به گزارش پارس به نقل از روزهای زندگی، حضورش بعد از تئاتر در عرصه تلویزیون به دلیل وضعیت مالی نامناسب بود و خودش هم زیاد نقش هایی را که در تلویزیون بازی می کرد، دوست نداشت.

در فیلم های « بیست» و « هیچ» و سریال « آشپزباشی» ، در نقش یک راننده وانت حضور پیدا کرد، اما هر سه را متفاوت و بسیار جذاب ایفا کرد.

با عبدالرضا کاهانی نسبت فامیلی دارد و می گوید بعد از رضا و همسرش سومین نفری که فیلمنامه اش را می خواند، من هستم. با اینکه سال ها در عرصه بازیگری حضور دارد و انصافاً بازیگر منعطف و با استعدادی است، اما فقط پنج شش سالی است که اسم و رسمی پیدا کرده است.

در زندگی حسرت هیچ چیز را نمی خورد و می گوید: « انسان نان تلاشش را می خورد و لیاقتش هر چه باشد به آن می رسد. »

بسیار سلامت است و اهل خانواده. بدون هیچ حاشیه ای زندگی می کند. به محض اینکه کارش تمام می شود، راهی خانه می گردد و در کنار همسر و دختر گل و نازش باران روزگار می گذراند.

از حضور در دل طبیعت، جان و جسم و روحش آرامش پیدا می کند. شرافت انسانی را با هیچ چیز عوض نمی کند. از بدهکاری به اطرافیان واهمه دارد و اصلاً دوست ندارد بدهکار کسی باشد. مادرش را مشاور بسیار خوبی برای خود می داند.

بیش از نود درصد نقش هایی که به او پیشنهاد می شود متعلق به قشر متوسط و ضعیف و زحمتکش جامعه است. می گوید همیشه در زندگی ام یاد گرفته ام آدم راضی ای باشم. اگر به حکمت لیاقت معتقد باشی، همیشه راضی خواهی بود.

زندگی اش فقط از راه بازیگری می گذرد و هر از چند گاهی خیلی سخت، اما او راضی است.

پول درس و دانشگاه را با زحمت و کار کردن مهیا می کرد، از گارسونی رستوران تا…

پدرش به دیار باقی شتافته و مرگ پدر برایش سنگین بود. برای ثبت نام در ترم اول دانشگاه مادرش تنها یادگار ازدواجش را فروخت و او ثبت نام کرد.

اصلاً دوست ندارد نقش تکراری بازی کند. اصولاً گزیده کار است و بی وقفه کار نمی کند و این یکی از ویژگی های منحصر به فرد اوست.

در فیلم « بی خود و بی جهت» به کارگردانی رضا کاهانی به عنوان مدیر تولید حضور داشت.

از عکس گرفتن خوشش نمی آید. اصلاً دوست ندارد از خودش تعریف کند. حرف تکراری نمی زند و بسیار با مرام و اهل رفاقت است.

وقتی به تهران آمد نمایش های موفقی چون « چند و چون» و « به چاه رفتن چوپان» را کار کرد که در جشنواره تئاتر فجر آن سال نه جایزه گرفت.

عاشق حرفه اش است و به قول خودش مثل کرگدن پای این کار ایستاده است. لحظه طلایی بازی اش در فیلم « بیست» ، صحنه سیلی خوردنش از سلیمانی است که پرستویی نقشش را بازی کرد.

درخواستش از خداوند همیشه این است که به اندازه ای که ظرفیت دارد به او بدهد. بسیار بی ریا است و از همنشینی با او اصلاً سیر نمی شوی. صادقانه و رک و رو راست حرف می زند. در سریال « پایتخت» چشمش را چپ می کرد و هر شب بعد از پایان کار پنج شش ساعت چشم درد داشت. بسیار امانت دار است.

در فیلم های « سیزده ۵۹» ، « مهرآباد» ، « نبض» ، « تا ثریا» ، « آنجا» ، « خواب است» ، « پروانه» و… برخی از کارهایی است که در آنها ایفای نقش کرده است.

با وجود سابقه حضور زیاد در تئاتر، اولین بار در فیلم « بیست» در کنار پرویز پرستویی دیده شد.

بازی او در نقش یک دو جنسی در فیلم « اسب حیوان نجیبی است» خاص ترین نقشی است که تا به حال بازی کرده است.

دوست ندارد از زندگی شخصی اش در رسانه و مطبوعات حرفی به میان آید. بسیار از زندگی و زن و فرزندش مراقبت می کند. پیاده روی را دوست دارد.

حقش خیلی بیشتر از این چیزی است که در حال حاضر به آن رسیده است. ساده پوش و ساده زیست است و اهل تکبر و غرور نیست.

دخترش هفت ساله است و مهران به شدت نگران آینده اوست.