به گزارش پارس به نقل از الف ؛ اما تا امروز رسانه ها چه میزان به این نقش تاریخی پرداختند؟ اساسا سهم رسانه ها در پی گیری مطالبات اقتصادی چه میزان است؟ مهمتر اینکه فرهنگ سازی در حوزه اقتصاد مقاومتی به چه ترتیب است و رسانه ها چه نقشی در این رابطه باید ایفا کنند؟ در این رابطه ذکر ۳ نکته ضروری است.

یکم. رسانه ها طی سالهای گذشته به دهها دلیل نسبت به حوزه اقتصاد کم عنایت بوده اند. رسانه که گفته می شود اعم از جریده خبری و تریبون جریان های سیاسی و حزبی و دانشجوئی و غیره است.

ما برای فرهنگ، کفن پوشانی داریم که حاضرند سینما هم آتش بزنند، اما کمترین دغدغه ای درباره حذف خشن یارانه ها و عوارض دهشتناک آن برای مردم ندارند. برای سیاست هسته ای و به تعبیر خودشان خاک فروشی و عزت فروشی دلواپس می شوند و دلاوری می کنند و به خیابان میریزند، اما برای به خاک کشیدن اقتصاد ملی و سیاست های وابسته سازی اقتصادی نه دلهره ای دارند و نه حتی دل مشغولی.

چرا؟ بیشمار دلیل می توان برشمرد. اما هر چه هست باید نسبت به اقتصاد دغدغه داشت. نمی شود نگران بدحجابی بود و برای اباحه گری سینما رگ گردن به رخ کشید و همزمان از فتنه گران غربگرا نفرت داشت، اما کمترین توجهی به "لیبرالیسم اقتصادی" که زمینه ساز "فرهنگ اباحه" و "سیاست وابسته گرا" است، نداشت.

دوم. تلقی نادرست رسانه ها از گفتمان سازی نیز در بی توجهی به حوزه اقتصاد مزید بر علت شده است.

همه ماجرای این ابلاغیه، در گفتمان سازی اقتصاد مقاومتی خلاصه می شود. مردم باید بخواهند. اقتصاد مقاومتی حرف جدیدی ندارد. بخش عمده آن، همان حرفهائی است که در اسناد بالادستی و مبانی نظری آنها آمده است. کنار هم آمدن این موضوعات، تکمیل پازلی جهت دار و سیستم گرا برای تقویت اقتصاد ملی و ایجاد عزم داخلی است.

حتی مطالبه گری رسانه ای نیز در فرهنگ سازی است. برخی رسانه ها تصور می کنند فرهنگ سازی برای یک موضوع، یعنی تعداد زیادی مصاحبه گرفتن و از فوائد آن صحبت کردن. مثلا فلان خبرگزاری از خبرنگاران خود می خواهد، فوری با ۵۰ نماینده و استاد دانشگاه درباره اقتصاد مقاومتی مصاحبه بگیرند تا آنها از ضرورت و اهمیت اقتصاد مقاومتی بگویند. این نیز موثر است اما همه ماجرا نیست. در اغلب این موارد، رسانه نگاهش را از مردم برداشته و کار خودش را می کند. واقعا چه میزان این مصاحبه ها فرهنگ ساز است؟

رسانه باید به این سطح از بلوغ برسد که فرهنگ و گفتمان سازی منحصر به تکرار یک حرف آنهم به روش های سنتی نیست. با سیاه کردن خبرگزاری و روزنامه، مخاطب گفتمانی نمی شود. برای گفتمان ساختن باید هنر داشت و درایت و تخصص رسانه ای و موضوعی.

مطالبه گری نیز در همین فرهنگ سازی است. اگر بین مردم گفتمانی حاکم شود؛ رسانه نیز به ناچار باید مطابق ذائقه مردم رفتار کند. از این رو بصورت خود به خودی مطالبه رسانه ای نیز برنگ تقاضای مردمی می شود.

نتیجه اینکه اقتصاد مقاومتی نیاز به یک گفتمان سازی دارد و گفتمان سازی یعنی مردم مشارکت و مطالبه کنند و رسانه تنها حلقه واسط و تریبون مردم باشد. رسانه ای که تنها احساس وظیفه می کند تا بدون توجه به همراهی مردم، حرف بزند که رسانه نیست؛ یک نهاد کارمندی و مزد بگیری است که ارباب رجوع هم ندارد.

در فرآیند گفتمان سازی، مطالبه گری رسانه ها نیز مقطعی نخواهد بود. اینطور نخواهد بود که مدتی فلان رسانه حاکمیتی، ابلاغیه را پی گیری کند اما به محض چپ کردن اتوبوس و مرگ یک بازیگر و مجلس ختم سیاسی و غیره همه چیز فراموش شود.

سوم. نحوه بیان مساله است. نحوه بیان مسائل اقتصادی در شرایط موجود یک اشکال روشی جدی دارد و آن اینکه مسائل اقتصادی صرفا برای نخبگان نوشته می شود و به همین دلیل گفتمان و مطالبه عمومی ایجاد نمی کند. مطالب اقتصادی باید همه فهم و اما خواص پسند باشد. این هنر یک رسانه در طرح مساله است.

مهمتر از ادبیات نحوه مواجهه با موضوعات اقتصادی است. اقتصاد نباید صرفا در گرانی و اشتغال و غیره خلاصه شود. مساله اقتصاد باید بین رشته ای دیده شود تا گفتمان ساز باشد. ارتباط اقتصاد با جامعه و سیاست و فرهنگ ناگسستنی است. به همین دلیل رهبر انقلاب اقتصاد مقاومتی را در کنار سبک زندگی دیدند. پیوند اقتصاد با ایدئولوژی است که موجب می شود اثر اقتصاد لیبرال بر وضعیت فرهنگی کشور مشاهده شود. اقتصاد را نباید فقط در پول خرد و چک و سفته بازار دید. در این باره حرفها بسیار است که بماند.

در هر صورت اگر از سالها پیش کفن پوش اقتصادی داشتیم وضعیتمان بهتر از این بود. حتی جریانات سیاسی که دغدغه های دینی دارند نسبت به این مهم سهل انگار و بی انگیزه اند. چطور ممکن است یک جریان سیاسی که داعیه اصولگرائی دارد، در موضوع اقتصاد، اصوگرائی اقتصادی را از اباحه گری اقتصادی تشخیص ندهد.

اگر بخواهم با زبان دلواپسان سیاسی و کفن پوشان فرهنگی هم بگویم، سیاست اقتصادی فتنه ساز، فتنه گرانش با دستبند سبز نیستند؛ بلکه با یقه آبی اند. از طرفی نه اینکه بی حجابی مهم نیست و اقتصاد مهم است؛ بلکه اگر نگران بی حجابی هم هستید، مقابل سیطره بازار و لیبرالیسم اقتصادی کفن بپوشید.