از زمان تشکیل و آغاز فعالیت حزب الله در لبنان «تسویه» این حزب راهبرد ثابت دولت‌های روی کار آمده در آمریکا بوده که شاید به ظاهر تفاوت‌هایی بین آنها مشاهده می‌شود، اما از حیث ماهوی تفاوتی میان آنها نیست. 

 

واشنگتن در تعامل سیاسی‌ با حزب الله لبنان، هیچ‌گاه گزینه از پیش رو برداشتن رهبران این حزب و تصفیه رهبران مقاومت را فراموش نکرده و این گزینه را همزمان با اقدامات و تحرکات غیر مستقیم جهت هدف گرفتن مشروعیت و محبوبیت مردمی حزب الله اعمال کرده است.    

 

به گفته محافل مطبوعاتی، آمریکا زمانی این موضع را اتخاذ کرد که برخی از پژوهش‌های انجام شده در غرب نشان می‌دادند، به دلیل داشتن اطلاعات لازم و مهارت و تبحر مجریان عملیات‌های تروریستی، موفقیت این عملیات‌ها نیز بالا بوده و افزون بر آن موجب تضعیف گروه‌های تروریستی – بنابر ادعای این پژوهش‌ها - نیز خواهد شد. 

 

پایگاه خبری لبنانی «آسیا» در این‌باره نوشت: معروف‌ترین و بارزترین پژوهش‌های در این خصوص، توسط ادوارد کابلن و آلکس منتز و شائول میسال در سال 2005 انجام و در نشریه مطالعات گرایش‌ها و تروریسم منتشر شد. 

 

این پژوهش اظهار می‌کند، اسرائیل ظرف یک سال 75 عملیات تروریستی اجرا کند و 65 هدف را با میانگین 86 درصد موفقیت محقق کند تا در نتیجه آن فعالیت گروه‌های تروریستی وابسته به افراد ترور شده کاهش یابد. 

 

به موازات آن، دنیل پایمن در مقاله‌ منتشر شده در سال 2006 در نشریه فارین آوریز توضیح می‌دهد: میانگین قربانیان عملیات‌های انتحاری از 3.9 کشته در سال 2001 به 5.4 کشته در سال 2002 افزایش یافت تا سال بعد از آن میانگین قربانیان این عملیات‌ها به 0.98 کشته و سال 2004 به 0.33 کشته و سال 2005 به 0.11 کشته برسد. 

 

بر این اساس، آمریکایی‌ها معتقدند، ترور شماری از رهبران حزب الله مانند عماد مغنیة، مصطفى بدر الدین، حسّان اللقیس و سمیر قنطار می‌بایست قدرت هجومی حزب الله در حمله و وارد کردن ضربه به اسرائیل تضعیف شده باشد. 

 

شهید عماد مغنیه در سال  2008 در دمشق، پایتخت سوریه، شهید حسان اللقیس در سال 2013 در لبنان، شهید سمیر قنطار در 2015 در حمله هوایی جنگنده‌های صهیونیستی اطراف دمشق و شهید مصطفى بدرالدین در سال 2016 در سوریه توسط رژیم صهیونیستی ترور شدند.