به گزارش پارس نیوز، 

این ها از جمله نشانه های کاهش اعتماد در جامعه است. جامعه ای که گروهی از مردمش تصور می کنند، مقامات مسئول، گاهی تصمیماتی را اتخاذ می کنند که برگرفته از منافع خود آنهاست و در اینجا نفع کسانی که دور از کیک قدرت هستند، در نظر گرفته نمی شود. بی تردید شیوه رفتاری دولت ها با مردم در بالا رفتن این بی اعتمادی تأثیرگذار بوده است.

جامعه شناسان بر این امر اتفاق نظر دارند که دولت ها باید تصمیمات خود را با مردم در میان بگذارند و یکباره و به صورت خلق الساعه عمل نکنند، چرا که اتخاذ همین تصمیمات خلق الساعه و یا دادن وعده های واهی به مردم و بیان این عبارت که «نگران نباشید. گران نمی شود!» و بعد اقدامی خلاف این عبارت، باعث فرسایش سرمایه اجتماعی و بی اعتمادی شده است. از سوی دیگر بار روانی بنزین برای مردم ما همانند سایر اقلام مصرفی نیست. تجربه سنوات گذشته به آنها اثبات کرده، پس از گرانی بنزین، میل به صعود قیمت ها در بسیاری از اقلام، کالاها و محصولات دیگر وجود دارد بنابراین وقتی زمزمه افزایش قیمت بنزین قوت می گیرد، همانند تیرخلاصی است که به هدف اصابت می کند زیرا این دیدگاه به درستی در سلول های خاکستری ذهن تک تک افراد جامعه ریشه دوانده که «اگر بنزین گران شود یعنی همه چیز گران خواهد شد.» حالا بحث بر سر این است که چرا بار روانی این کالا تا به این حد گسترده بوده و دیگر اینکه چگونه است که اظهارات مسئولان مبنی بر تکذیب گرانی، مورد پذیرش جامعه قرار نمی گیرد؟ کجای راه را اشتباه رفته ایم؟

پاسخ این پرسش را باید در صحبت های اسحاق جهانگیری جستجو کرد. به اعتقاد او یکی از مسائل اصلی و مهم کشور فرسایش سرمایه اجتماعی است و خسارت فرسایش سرمایه اجتماعی از سرمایه مالی بیشتر است. این مسئله مورد تاکید پژوهشگران و نظریه پردازان اجتماعی نیز قرار گرفته است. حال آنکه سرمایه اجتماعی در کشور ما به حال خود رها شده است. مصداق بارز آن را طی روزهای گذشته شاهد بوده ایم. اساسا کم و کیف سهمیه‌بندی و گرانی بنزین مطرح نیست بلکه کیفیت اطلاع‌رسانی دولت و شیوه درمیان گذاشتن آن با جامعه است که مهم تلقی می شود. مسئولان دولتی برای اجرای چنین تصمیم‌هایی باید دارای پیوست‌ رسانه‌ای باشند و به مرور مردم را در جریان نقاط قوت و ضعف تصمیم خود قرار دهند اما از این رویه رفتاری امتناع می کنند. همین امر زمینه ساز عدم باورمندی مردم به دولت و حضور گسترده آنها در پمپ بنزین ها شده است.

علیرضا شریفی یزد به عنوان جامعه شناس در گفت‌وگو با روزنامه رسالت تاکید می کند که «این اتفاق به منزله یک پدیده اجتماعی است یعنی نشان می دهد جامعه ما به دلایل مختلف که مهمترین آن اقتصادی است، دچار یک نوع عطش است. بسیاری مطرح می کنند که اگر قرار است بنزین گران شود، این صف های طویل برای اینکه یک باک بنزین جلو بیفتند چه فایده ای دارد؟ بی تردید در زندگی آنان چندان نقش و تاثیری ندارد. به نظر می آید که جامعه احساس عقب ماندن دارد و تصور می کند به حق و حقوق خود نرسیده به همین علت با کوچکترین مسئله ای می خواهد در همان حد اندک به حق و حقوق خود برسد.»

وی درباره چرایی تشکیل صف های طولانی بنزین به رغم تکذیب دولت، چند دلیل را ذکر می کند: «دلیل اول تجربه مردم است. متاسفانه در سالیان قبل با افکار عمومی بازی کردیم یعنی وقتی می خواهیم مسئله ای را جا بیندازیم، براساس نسخه ای غلط، یک نفر موضوعی را مطرح کرده و دیگری تکذیب می کند. بعد از مدتی دوباره یکی آن را تایید و دیگری تکذیب می کند و این امر موجی را در میان مردم ایجاد می کند که بالاخره این تایید و تکذیب ها کجاست تا نهایتا وقتی زمینه ذهنی فراهم شد، آن اتفاق رخ می دهد.»

رفتارشناسان تاکید می کنند، انحراف افکار عمومی، بدبینی و ناامیدی و سلب اعتماد زمینه بروز و ظهور شایعه را فراهم

می کند و اساسا این مسئولان هستند که به شایعات دامن زده و این سیگنال را به مخاطب القاء می کنند که پس از بروز شایعه آماده وقوع آن باشند!

شریفی یزدی در ادامه توضیح می دهد: «مردم ما یاد گرفته اند که وقتی یک اتفاق به صورت شایعه مطرح شده و بارها تایید و تکذیب می شود، احتمالا دوباره بازی با اذهان و زمینه سازی برای این است که موضوع مطرح شده، تحقق یابد. مثلا در شایعات مطرح می شود که بنزین لیتری ۲۵۰۰ و سوپر ۳ هزار تومان خواهد شد و بعد که مردم با این ذهنیت روبه رو می شوند، واکنش هایی را نشان داده و در صف های عریض و طویل جایگاه های سوخت می ایستند و اگر به فرض مثال بنزین ۱۵۰۰ یا ۲ هزار تومان شد، می گویند خدا را شکر شایعه قبلی دروغ بود. اما در اینجا باید بر این امر تاکید کرد که مردم ما این را فهمیده اند و در حقیقت دست کسانی که چنین بازی هایی با افکارعمومی می کنند، تقریبا رو شده است. به همین علت مردم اعتماد نمی کنند چون همیشه خلافش را دیده اند و این خطرناک است.

این جامعه شناس باور دارد که علت صف های طولانی در پمپ بنزین بیش از آنکه اقتصادی باشد، علت اجتماعی داشته و سرمنشاء بی اعتمادی است. وی تاکید می کند: مردم ما در صف های طولانی می ایستند اما تعداد کمی از آن ها متعلق به لایه های پایین جامعه هستند، آن کسی که در طبقه فقیر قرار دارد، اصلا اتومبیل ندارد. مگر تعداد محدودی که پراید قسطی دارند و با آن نان در می آورند اما اکثرا قشر متوسط هستند. این یک باک بنزین در زندگی آنها نقش لازم را ندارد و طبعا نباید اینگونه ملتهب شوند بنابراین نمی توانیم بگوییم انگیزه اقتصادی مردم را پای جایگاه های بنزین کشانده است بلکه همان جنبه عدم اعتماد به رفتارهای مسئولان باعث این امر شده است.

شریفی یزدی درباره اینکه چرا مردم نسبت به گرانی سایر کالاها تا به این حد نگران نبوده و واکنش نشان نمی دهند اما برای گرانی بنزین حساسیت های گسترده را شاهد هستیم، این گونه پاسخ می دهد: بنزین یک کالای دولتی-حکومتی بوده و انحصاری است. بخش کمی از کالاها جنبه انحصاری دارند و اگرچه مردم حساسیت دارند اما جنبه عام ندارد ولی وقتی حامل های انرژی اعم از گازو ئیل و بنزین گران می شود، در عالم واقع قیمت کالاها را تا حدی بالا می برد. در ۴۰ سال اخیر و از روزی که بنزین در ایران قیمتش یک تومان بوده، همین قدر حساسیت به دنبال داشته و بار روانی ایجاد کرده است. به عبارت دیگر بهانه به دست کسانی داده که در بخش خصوصی، اقتصاد دست‌شان بوده و به این بهانه ده ها برابر قیمت گران شدن بنزین را روی کالا کشیده اند. حتی همان کالاهایی که حساسیت روی آن نیست خود به خود افزایش پیدا می کند و قیمت کالاهای مصرفی و چه بسا مسکن و اجاره خانه که به ظاهر هیچ ربطی به بنزین ندارد، با افزایش نرخ رو به رو می شود و اینجاست که مردم ما به تجربه دریافته اند که هر وقت سوخت گران می شود به تبع آن موج گرانی را در همه عرصه ها شاهد خواهند بود بنابراین بخش زیادی از حساسیت ها ناشی از این موضوع است.

در ادامه اصغر مهاجری، جامعه شناس، استاد دانشگاه و پژوهشگر مسائل اجتماعی در تحلیل واکاوی تشکیل صف در پمپ بنزین به رغم تکذیب مسئولان در گفت‌وگو با روزنامه رسالت به اهمیت حفظ سرمایه های اجتماعی اشاره کرده و بر این باور است که «در دهه اخیر جامعه ایران دچار فرسایش سرمایه اجتماعی شده است و زمانی که این سرمایه، فرسایش پیدا می کند، اجزای تشکیل دهنده آن هم دچار مشکلمی شود، اجزای تشکیل دهنده سرمایه اجتماعی؛ دارای سه ضلع طلایی؛ «شفافیت»، «روابط پویا و ارگانیک» و «اعتماد» است که هر سه ضلع سرمایه اجتماعی در کشور ما در ۱۲ سال اخیر بیشتر آسیب دیده منتها در چنین مواقعی، ضلع اعتماد بیشتر مشخص و نمایان است. زمانی که از سرمایه اجتماعی سخن می گوییم، منظورم فرسایش سرمایه اجتماعی افقی است چون سرمایه اجتماعی افقی معمولا بین نهادهای مدنی و اعتمادی که به آنهاست، مشخص می شود. در دولت نهم و تدبیر و امید مردم بیشتر از عدم شفافیت و از اینکه دولت اطلاعات خودش را در ویترین شیشه ای قرار نمی دهد، ضربه دیده اند و به همین دلیل هم کمتر اعتماد می کنند.»

علیرغم اینکه دولت ها در شعارهای خود برای رسیدن به کرسی ریاست جمهوری از مشارکت مردم سخن می گویند اما عملا مشارکت مردم در اداره کشور و بخش های اجرایی آن کمتر دیده می شود. در اینجا ضلع مشارکت ها و پویایی گروه ها کمتر است و متقابلا شفافیت و اعتماد اجتماعی کمتر می شود.

* مردم، نگران نباشید

مهاجری درباره دامنه این بی اعتمادی و علت وقوع آن تاکید می کند: «مسئولین ما مدام از بسته های حبابی حرف می زدنند و می گویند:« مردم نگران نباشید» اما در عمل نتیجه این نبوده و ادعاهای آنان قابل اتکا و اطمینان آور نیست.»

تحلیل ها در زمینه بار روانی گرانی بنزین بسیار است و طبعا حمل و نقل در زندگی اجتماعی امروز به خصوص در کشورهایی که میزان شهرنشینی شان بیشتر است، دارای اهمیت بوده و توسعه های حمل و نقل محور بر این امر اتکا دارد که میزان توسعه یافتگی کشورها را بعد از این باید براساس حمل و نقل سنجید. این نشان می دهد که مقوله مذکور در زندگی مردم مهم است و شریان های حیاتی جامعه از معیشتی تا بخش های حساس صنعتی جامعه مدیون این حوزه است. بنزین یکی از عناصر حمل و نقل است که می تواند در تمامی شریان های زندگی یک جامعه جاری شده و آن جامعه را تحت تاثیر قرار بدهد.

براین اساس مهاجری اذعان می کند: «بنزین بیش از اینکه بار روانی داشته باشد، بار واقعی دارد. منتها بخش های پنهان گرانی را هم این امر آشکار و هویدا می کند از این جهت لمس فهم عامه مردم بیشتر از حوزه های دیگری است که گران می شود یعنی تا ارزی به نام دلار گران شده و خودش را در بخش های مختلف زندگی مردم هویدا کند، یک زمان و فاصله ای را طی می کند ولی حوزه انرژی و سوخت بلافصل است و مستقیما تحت تاثیر قرار می دهد و گستره آن هم وسیع است، به دلیل همان اهمیتی که حوزه انرژی و سوخت در بخش حمل و نقل و بخش های دیگر جامعه دارد به خصوص جوامعی که در حال توسعه هستند.»

وی ادامه می دهد: «برخلاف دیدگاه برخی صاحب نظران، دولتمردان و کارشناسان رسانه های جمعی از جمله تلویزیون؛ بخشی از مردم در حامل های انرژی و به خصوص بنزین از رانت استفاده نمی کنند. اکثریت مردم با این حوزه رابطه مستقیم دارند یعنی میانگین برخورداری آنها به خصوص در شهرهای متوسط و کوچک از اتومبیل به صورت میانگین زیاد است. دوم اکثریت مردم تحت تاثیر حمل و نقل قرار می گیرند یعنی اگر مردم اتومبیل و موتور سیکلت هم نداشته باشند حتما از حمل نقل عمومی استفاده می کنند بنابراین هم مستقیم و هم غیرمستقیم پهنه و دامنه تاثیر حوزه های حمل و نقل و حوزه هایی که با انرژی مرتبط هستند با زندگی مردم بیشتر است، حتی یک کشاورز که در عرصه تولید فعالیت دارد، اگر بخواهد از گازوئیل در زندگی اقتصادی خودش بهره ببرد، به سختی به حامل انرژی دسترسی دارد حال آنکه به شدت به آن نیاز دارد، یعنی هیچ کشاورزی را نمی توانید پیدا کنید که برای انجام فرآیند کاشت، داشت و برداشت خودش از حامل های انرژی استفاده مستقیم نبرد. یا هیچ تولید کننده ای در حوزه های صنعتی را نمی توانید از این امربرا کنید. تمام کارخانه ها به انحای مختلف از حامل های انرژی و تجدیدناپذیر بهره مند هستند. در زندگی عامیانه هم به همین صورت است. یعنی هم گستره آن در زندگی بیشتر است و هم تاثیرپذیری مستقیم و غیرمستقیم وجود دارد لذا این گزارش ها و تحلیل های کاذب که بعضی ها از رانت حامل های انرژی استفاده می کنند، واقعی نیست و اظهارنظر دولتمردان نیز همین طور است.»

*تاثیر افزایش حامل های انرژی بر زندگی مردم

مهاجری با اشاره به اینکه تاثیر حامل های انرژی به خصوص تجدیدناپذیر از بنزین و گازوئیل تا نفت سفید بسیار جدی و فراگیر است، تاکید می کند: «پژوهش های ما بر روی فرآیند گرانی انرژی در طول چند دهه اخیر نشان می دهد که همیشه برخورد دولتمردان و حامیانشان با این حوزه واقعی نبوده و مدام می گویند افزایش قیمت بنزین تاثیری روی زندگی مردم ندارد، این ادبیات کلیشه ای است. تکرار ادبیات کلیشه ای و احساسی و هیجانی در ارتباط با شاخص ها و متغیرهای اقتصادی سرسوزنی تاثیری ندارد چون ما با دنیای واقعی رو به رو هستیم که در آن محاسبه دو ضربدر دو مساوی است با چهار بنابراین دولتمردان ما باید با هوشمندی با این مقوله برخورد کنند و یا منتظر پیامدهای جدی آن در عرصه تورم باشند که پیش بینی می شود، تورم جدی را بر جامعه تحمیل کند.»

علی بهره مند هم از جمله اساتید دانشگاه و جامعه شناسی است که بر بی اعتمادی مردم به اظهارات مسئولان تاکید دارد و در گفت‌وگو با روزنامه رسالت عنوان می کند: «مطابق پژوهش هایی که ۷ سال پیش صورت گرفته میزان اعتماد مردم به مسئولان درصد زیادی کاهش یافته است. مادر آسیب های اجتماعی در یک کشور، عدم اطمینان و اعتماد است. ببینید ما در اینجا از اعتیاد و دزدی صحبت نمی کنیم از عدم اعتماد می گوییم. مقامات دولتی مدام سخنانی را می گویند که بعد نمی توانند بر سر همان سخن خود ایستادگی کنند. مدتی قبل اعلام کردند هرکس کارت سوخت ندارد، کارت را دریافت کند و بعد اعلام کردند که می خواهند بنزین را گران کنند. اصل اول صداقت است و اینکه مسئولان ما دقیقا بدانند که چه کاری می خواهند انجام دهند.»

پیش از این هم مطرح شد که مسئولان امر برای ترویج یک اقدام ابتدا به شایعه سازی روی می آورند. در کتاب روان شناسی شایعه، بیان شده است: «شایعه یک موضوع خاصّ گمانیِ بدون وجود ملاک های اطمینان بخش رسیدگی است، که معمولاً به صورت شفاهی، از فردی به فرد دیگر انتقال

می یابد.» برهمین اساس پژوهشگران اجتماعی و رفتارشناسان معتقدند: سرمایه های اجتماعی هنگامی دچار بی اعتمادی می شوند که می بینند شایعات بعد از مدت کوتاهی به واقعیت تبدیل می شوند.

بهره مند با تایید این مسئله می گوید: «در کشور ما یک سیاست غلط حاکمیت دارد و آن شایعه سازی است. یعنی پیش از اینکه بخواهند کالایی را گران کنند، از افزایش قیمت آن سخن می گویند تا گوش مردم این را بشنود و برایشان عادی شود، یعنی ابتدا شایعه می کنند که بنزین ۲۵۰۰ تومان می شود بعد قیمت آن را ۱۵۰۰ تومان می کنند تا مردم خوشحال شوند و بگویند چه خوب که ۲۵۰۰ یا ۳ هزارتومان نشد. از طرفی وضع اقتصادی مردم خوب نیست و برای ۵۰ لیتر که ۵۰ هزار تومان می شود یک ساعت در صف پمپ بنزین می ایستند درحالی که ارزش کارشان بیشتر از ۵۰ هزار تومان است اما تورم گسترده است و حاضرند یک باک بنزین جلو بیفتند. از طرفی مردم ما این تجربه را دارند که وقتی مسئولان می گویند همه چیز مرتب است و قرار نیست چیزی گران شود، یعنی اتفاقا قرار است گران شود.»

وی با اشاره به اینکه دولت همواره گفته است اگر بنزین گران شود در وضع زندگی مردم تغییر چندانی حاصل نمی شود، اظهار می کند: «این حرف اشتباهی است. بنزین که گران شود همه چیز به نسبت آن چندبرابر می شود و کرایه وسایل حمل و نقل عمومی افزایش پیدا کرده و مواد سوختی کارخانه ها گران می شود. یعنی اگر به فرض بنزین هزار تومان گران شود، سایر کالاها دوبرابر خواهد شد. فراموش نکنیم که بنزین در این کشور پایه مخارج مردم است، هنوز چیزی نشده ۲۰ درصد کرایه حمل و نقل عمومی را گران کرده اند.»