای به نام ایرانیوم که با مجریگری یکی از خنداننده‌شوهای برنامه خنداونه؛ کارگردان فیلم های مضحک و مسخره ای به نام ایرج ملکی را به برنامه خود آورد تا دعوت چندین و چند باره از کودکانی که به دلیل یک شیرین زباتنی و تکرار یک کلمه در شبکه های مجازی مد شده‌اند و حالا باید در نقش یک کودک چهارو پنج ساله کت و شلواری روبروی مجری‌های بنشینند و درباره خواننده و بازیگر موردعلاقه شان حرف بزنند.

خب اشکال چیست؟ فارغ از اینکه این پیروی از فضای خاص مجازی در ایران بعضا منجر به فاجعه‌های غیرقایبل توجیه  می‌شود( مثلا اینکه علی ضیاء یک کودک سرطانی را دعوت می‌کند و شماره حساب برای کمک اعلام می‌کند و بعد موسسه محک اعلام می‌کند پسرک چند سال پیش به صورت کامل درمان شده است و حالا تکلیف این یک میلیارد پول ملت بی‌نوا نامشخص مانده است) این جایگزینی رسانه‌ای با مشخصات تلویزیون با رسانه‌ای با مختصات فضای مجازی به شکلی مبنایی، ناشی از یک شناخت بدوی و بسیار ساده شده از نقش و جایگاه تلویزیون است. آیا تولیدکنندگان برنامه‌های تلویزیونی در ایران متوجه نیستند که آنچه می‌تواند جایگاه تلویزیون را در رقابت شدید کنونی نجات ندهد نه دست آویختن به کار رسانه‌ای به شکل و شمایل شبکه های اجتماعی که نو شدن نگاه کهنه و توده‌وار تلویزیونی به جامعه و سوژه‌هاست. قالبی که در دهه شصت؛ تلویزیون را تک رسانه تاثیرگذار جامعه ایران می‌کرد، باید در قالب خود تلویزیون و نه خروج از این رسانه بارتعریف شود. واضح است که تلویزیون در این رقابت بی‌حاصل با شبکه های اجتماعی نه به لحاظ سرعت و فراگیری و نه به لحاظ محو کردن خطوط قرمز عرفی جامعه ایران به هیچ وجه برنده بیرون نخواهد آمد و اتفاقا تکیه کردن بر ویژگی‌های عام‌تر رسانه‌ای به نام تلویزیون مثل فرصت و قدرت تصویر باکیفیت و رایگان و پوششش صددرصدی تلویزیون در ایران؛ دسترسی به مقامات و رویکردها و نگاه‌های رسمی که پای پروژه‌های فضای مجازی نمی‌آیند؛ تکیه بر توانایی‌های مسحور کننده تصویر در تلویزیون، اعتماد  خانوادگی به این رسانه و مسائل دیگری از این دست تکیه کند.