معماری، یکی از مؤلفه‌های اصلی شهر و انسان شهرنشین است. چنان‌که انسان شهرنشین، حتی برای لحظه‌ای محیط معماری‌شده را ترک نمی‌کند. او در خانه، تحت تأثیر معماری است. وقتی بیرون می‌آید و در خیابان‌ها قدم می‌گذارد، بازهم دارد معماری را تجربه می‌کند. چه از طریق نوع خیابان‌کشی و چه ازنظر تجربه بصری ساختمان‌های دیگر. اگر وارد مترو شود، با معماری ایستگاه‌ها سروکار دارد و وقتی به محل کار یا درس خود می‌رسد نیز از معماری جدا نمی‌ماند. پس معماری، ازاین‌جهت که دائما با انسان است اهمیت دارد. از این فراتر، معماری فقط جلوی چشم انسان نیست، بلکه رفتار او را نیز جهت می‌دهد. ساختار ساختمانی که انسان از آن استفاده می‌کند، بر حرکت او تأثیری به سزا دارد. پس می‌توان گفت معماری نه‌تنها به ساختمان‌ها، بلکه به زندگی انسان نیز شکل می‌دهد. نه‌تنها انسان‌ها و فرهنگ‌های معماری را شکل می‌دهند، بلکه معماری نیز در شکل‌دهی فرهنگ مؤثر است. 

دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، یکی از مهم‌ترین مراکز آکادمیکی است معماران و هنرمندان رشته هنرهای تجسمی دانش‌آموخته آن هستند. معماری همواره آینه‌ای برای انعکاس ویژگی‌های یک دوره تاریخی، یک فرهنگ و سبک زندگی و یک‌خطه جغرافیایی است. ازاین‌جهت برای فهم بهتر معماری امروز ایران و خصوصا پایتخت، شناخت دانشکده هنرهای زیبا به‌عنوان سرمنشأ نسل نوین معماران بسیار مفید فایده خواهد بود و به نظر می‌رسد در ردیابی چگونگی تکوین شکل فعلی معماری، آشنایی با این دانشکده کمک شایانی خواهد داشت. کتاب «کنکاش، دانشکده هنرهای زیبا در دوره ریاست آندره گدار» به تاریخ این دانشکده و چهره‌های شاخص آن می‌پردازد. این کتاب روایتی است تاریخی و مستند که حاصل گفت‌وگوهای مؤلف با شاگردان نسل اول اساتید و دانشجویان این دانشکده است.

مهندس آرش طبیب‌زاده، گردآورنده و نویسنده کتاب «کنکاش، دانشکده هنرهای زیبا در دوره ریاست آندره گدار» در گفت‌وگو با «رسالت» با اشاره به اینکه در دهه بیست، یعنی در ابتدای تأسیس دانشکده هنرهای زیبا، تنها دو رشته معماری و نقاشی در این دانشکده به دانشجویان ارائه می‌شده است گفت: «این اثر، دارای ماهیتی تاریخی است که در آن تاریخ دانشکده هنرهای زیبا از نظرگاه افرادی که به‌نوعی سازنده هویت این دانشکده بودند تدوین‌شده است. در این اثر، حدود بیست معمار مورد معرفی و روایت‌نگاری قرارگرفته‌اند که از خلال مطالب آن‌ها،  چیزی در حدود بیست معمار دیگر نیز معرفی‌شده‌اند. این‌ها افرادی هستند که تاریخ دانشکده هنرهای زیبا را ساخته‌اند. دانشکده هنرهای زیبا به‌نوعی نخستین دانشکده تخصصی معماری و هنرهای تجسمی است و بدنه امروزی آرشیتکت‌ها و مهندسان، غالبا به نسل‌های نخست این دانشکده بازمی‌گردند و همه با یک نسل واسطه، به‌نوعی شاگرد شاگردان آن‌ها هستند. در زمینه روایت تاریخ یک دانشکده، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران هم در آن برهه قابل‌مشاهده است.

این کتاب که به‌تازگی منتشرشده توسط انتشارات میرماه به طبع رسیده است و از کیفیت چاپ بالا با جلدسخت و صفحه‌بندی فاخری بهره‌مند است که مطالعه آن را دل‌نشین‌تر می‌کند. طبیب‌زاده نویسنده کتاب، آن را اثری می‌داند که بسیاری از تصاویر و مطالبش، در حکم اسنادی تاریخی هستند که برای نخستین بار است که به انتشار می‌رسند. کتاب به اذعان نویسنده بافتی روایی دارد. طبیب‌زاده می‌گوید: «این کتاب روایتی زنده است و با توجه به محتوای تاریخی آن، لحنی داستانی دارد. خواننده  حین مطالعه کتاب، خود را در کنار راوی می‌پندارد، گویی که خاطرات را از زبان خود او می‌شنود. ازآنجایی‌که مخاطب امروز خصوصا نسل جوان، کشش مطالعه خشک تاریخی را ندارد، عنصر جذابیت در نگارش کتاب موردتوجه قرارگرفته است و عکس‌های کتاب نیز به افزایش کشش آن کمک کرده‌اند.» این کتاب، حاصل تلاشی دوازده-سیزده ساله است و نویسنده آن در پاسخ به چرایی این حرکت پژوهشی مستمر می‌گوید: «محرک اصلی من در این پژوهش، حفظ میراث تاریخی افراد سرنوشت‌ساز معماری  بوده است که از برخی از آن‌ها حتی نامی نمانده بود و در گمنامی به سر می‌بردند. هدف یک محقق در مقام تاریخ‌پژوهی، در ابتدا ثبت تاریخ و روایت آن است، بدون آنکه بخواهد قضاوتی داشته باشد. من می‌خواستم داستان افراد مهم این حوزه در قالب روایتی مدون ماندگار، ثبت گردد. 

از آقای طبیب‌زاده در مورد تفاوت معماری، با آثار هنری در قالب نقاشی سؤال پرسیدم؛ چراکه احساس کردم در سخنان ایشان معمار، از گستره فعالیت و تأثیر بیشتری از نقاش برخوردار است. ایشان در جواب گفت: «پایه و اساس این دو، به یکدیگر نزدیک است اما ازلحاظ مدیوم تفاوت زیادی با یکدیگر دارند. برای یک نقاش، یک‌قلم و یا وسیله طراحی کافی است. در وهله نخست، او حتی نیازی به بوم یا تابلو نیز ندارد و می‌تواند روی دیوار یک اتاق اثر خود را خلق کند. اما معمار برای اجرای یک طرح، نیاز به ابزار و افراد زیادی داسرد. مجموعه‌ای کارفرما و کارگر، پو ل و سرمایه و مواد و مصالح باید در کنار یکدیگر جمع شوند تا معمار بتواند اثر خود را عینی کند. از این گذشته، یک تابلوی نقاشی، تعدادی مخاطب دارد اما یک ساختمان، کاربر و user دارد و نه‌تنها مخاطب. همچنین مخاطبان یک تابلوی نقاشی معدودند، اما در ساختمان یک استادیوم فوتبال، صدهزار نفر درآن‌واحد می‌توانند کاربر-مخاطب ساختمان استادیوم باشند. در مورد ساختمانی همچون برج آزادی، این عدد به میلیون‌ها نفر می‌رسد.»

با اندیشیدن به این سخنان، به اهمیت معماری بیشتر پی می‌بریم. مثلا اگر تابلویی بی‌نظیر، همچون مونالیزای لئوناردو داوینچی را نیز در نظر بگیریم، که پنج قرن است در سراسر دنیا همواره و همواره دیده می‌شود، تحلیل می‌شود و تحسین برمی‌انگیزاند، بازهم این‌گونه نیست که همواره جلوی چشم افراد زیادی قرار بگیرد. معمولا در موزه است و مخاطبان موزه نیز، طیف خاصی را تشکیل می‌دهند. اما برج آزادی در وسط یک میدان پررفت‌وآمد، سالیان سال است که خودنمایی می‌کند و چشم تمام اقشار از تمام سنین و با هر لهجه و نژاد را به خود خیره می‌سازد. برای بسیاری، تصویر این برج هرروزه تکرار می‌شود. 

نشر میرماه در توضیح کتاب «کنکاش» می‌نویسد: «کتاب حاضر نخستین اثر از مجموعه کتاب‌های مرتبط با پروژه پژوهشی «تاریخ شفاهی معماری معاصر ایران» است که با رویکردی ویژه به تاریخ شکل‌گیری و حیات دانشکده‌ هنرهای زیبای دانشگاه تهران در سال‌های نخستین پیدایش این نهاد آموزشی می‌پردازد؛ سال‌هایی که به دوره ریاست آندره گُدار در دهه بیست خورشیدی اختصاص دارد. دانشکده‌ هنرهای زیبا تبلور نگاه ایرانیان نواندیشی است که پس از جنگ بین‌الملل اول راهی اروپا و بالاخص فرانسه شده و تجربیات مواجهه با دنیای غرب را رهاورد سفر خودساخته‌اند. این کتاب بر پایه‌ مستندسازی تاریخ به روش شفاهی تدوین و نگاشته شده و شامل روایت‌هایی جذاب و ملموس از تجربه‌ زیسته‌ جوانان دهه بیست در این دانشکده است. تاریخچه برپایی، موقعیت فضاهای کالبدی، شیوه آموزش استادان، تنوع پروژه‌ها و چگونگی ترسیم و ارائه دروس دانشکده در آن دوره را می‌توان در این کتاب یافت. تلاش بر آن بوده است تا با به‌کارگیری بیش از دویست سند و تصویر قدیمی در لابه‌لای متون کتاب، خواننده در حال و هوای هشتاد سال قبل دانشکده هنرها زیبای دانشگاه تهران قرار گیرد. راویان این کتاب همگی در دوره ریاست آندره گدار در دهه بیست خورشیدی به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران واردشده‌اند. آنان تنها بازماندگان آن دوره بوده‌اند که به‌صورت مستقیم از آن سال‌های دانشکده روایت کرده‌اند.»

  آندره گدار کیست؟

آندره گدار، معمار و باستان‌شناس فرانسوی و سازنده بناهایی همچون حافظیه، موزه ایران باستان و دبیرستان امام صادق علیه‌السلام قم (معروف به دبیرستان حکیم‌ نظامی) است. او به مدت سی سال در ایران و در استخدام دولت ایران بود و برای مدت‌ها ریاست دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران را بر عهده داشت. گدار در سال ۱۳۰۶ مدیریت اداره باستان‌شناسی ایران را به‌عهده گرفت و به ترمیم آثار تاریخی پرداخت. وقتی قانون عتیقات در ۱۲ آبان ۱۳۰۹ شمسی به تصویب مجلس شورای ملی رسید و آیین‌نامه آن در جلسه ۲۸ آبان ۱۳۱۱ از تصویب هیئت‌وزیران گذشت بر طبق ماده اول آن تمام آثار صنعتی و ابنیه و اماکن که تا پایان دوره زندیه در کشور ایران احداث‌شده اعم از منقول و غیرمنقول جزو آثار ملی ایران محسوب گردیدند و تحت حفاظت و نظارت دولت قرار گرفتند. ازاین‌رو به آندره گدار دستور داده شد که فهرستی از آثار ملی ایران تهیه کند و به دولت تسلیم نماید. سه تپه تاریخی سلیمان تپه، زیرز، مازیر و یا زیر تپه نخستین اثر ملی ایران هستند که به پیشنهاد آندره گدار باستان‌شناس مشهور، در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیدند.