۱- پارادایم یا الگوواره و یا برسازه چیست؟ پارادایم که از آن «ابرانگاره» هم یاد می‌شود یک چارچوب فکری یا مدل مفهومی است که در زمینه‌ای خاص برای درک یک واقعیت به کار می‌رود. این چارچوب فکری شامل عناصری از جمله نظریه‌ها ، فرضیه‌ها و روش‌های تحقیق و معیارهاست.
با ظهور انقلاب اسلامی و طلوع چهره نورانی امام خمینی (ره) در سپهر سیاست جهان، یک چارچوب و مدل مفهومی برای آزادی، استقلال و مدل حکمرانی ملت ایران به جهانیان عرضه شد. این مدل که متضمن صلح، امنیت و رفاه بشریت است تفوق خود را به مدل‌های حکمرانی در جهان به‌گونه‌ای نشان داد که یکی از دو ابرقدرت مدعی، فروپاشی و ابرقدرت دیگر در سراشیبی سقوط قرار گرفت.
الگوواره یا ابرانگاره امام (ره) یا بهتر و دقیق‌تر بگوییم امامین انقلاب، امروز به‌عنوان یک مدل مفهومی نو برای زیست الهی و انسانی درروی زمین مطرح است.
آنچه از سوی آمریکا در جهان و از سوی رژیم صهیونیستی در منطقه مورد هدف طی نیم‌قرن اخیر بوده انهدام پارادایم امام (ره) و فروپاشی نظام الهی است که برپایه این «برساخت» بناشده است.
۲- بیانیه «پارادایم تغییر» که امروزها نقل محافل سیاسی و اقتصادی است، اولین بیانیه حضرات نیست آخرین آن‌هم نخواهد بود. کسانی که این بیانیه را امضا کرده‌اند طی نیم‌قرن اخیر ،
 در بخش‌هایی از مدیریت کشور، به‌ویژه در حوزه اقتصاد جا خوش کرده‌اند که ناکارآمدی دیدگاه‌های آن‌ها مثل روز روشن است.
خروجی کارکردی آنان فقر، تبعیض و فساد بوده است. آن‌ها برای لاپوشانی این تصویر زشت هرازچندی به تکرار راه‌حل‌های خطاآلود چندبار آزموده خود می‌پردازند.
۳- جماعت یادشده در «پارادایم تغییر» به‌عنوان حل مشکلات کشور چند حرف کلیدی دارند:
الف- چاره‌ای جز اعتماد به آمریکا نداریم.
ب- کلید اصلی رفع مشکلات اقتصادی، رفع تحریم‌هاست.
ج- رفع تحریم‌ها درگرو مذاکرات برد- برد با آمریکاست.
د- برای رسیدن به توافق باید انعطاف داشت و امتیاز داد.
در این امتیازدهی باید شجاعت به خرج داد از برچیدن بساط دانش هسته‌ای بگیر تا توانایی‌های موشکی و پهپادی و نفوذ منطقه‌ای!
موتور گفت‌وگوها با غرب و به‌ویژه آمریکا را همین جماعت تاکنون روشن نگه‌داشته‌اند.
اوج این موتورسواری در مذاکرات برجام بود. پیمانی که ممهور به امضای ۶ قدرت جهانی بود. آن‌ها برای توافق برجام از همه خطوط قرمز مجلس، شورای امنیت ملی و شروط رهبری عبور کردند. اما حاصل این توافق این بود؛ ده‌ها امتیاز که هزینه آن میلیاردها دلار بود دادیم حتی یک امتیاز هم نگرفتیم و جالب این‌که همان دولتی که طرف گفت‌وگو و مذاکره بود قرارداد را پاره کرد!
۴- نبرد ۱۲ روزه یا بهتر بگوییم تجاوز آمریکا و رژیم صهیونیستی ، 
وسط مذاکرات اخیر باید این جماعت را بیدار می‌کرد و آن‌ها را از کوبیدن به طبل «پارادایم تغییر»عبور می‌داد! اما متأسفانه «قدرت» و «ثروت» و درهم‌تنیدگی منافع این جماعت در منافع دشمن، چشم‌هایشان را کور کرده است.
این جماعت درحالی‌که ملت قهرمان ایران یک هسته سخت ۹۰ میلیون نفری را در برابر تجاوز آمریکا شکل دادند و حتی اپوزیسیون سیاسی نظام در داخل و خارج به این هسته پیوستند هنوز فکر می‌کنند دخیل بستن به جهان «ترامپیده» برای شفای دردها و مشکلات اقتصادی می‌تواند مشکل‌گشا باشد!؟
۵- برخی نمی‌خواهند باور کنند ایران قوی پساجنگ ۱۲ روزه با ایران پیش‌ازاین تفاوت دارد. همچنان بر طبل «پارادایم تغییر» می‌کوبند. این را خود آمریکایی‌ها فهمیده‌اند. لذا پرچم آتش‌بس را آن‌ها پس از خوردن ضربات سخت در سرزمین‌های اشغالی بالا بردند.
سؤال کلیدی امروز این است تکلیف ما درباره گفت‌وگو یا مذاکره با دشمن در مورد کم‌وکیف آتش‌بس چیست؟ آیا دو طرف می‌خواهند در شرایط «نه جنگ»تا زمان آمادگی نبرد بعدی در ترک گفت‌وگو به سر برند!
پاسخ روشن است. تا وقتی دشمن روی پیش‌شرط‌های قبلی خود به‌ویژه پیشنهاد شرم‌آور تسلیم اصرار دارد، مذاکره نه عاقلانه است، نه شرافتمندانه و نه هوشمندانه و کرکره گفت‌وگو پایین است! بین ما و آن‌ها موشک و پهپاد در زمین و هوا و احتمالا در شگفتانه‌های آینده ایران در دریای عمان و خلیج‌فارس حکمیت می‌کند.
اما آمریکا اگر سرش در پایگاه العدید قطر به سنگ خورده می‌تواند به پیش‌شرط‌های ما در گفت‌وگوهای آینده برای تعیین تکلیف آتش‌بس فکر کند.
الف- برآورد خسارت تجاوز به ایران و پرداخت آن براساس صورت‌حسابی که از تهران صادر می‌شود.
ب- برداشتن فوری تحریم‌های ظالمانه
ج- پایان دادن به جنایات جنگی در غزه ، لبنان و سوریه
و جوابگویی جنایتکاران جنگی در دادگاه بین‌المللی لاهه برحسب صدور احکام صادرشده در این نهاد بین‌المللی و حقوقی جهان
د- برچیدن بساط براندازی در اتاق جنگ پنتاگون و میز ایران در سازمان سیا و وزارت خارجه
مطالبه آمریکایی‌ها در این گفت‌وگو یا مذاکره سالبه به انتفاء موضوع است چون ترامپ چندبار اعتراف کرده صنعت هسته‌ای ایران در بمباران هواپیماهای B۲ آمریکا نابودشده و ساخت بمب در تهران منتفی است.
پس گفت‌وگو اساسا در مورد مسائل هسته‌ای ایران و کم و کیف امتیازدهی در این مورد معنا ندارد.
آنچه روی میز می‌ماند مطالبات ملت ایران از آمریکا طی ۵۰ سال تحریم،تهدید و تحقیر است. ملت ما هیچ بدهی به آمریکا جز عدم ساخت بمب هسته‌ای ندارد که آن هم پیشاجنگ و پساجنگ ۱۲ روزه تکلیفش روشن است.اکنون زمان «پارادایم تغییر» است نه «تغییر پارادایم»!