به گزارش پارس به نقل از ایسنا، قیصر امین پور روزی نوشت: « می گفتم: آخر از کجا بیاورم؟ من که مصاحبه و گفت وگویی ندارم.

می گفت: چرا؟

می گفتم:

گفت وگو آیین درویشی نبود/ ورنه با تو ماجراها داشتیم»

این شاعر اگرچه درویش نبود، اما به واقع چندان اهل گفت وگو هم نبود. با این حال زمانی به پنج پرسش درباره شعر، به صورت مکتوب پاسخ های متفاوتی داد. حاصل این گفت وگوی نوشتاری، در سال ۱۳۶۸ در یک کتاب به چاپ رسید و بعدها در کتاب دیگری بازنشر شد. یکی از آن پرسش ها این بود که « نخستین شعر را چه کسی سروده است؟ » قیصر به این پرسشِ تکراری، پاسخی تخیلی و غیرمنتظره داد: « تذکره ها در این مورد پاسخی نمی دهند، زیرا من تا کنون در میان نسخه های خطی قدیمی هیچ تذکره ای ندیده ام که روی آن نوشته باشند: « تذکره شاعران غارنشین» و یا « تذکره شاعران نئاندرتال» و یا « تذکره شاعران میمون نما» .

راستش، درست مثل این است که پرسیده باشید: « اولین لبخند نوع بشر در چه ساعتی و در کجا تکوین یافت؟ » و یا پرسیده باشید: « مخترع لبخند کیست؟ » و یا « کاشف اشک چه نام دارد؟ » و یا « کاشف عشق کیست؟ » (اگرچه پاسخ سؤال اخیر روشن و شفاف است، چراکه کاشف عشق، « اشک» است. و اگرچه عشق خود کاشف آدمی است و خود کشف و کشاف است. )

و یا مثل این است که پرسیده باشید: « چه کسی و در چه زمانی برای اولین بار، سرنوشت پرواز را بر پر پروانه ها نوشت و بر بال سنجاقک ها سنجاق کرد؟ »

و یا پرسیده باشید: « چه کسی و در چه زمانی برای اولین بار، رونوشتِ اهتزاز را به پرونده پرچم ضمیمه کرد؟ »

بگذریم. گمان می کنم یک راه دیگر هم برای رسیدن به پاسخ این پرسش وجود دارد و آن راه این است که برای پیدا کردن سرچشمه این رودخانه خیالی پرپیچ و خم و پرجوش و خروش در میان نسخ خطی موجود به تحقیق بپردازیم. و اما همین قدر می دانیم که رودخانه شعر از قله خیال سرچشمه گرفته و قله خیال هم بلندترین قله از سلسله جبال « قاف» است و حقیقت این است که رشته کوه قاف هم در آن سوی مرزهای جغرافیای جهان و پایتخت سرزمین افسانه هاست…

و اما شاید راه آخر برای رسیدن به سرچشمه این رودخانه، این باشد که نسخه های خطی را در آب رودخانه بشوییم و راه بیفتیم تا خود راه بگویدمان که چون باید رفت. باری باید راه بیفتیم و خلاف جهت این رود شنا کنیم، پله های امواج را زیر پا بگذاریم، از پیچ و خم ها بگذریم، از نردبان آبشارها بالا برویم و بعد از عبور از کوه ها و دره ها و فراز و فرودها به سرچشمه اصلی این رود برسیم.

اما با کدام وسیله؟ با کدام قایق؟ لاجرم باید با همان وسیله و از همان راهی برویم که این رود از طریق آن تا بدین جا آمده است. آن قدر می دانیم که این رودخانه از قله خیال سرچشمه گرفته و در بستر خیال خزیده تا به این جا رسیده است، پس سوار بر امواج خیال می شویم و می رویم…

سرخس های عظیم الجثه، مارمولک های غول آسا، (شاید همان دایناسورها باشند) ، هوای داغ و دم کرده، زمین لرزه های شدید و رعد و برق های پیاپی و هول آور، جنگلی که نگاه خورشید سطح زمینه آن را ندیده است. درختان درهم پیچیده با تنه های درهم تنیده و شاخه های گره خورده. کمی جلوتر می رویم. شب شده است. کورسویی از دور سوسو می زند. غاری در دل کوه پیداست. با ترس و لرز پیش می رویم. با احتیاط از دهانه غار به داخل نگاه می کنیم. آتشی در غار روشن است. کودکی دارد شاخه ها را می شکند و در آتش می اندازد. مردان دور آتش نشسته اند و گپ می زنند. مردی آن سوتر نشسته است و دارد سنگی به شکل سرنیزه را می تراشد. مرد دیگری با استخوان حیوانی دست و پنجه نرم می کند. یکی از زنان با یک بوته عجیب و غریب مشغول جارو کردن کف غار است.

آتش کم کم رو به خاموشی می رود و همه می خوابند. به جز یکی دو نفر. یکی از مردان در گوشه دیگر غار، آتشی روشن کرده است و در پرتو آن دارد روی دیواره غار، یک بز کوهی را نقاشی می کند.

جوان دیگری در ته غار دراز کشیده، ولی خواب نیست. تصویر حوادث روز از پیش چشمش می گذرد. صحنه شکار در نظرش جان می گیرد. آهویی که شکار کرده بودند و او دلش نمی خواست آن را شکار کنند. نگاه آخر آهو بره به دنبال مادرش که دست و پا می زد. دوباره نگاه آهو بره. همین است! به خاطر همین است که این همه دارد با خودش کلنجار می رود، که چه نگاهی بود؟ با آن نگاه چه می گفت؟ او شاعر است! » (گزینه اشعار قیصر امین پور، انتشارات مروارید)

به گزارش ایسنا، قیصر امین پور دوم اردیبهشت ماه ۱۳۳۸ در گتوند خوزستان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش گذراند و دوره راهنمایی و دبیرستان را در دزفول سپری کرد. قیصر در سال ۱۳۵۷ در رشته دامپزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد، اما یک سال بعد، از این رشته انصراف داد و به دانشکده علوم اجتماعی همین دانشگاه رفت. در همان سال با همکاری گروهی در شکل گیری حلقه هنر و اندیشه اسلامی همکاری داشت؛ گروهی که بنیان گذاران جوان حوزه هنری نام گرفتند. البته هشت سال بعد؛ یعنی در سال ۱۳۶۶، به همراه بسیاری از هم دوره یی هایش، از حوزه هنری خارج شد. از دیگر نهادهایی که قیصر امین پور در شکل گیری آن ها نقش داشته است، دفتر شعر جوان است که در سال۱۳۶۸ تشکیل شد.

قیصر امین پور در سال ۱۳۶۳ مجددا رشته تحصیلی خود را تغییر داد و در رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران به تحصیل مشغول شد، تا این که در سال ۱۳۶۹ تحصیل در دوره دکترای این رشته را آغاز کرد و دفاع از رساله اش با راهنمایی دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی و همکاری دکتر اسماعیل حاکمی و دکتر تقی پورنامداریان، با عنوان « سنت و نوآوری در شعر معاصر» در سال ۱۳۷۶ انجام شد. دکتر امین پور که تجربه تدریس در مقطع راهنمایی را در فاصله سال های ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۲ در کارنامه خود داشت، از سال ۱۳۶۷ به تدریس در دانشگاه الزهرا (س) و در سال ۱۳۷۰ به تدریس در دانشگاه تهران پرداخت.

دبیری شعر هفته نامه سروش در فاصله ی سال های ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۱ و سردبیری ماهنامه ادبی - هنری سروش نوجوان از فعالیت های مطبوعاتی امین پور بود. او عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز بود. قیصر امین پور هشتم آبان ماه سال ۱۳۸۶ از دنیا رفت و پیکرش در زادگاهش گتوند به خاک سپرده شد.

« تنفس صبح» و « در کوچه ی آفتاب» (۱۳۶۳) ، « آینه های ناگهان» (۱۳۷۲) ، « گل ها همه آفتابگردانند» (۱۳۸۰) و « دستور زبان عشق» (۱۳۸۶) از مجموعه های شعر این شاعر برای بزرگسالان هستند. « گزینه اشعار» او هم در سال ۱۳۷۸ منتشر شد. همچنین « توفان در پرانتز» (نثر ادبی) و « منظومه ی ظهر روز دهم» (برای نوجوانان) (۱۳۶۵) ، « مثل چشمه، مثل رود» (برای نوجوانان) (۱۳۶۸) ، « بی بال پریدن» (نثر ادبی برای نوجوانان) ، « به قول پرستو» (برای نوجوانان) (۱۳۷۵) ، « سنت و نوآوری در شعر معاصر» (۱۳۸۳) و « شعر و کودکی» (۱۳۸۶) از دیگر آثار این شاعرند.