به گزارش پارس به نقل از سایت تحلیل ایران، البته این مدیران مسئول را باید در زمره منتقدان دلسوز قرارداد که به نمایندگی از افکار عمومی و نخبگی و کارشناسی ، وقتی وضع نابسامان ساخت و ساز های بی رویه و پیامدهای ناگوار آن را در پایتخت می بینند سکوت را جایز نمی شمارند . برخی نیز نه بخاطر رضای خدا و حل مشکلات شهری بلکه با انگیزه های سیاسی و زاویه فکری و مدیریتی با محمد باقر قالیباف شهردار تهران فریاد از دست رفتن شهر تهران را بلند می کنند و اینان اگر بالفرض شهردار تهران از طیف و جناح خودشان بود حاضر بودند تهران را به خاطر اجرای پروژه های بزرگی مانند تونل نیایش و پل صدر و در یاچه خلیج فارس با شهرهایی مثل پاریس و ژنو و نیویورک مقایسه کنند اما امروز فقط بهانه جویی و سیاه نمایی می کنند.


اما فارغ از این جهت گیری های غیر کارشناسی و غیر مردمی   واقعیت هم این است ساخت و سازها به ویژه بلند مرتبه سازی هاو تجاری سازی های  شمال و غرب شهر تهران روز به روز بر نگرانی ها ی ناظران دلسوز و شهروندان تهرانی می افزاید. نگرانی هایی که اغلب فرهنگی و اجتماعی و هویتی است و منشا انها درخواست شهری  اسلامی و ایمان مدار و الگو ست .

 تهران در روز جمعیتی 12 میلیون نفری دارد و شبها این جمعیت به حدود8 میلیون نفر می رسد و همین جابجایی از وضعیت ویژه این شهرحکایت می کند . شهری مملو از واقعیتهای زیر پوستی که گاهی برخی از انها نمایان می شود مانند اظهارات اخیر فرمانده پلیس کشور که اعلام کرد 25 درصد سرقتهای کل کشور در تهرا ن رخ می دهد.تهران دیگر کشش جمعیت بیشتر را ندارد علی رغم ساخت تعداد زیادی بزرگراه و تونل و پل و... با صرف هزینه های هزار میلیاردی جای پارک که سهل است جای حرکت خودرو ها نیز در آن محدود شده است خیلی از کسبه و اصناف فقط بخاطر اینکه مشتریانشان نمی توانند دقایقی  برای خرید توقف کنند تغییر شغل داده اند .

ساخت و ساز ها نه تنها شکل و شمایل شهر را بی قواره کرده است بلکه از نظر طبقانی و قشر بندی اجتماعی نیز شهر را بی قواره و ناهمگون کرده است و افرادی با کمترین سواد و پایگاه اجتماعی و فرهنگی تنها با چند ساخت و ساز از دهکهای 3 و 4 اقتصادی به سرعت نور به دهکهای 7و 8 پرتاب می شوند بدون اینکه الزامات و تغییرات لازم فرهنگی و اجتماعی را داشته باشند .

در این شهر داشتن زمین و ملک معیار قدرت و برتری و سروی شده است و زمین و ملک برتر از هر ارزشی قرار گرفته است و همه مناسبات را تحت تاثیر خود قرار داده است .  ظاهرا تنها شغلی که برای ورود به آن هیچ شرط و ضابطه ای وجود ندارد بساز بفروشی روی همین زمین های گنج مانند است .

از این رو می توان گفت اقتصاد ایران هنوز زمین – پایه و متعلق به دوران فئودالی است . سواد و تخصص و فرهنگ و دانش نمی تواند منشا قدرت و اعتبار باَشد .شهر مملو از شرکتها و موسسات صوری و زاید و مشغول به فعالیتهای غیر مولد است . برخی از این شرکتها تنها با برگزاری همایشهای تبلیغاتی و بازاریابی و ظاهرا انرژی افزایی و روحیه بخشی مبالغ هنگفتی به جیب می زنند بدون اینکه ارزش افزوده ای برای اقتصاد و فرهنگ جامعه داشته باشند. دزدان و خفت گیران و رهزنان و قاتلان هر روز صبح از شهرهای اقماری و گاه از درون همین شهر با خوودروهای سرقتی وارد خیابانها می شوند و مانند شکارچی با خیال آسوده به دنبال طعمه های خود می گردند و ما هم روز در صفحه حوادث روزنامه ها بخشی از گزارش عملکرد آنان را می خوانیم و دچار ترس و لرز می شویم و بعد از چند روز متاسفانه  فراموش می کنیم. کودکان خیابانی و گداها در سر هر چهار راه ؛ میهمان ناخوانده ما برای فروش دستمال کاغذی و شکلات و دسته گل و سی دی های جدید هستند و ما مردد در خریدن برای کمک و نخریدن برای پرهیز از تکدی پروری با الهام از واقعیاتی که در سریال آوای باران و امثالهم به نمایش در امد .

شبها که شهر رو به تاریکی می رود زنجیره خودروهایی که در برخی خیابانها شهر مانند عباس آباد و مطهری و پونک و جردن ..هرزه گردی می کنند و مانند گرگهای مملو از شهوت به دنبال زنان خیابانی و تن فروشان می چرخند قلب و دل هر شهروند مومن و پاک سیرتی را می آزارد . اینها و دهها ناهنجاری دیگر بی ارتباط با معماری شهری به معنای کلان آن  و ساخت و ساز های و رفتارهای جاری در این شهر بزرگ نیست .

شهردار تهران که خود از مجاهدان هوشمند و دلسوز کشور است بر این واقعیات واقف است به ویژه مواقعی که بطور ناشناس با موتور در شهر می چرخد و به کوچه پس کوچه ها سر می زند. در 8 سال گذشته نیز هر چه در توان داشته برای بهبود وضع شهر به کار گرفته و نتایج آن نیز در فضای سبز و گسترش امکانات شهری مشهود است و انکار آن نه شرط مروت است و نه شرط انصاف . اما مساله اینجاست که مدیریت چنین شهری کار در حوزه اختیارات و وظایف یک سازمان و نهاد مانند شهرداری نیست و نیازمند عزم و مشارکت ملی و حاکمیتی است . هنر قالیباف این بود که همه خدمات خود را در زمان دولتی انجام داد که برای چوب لای چرخ گذاشتن شهرداری از هیچ اقدامی فروگذار نمی کرد و نمونه بارز آن عدم تخصیص بودجه مترو و حمل و نقل عمومی در دوره محمود احمد ی نژاد است.

اما این روزها که صدای اعتراضات به فروش تراکم بالار فته قالیباف در سکوت است زیرا هرچند می داند مجموعه تحت مدیریت او مبرا از نقد نیست اما نیک می داند پاسخ و مجادله نفعی برای مردم ندارد  و برخی از منتقدان جناحی و سیاسی نیز با پاسخ های معقول و مستدل ارام نخواهند نشست .

اما لازم نیست شهردار تهران به این اعتراضات پاسخ بگوید بلکه لازم است برای این معضلات و مشکلات جداگانه با عقل جمعی راه حل پیدا کنیم که در این جا برای دو مورد پیشنهادهایی ارایه  می شود یکی برای توقف فروش تراکم و دیگری برای توسعه حمل و نقل عمومی .

در خصوص توقف فروش تراکم در ایتدا باید قبول کنیم برای اداره شهر تهرا ن حتما به  15هزار میلیارد تومان بودجه نیاز داریم و شهرداری نیز بعنوان یک نهاد عمومی غیر دولتی چاره ای جز تامین این پول از طریق کسب درامد ندارد . متاسفانه رویه سنتی و غلط گذشته مبتنی برای کسب درامد های ناپایدار مانند فروش تراکم بوده است و مکانیزم صحیحی برای تامین هزینه های شهر از سوی بهره برداران طراحی و اجرا نشده است غیر از عوارض نوسازی و پسماند و عوارض خودرو  که آن هم مبلغی بسیار اندک و بی تناسب با خدمات ارایه شده است . خیلی منطقی است که هر کس از امکانات شهر بیشتر استفاده می کند باید هزینه بیشتری برای آن پرداخت کند . هرکه بامش بیشتر برفش بیشتر .

از این رو پیشنهاد می شود دولت محترم با تهیه لایحه ای وتقدیم به مجلس  با تاکید بر قطع فروش تراکم مازاد و تامین هزینه های شهر از طریق پرداخت  شهروندان به این رویه نادرست پایان بخشد و این جار و جنجال ها را نهایی سازد و با این تدبیر قانونی عملکرد مثبت و درخشانی را توامان به نام خود و شهرداری در این دوره ثبت نماید. با همین رویه و اصلاح نگاه می توان سیستم حمل و نقل عمومی در شهر تهران بویژه مترو و ناوگان اتوبوسرانی را نیز رایگان نمود . تصور کنید این دو سیستم حمل و نقل عمومی رایگان شود طبیعی است میل و علاقه استفاده از این خدمات به شکل فزاینده ای افزایش خواهد یافت  و از نظر روانی نیز شهروندان احساس بهزیستی خواهند کرد.

اما سوال اینجاست که مبلغ دریافتی  کنونی از کجا تامین خواهد شد ؟ در پاسخ باید گفت این مبلغ هم باید با سازو کار قبلی از محل عوارض زندگی در کلان شهر تهران اخذ شود البته باز هم بر اساس مدل عادلانه هر کس بامش بیشتر برفش بیشتر . این امر کاملا عادلانه است که شهروندانی که با خودروهای چند صد میلیونی در شهر تردد می کنند سهمی در تجیهز و تامین ناوگان عمومی به  نفع پیاده روها داشته باشند .

با طراحی و اجرای این مدل حتی می توان ناوگان تاکسی رانی را نیز مدرن و با پرداخت سوبسید غیر مستقیم هزینه های استفاده از آن را کاهش و کیفیت خدمات ان را افزایش داد. بدیهی است با طرح و پیشنهاد برای سودجویان از وضع موجود چندان خوشایند نیست .اما فراموش نکنیم وضع کنونی وضع مناسب و رضایت بخشی نیست و آنچه در نظام اسلامی مهم است رضایت شهروندان فارغ از سطح درامد و نفوذ اجتماعی آنهاست . امیداست دولت محترم در این حوزه پیشگام شده و با همکاری مجلس محترم  رویه غلط و ناعادلانه و حاشیه ساز موجود را اصلاح کرده و گامی موثر در تحقق  عدالت اجتماعی برداشته شود .