توان هضم و مدیریت بحران‌های پیرامونی یا داخلی ، یکی از اصلی‌ترین مؤلفه‌های قدرت یا ضعف یک بازیگر در حوزه روابط بین‌الملل محسوب می‌شود. پس از تأسیس رژیم نامشروع و جعلی صهیونیستی در سال ۱۹۴۸ میلادی، مقامات آمریکایی و انگلیسی به تل‌آویو تضمین دادند که با هم‌افزایی سیاسی و نظامی خود در حمایت از موجودیت رژیم اشغالگر قدس، مانع از تسلط وقایع منطقه‌ای و اعتراضات گروه‌های ضد صهیونیستی بر معادلات داخلی این رژیم گردند.

در این معادله، شاهد هم‌افزایی منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای گسترده صهیونیست‌ها و غرب با یکدیگر بودیم، تا جایی که لابی‌های صهیونیستی شاکله‌های تاکتیکی و حتی ثوابت استراتژیک بازیگران آمریکایی و اروپایی در منطقه غرب آسیا و دیگر نقاط دنیا را بر اساس خواسته‌ها و مطامع خود ترسیم می‌کردند. تسلط صهیونیست‌ها بر رسانه‌ها نیز عاملی تسریع‌کننده در این روند محسوب می‌شد.

اکنون در سال ۲۰۲۳ میلادی قرار داریم: تجمیع توان نظامی، امنیتی، تبلیغاتی و سیاسی بازیگران غربی و صهیونیست‌ها نتوانسته است از تثبیت گزاره‌ای تحت عنوان «شکست مطلق اسرائیل در قبال  عملیات طوفان الاقصی »جلوگیری کند. فراتر از آن، صهیونیست‌ها قدرت روایتگری کاذب و وارونه از صحنه را نیز ازدست‌داده‌اند و شکاف ملت‌ها و دولت‌ها در اروپا بر سر حمایت از جنایات رژیم اشغالگر قدس در غزه به نقطه اوج خود رسیده است. امروز صهیونیست‌ها جنگ روایت‌ها و نبرد میدانی را هم‌زمان باخته‌اند. این بدترین خبر ممکن برای نتانیاهو،

 بن گویر،لیبرمن، گانتز و لاپید محسوب می‌شود زیرا فرامتن ایجادشده در اراضی اشغالی ، همه جریانات قدرت در تل‌آویو را به‌نوعی پس می‌زند و آن‌ها را در زمان حال و آینده به یک بازیگر روبه‌زوال مبدل خواهد ساخت. 
عملیات طوفان الاقصی مستقیما استراتژی‌ها و ثوابت میدانی و روانی غالب بر اراضی اشغالی را هدف قرار داده است. در چنین شرایطی نه‌تنها صهیونیست‌ها، بلکه آمریکا به‌عنوان اصلی‌ترین حامی رژیم اشغالگر قدس قدرت کنترل صحنه و مدیریت میدان ( در ابعاد متنی و فرا متنی) را ازدست‌داده‌اند. 

استراتژیست‌هایی مانند هنری کیسینجر و فوکویاما معتقد به اصل کنترل‌پذیر بودن بحران‌هایی هستند که توسط آمریکا یا شرکای آن‌ها در نظام بین‌الملل ایجاد می‌شود. به عبارت بهتر، زمانی که یک بحران  از کنترل خارج می‌شود، تبعات آن گریبان گیر طراحان آن بحران خواهد شد.

به نظر می‌رسد بایدن و مقامات آمریکایی ، در همین راستا نسبت به بحران‌سازی‌های نتانیاهو در غزه نگران هستند. واشنگتن در پشت پرده معتقد است  گام‌های کنونی و آتی نتانیاهو و ارتش اسرائیل می‌تواند در آینده ( به‌جای نوار غزه ) ،عمق استراتژیک اراضی اشغالی را بیش‌ازپیش هدف قرار دهد! در این صورت آمریکا نیز ناچار خواهد بود هزینه‌های شکست و درنهایت ، اضمحلال رژیم اشغالگر اسرائیل را به بدترین نحو ممکن بپردازد. ازاین‌رو نگرانی‌های کاخ سفید  نسبت به رویکرد کابینه و ارتش رژیم صهیونیستی در قبال عملیات طوفان الاقصی، معطوف به وحشت آشکار  کاخ سفید نسبت به از بین رفتن توان مدیریت حداقلی بحران در عرصه امنیت و سیاست خارجی آمریکاست.