به گزارش پارس نیوز، 

باران آمد، بارانی سیل آسا که بیش از همه نمایانگر خشم و انتقام طبیعت بود. وقتی بی رحمانه پوشش های گیاهی را شخم زدیم و اره‌های برقی، جنگل را ‌بریدند و لودرها و بولدوزرها، به جان حریم رودخانه افتادند و تا نیمی از سدهایمان را گل گرفته، باید فکر این روزها را می کردیم. حالا سیلابِ حاصل از بارش های سهمگین علاوه بر آسیب به زیرساخت های اقتصادی، تلفات انسانی به همراه داشته است. بی تردید گزاره هایی همچون تغییرات اقلیمی و عدم لایروبی رودخانه ها اثبات می کند این سیل گسترده تک علتی نبوده، در این میان برخی سخنوران از پایان دوران ۳۰ ساله خشکسالی و مژده ورود به دوران ترسالی خبر داده اند اما برخی این ادعا را قبول ندارند و برخلاف تصورات رایج، هنوز ابرها با آسمان ایران آشتی نکرده اند. به همین علت سیلاب ویرانگری که بخش گسترده ای از ایران را در برگرفت از منظر تحلیل های زیست محیطی یک رخداد غیرنرمال توصیف می شود. می گویند این بحران می توانست تا به این حد ویرانگر نباشد، اگر اقتضائات معمول اکولوژیک را رعایت کرده و ضمن حفظ پوشش گیاهی و آبخیزداری؛ سازه‌های بزرگ را بر رودخانه‌ها بدون در نظر گرفتن سازگاری آن با محیط، ایجاد نمی کردیم.

اما صاحب نظران از سدسازی هم به عنوان تیغی دولبه یا به تعبیری «درد و درمان» یاد می کنند که البته جنبه درمانی آن کارگر نمی افتد اگر مسئولان، سدها را مدیریت نکنند. برهمین اساس گفته می شود، حجم رسوبات در برخی از مخازن به ۹۰ درصد می رسد و این امر به سرریز شدن آب و وقوع سیلی مخرب انجامیده است.

هریک از شاخصه های مورد اشاره نیازمند بحث و بررسی جامع است اما باتوجه به مسائلی که مطرح شد،

صاحب نظران علت وقوع سیل اخیر در شیراز را با آنچه در گلستان و خوزستان و یا لرستان آمده دارای تمایز می دانند. از جمله علل ریشه‌ای سیل شیراز، «عدم لایروبی مسیر سیل بوده و دلیل دیگر ایجاد تأسیسات شهری و خیابان در رودخانه خشک و همچنین تبدیل دره کناری دروازه قرآن به جاده ورودی شیراز است. تا چند سال پیش در کنار این دروازه دره‌ای بوده که مسیر سیلاب‌های فصلی بوده‌است. اما حدود ۱۵سال پیش، شهرداری شیراز این دره را «با پر کردن نخاله و ریخت آسفالت» پر و مسیر عبور سیلاب را مسدود کرد.»

اما سیل گلستان به دلیل پر شدن سدهای “گلستان” و “وشمگیر” و لایروبی نکردن مصب رودخانه ها بوده است و آن طور که رضا میرزایی، مدیرعامل آب منطقه ای

لرستان گفته است، علت سیل در این استان، بارش‌های زیاد و نبود تأسیسات ذخیره‌سازی، کنترل سیلاب و حجم ناچیز سد‌های استان با ۴۲۰ میلیون مترمکعب بوده که نتوانسته سیلاب‌های استان لرستان و همچنین خوزستان را کنترل کند.»

طبعا اگر بخواهیم هریک از دلایل سیلاب در نقاط مختلف را ارائه کنیم، سخن به درازا می کشد، به همین علت تحلیل و قضاوت درباره وقوع این سیلاب گسترده را به کارشناسان و پژوهشگران عرصه محیط زیست می سپاریم. اسماعیل کهرم از فعالان محیط زیست و مشاور اسبق رئیس سازمان حفاظت محیط زیست درباب چرایی این سیلاب مخرب به روزنامه رسالت می گوید:

«اگر علت سیل را از دولتی ها بپرسید، این ها می گویند دست طبیعت است، اما از منظر علم محیط زیست و اکولوژی، در اروپا هر ساله ده ها هزار بار باران می بارد اما اینگونه باعث تخریب و آبگرفتگی شهرها نشده، شاید بپرسید چرا؟ خب علتش این است که رودخانه را مدیریت کرده و هرساله لایروبی می کنند و آنگاه وقتی سیل می آید به رودخانه سرازیر شده و به دریا می ریزد. اما در نقطه مقابل بنگلادش قرار دارد که ۱۴۰ تا ۱۵۰ میلیون انسان اطراف دامنه های کوه هیمالیا درخت‌ها را قطع کرده و مزارع و مراتع را به چرا داده اند و به اندازه سه یا چهاربرابر ظرفیت مراتع، گوسفند چرا می کنند، نتیجه این می شود که وقتی باران می آید

حتی یک دهم و یک صدم اروپا هم که باشد، یک مرتبه سه هزار نفر کشته و ۲۵ هزار نفر هم بی خانمان شده و خانه هایشان ویران می شود. بنابراین تفاوت در پوشش گیاهی و درخت است.»

پوشش های جنگلی، ذخیره رطوبت خاک را افزایش می دهند. چون تبخیر و تعرق پوشش جنگلی از سایر جوامع گیاهی بیشتر است. طبق مطالعات اخیر قطع یکسره پوشش انبوه جنگلی، حجم جریان هرز آب را به مقدار ۳۰ درصد طی وقوع سیلاب های متوسط و به مقدار ۱۵ درصد طی بروز سیلاب های شدید افزایش داده است.

براین اساس کهرم توضیح می دهد: «ما در ارتفاعات جایی به نام آبخوان داریم. یعنی سفره آب و یا آبخیز. این ها ارتفاع دارد و با ابر در تماس است یعنی مرتب در آنجا باران می آید و به دلیل باران زیاد و خاک خوب، درخت زار و مرتع وجود دارد. اگر این مرتع وجود داشته باشد، وقتی باران می بارد مقدار زیادی از آب را درخت‌ها و پوشش گیاهی جذب می کند و سرعت مابقی که به سمت پایین سرازیر شده، گرفته می شود و طبعا وقتی به پایین می رسد، سرعتش ۱۰ کیلومتر در ساعت است. ولی اگر ما در آن بالا درخت ها را قطع کنیم و مراتع را به چرا بدهیم، آن وقت آب روی خاک خشک که می آید،

سرعت می گیرد و آن پایین پل بتنی را خراب می کند و کامیون ۱۰ چرخ را هم از بین می برد چه برسد به خانه های آق قلا و سایر مکان های ایران.»

این فعال محیط زیست نسبت به نادرست بودن رژیم آب ایران و عدم لایروبی رودخانه ها انتقاد می کند و از ساحل رودخانه هایی می گوید که در محاصره ساختمان های

بلندمرتبه و چندطبقه قرار گرفته و مراتعی که تاعلف آخر چریده شده و درخت‌هایی که قطع شده است. او معتقد است: با این وجود چه چیزی می خواهد جلوی آب را بگیرد؟ سعدی می گوید: «سرچشمه شاید گرفتن به بیل. چو پر شد نشاید گذشتن به پیل.» این مسئله ماست وگرنه به اندازه اروپا که در کشور ما به یکبار باران نیامده است.»

برخی مدعی هستند که این باران های سیل آسا نشانه ورود به دوره ترسالی است. به همین علت طی دو هفته اخیر بسیاری در فضای مجازی از قول «پرفسور اردکانی» از بنیانگذاران هواشناسی ایران درباره ارتباط وقوع سیل با ورود به دوره ترسالی نوشتند: خشکسالی ایران بعد از ۲۰ سال به اتمام رسید. این خشکسالی که در سال ۱۳۷۷ به خاطر فاز مثبت اقیانوس اطلس شمالی آغاز شد، باعث شد بادهای باران آور که از این اقیانوس وارد ایران می شد و دارای رطوبت و سرما بود متوقف شود. ۶ ماهی است که اقیانوس اطلس به شدت روند منفی را طی می کند. نتیجه این روند این است که امسال از اواسط فروردین هوای خنک نصیب ایران شده و تا اواسط خرداد هم ادامه خواهد داشت. به خاطر

همین سرد شدن اقیانوس اطلس در غرب در این مدت باران های زیادی نصیب غرب ایران شده است.» البته این اظهارات خیلی زود از سوی پرفسور اردکانی مردود و تکذیب شد.

* دلایل متقنی برای ورود به دوره ترسالی وجود ندارد

اسماعیل کهرم نیز با رد شایعه پایان خشکسالی در ایران و ورود به دوره ترسالی اینگونه توضیح می دهد: «اگر این بارندگی ها تا انتهای پاییز تداوم پیدا کرد، بله آن وقت می توانیم بگوییم خشکسالی تمام شده و وارد دوره ترسالی شده ایم. در غیراین صورت سیلابی آمده و رفته است و ربطی به ترسالی هم ندارد. مگر سیلاب گلستان که چندی پیش آمد، یا سیلاب البرز مرکزی که چندنفر در پل تجریش کشته شدند، چه نتیجه ای داشت؟ بارانی آمد و بعد هم تمام شد. پس علامت ترسالی این نیست. وقتی از دید علمی بررسی می کنید، دنبال دلیل متقن می گردید. وقتی دلیل را پیدا نکردید، می گویید

چنین تحلیلی درست نیست.»

مشاور اسبق رئیس سازمان حفاظت محیط زیست درباره راهکارهای عملی برای مهار بحران سیل، می گوید: ما باید به آب به عنوان یک موجود زنده نگاه کنیم. موجود زنده احساس دارد. همین طوری نمی توانید آب را فرمالیته از یک منطقه به منطقه دیگر منتقل کنید و بگویید ما مهندسی کرده ایم. در دروازه قرآن یک لوله آب به دریاچه مهارلو کشیده اند و بعدهم روی آن را آسفالت کرده اند و گفته اند اگر آب آمد از این رد می شود، آب آمده، پر شده و ۲۰۰ ماشین را با خود برده است. بنابراین با موجود زنده باید با لطافت و ظرافت رفتار شود، این موجود حس و قدرت دارد. از سوی دیگر جنگل ها و رودخانه ها را هم باید به صورت یک موجود زنده نگاه کنیم، یعنی آن گونه رفتار کنیم که طبیعت دلش می خواهد. پس باید راه آب باز باشد. وقتی سیل آمد راحت بکشد و ببرد. نه اینکه میلیاردها تن گل ته رودخانه ها باشد. متاسفانه وزارت نیرو و سازمان حفاظت محیط زیست هیچ اقدامی انجام نداده اند. این نتیجه ولنگاری و سهل انگاری سالیان دراز است که در حال حاضر به این صورت خودش را نشان می دهد و از هم اکنون اگر مراقب نباشیم، ۵ سال دیگر سیلی که می آید از این بدتر است. ضمن اینکه سازمان محیط زیست فقط وجود دارد که اگر نداشت، بهتر بود چون در این صورت یک دستگاه دیگری جای آن را

می گرفت و آنها وظیفه خود را انجام می دادند. سازمان حفاظت محیط زیست به خصوص «عیسی کلانتری» همان کاری را می کند که بنده می کنم، یعنی فقط حرف می زند. دو صد گفته چون نیم کردار نیست.»

اما محمد درویش هم از کنشگران محیط زیست و عضو هیئت علمی موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور در گفت‌وگو با روزنامه رسالت به تاریخ یکصدساله مان گریزی زده و تاکید می کند: «این سیل ها عجیب و غریب نیست و ما رخداد بارندگی های شدیدتر از این را هم در کشورمان تجربه کرده ایم. اما هرگز خسارت ها

به این شدتی که در حال حاضر رخ داده، نبوده است زیرا ما به توان مهندسی مان غره شدیم.»

اشتباه ما از آنجا آغاز شد که تصور کردیم، می توان به جنگ قوانین طبیعت برویم.

درویش بر این امر اذعان دارد که «ما با ساخت و سازهایمان باعث شدیم، سیل ها خسارت های بیشتری به بار آورند چرا که بسیاری از این خسارت ها در بستر سیلابی رودخانه ها اتفاق می افتد. به عنوان مثال در شیراز، داخل رودخانه، جاده زده اند. مثل سیلی که قبلا در قم اتفاق افتاده بود و این ها طبیعی است که خسارت می زند چون کسانی که آن جاده را زده اند درکی از شرایط آبخیز بالادست نداشته اند.»

او در ادامه تصریح می کند: «همکاران ما در مرکز سیاست خاک و آبخیزداری و مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان فارس به سرپرستی دکتر آهنگ کوثر سال ۱۳۸۰ مطالعاتی را انجام دادند و در همان حوزه ای

که در دروازه قرآن شیراز سیل اتفاق افتاد، درصد گودی شیب را ۸۰ متر مکعب در ثانیه تعیین کردند در صورتی که وقتی ما نتیجه این تحقیقات را به مشاور این پروژه، یعنی شهرداری وقت شیراز ارائه کرده و گفتیم چرا شما براساس ۱۵ متر مکعب بر ثانیه آمدید و طراحی را انجام دادید، توجه نکردند و گفتند هزینه ها خیلی بالا می رود و صرف ندارد، بنابراین طبیعی است که چنین سیلی اتفاق بیفتد. یا در مورد سیل گلستان تخریب هایی که در حال حاضر اتفاق افتاده قابل مقایسه با دهه های پیش نیست از سوی دیگر معادن شن و ماسه و یا فرسایش کنار رودخانه ای را به شدت افزایش داده و آمده اند در کنار بستر سیلابی رودخانه گرگانرود، ساخت و ساز کرده اند، چون در آنجا قیمت زمین ها ارزان بوده، به ویژه در گنبدکاووس و آق قلا

تمام آن مناطق را به مناطق مسکونی تبدیل کرده اند

در صورتی که آنجا سال‌ها جلگه بوده و بعد در آن کشاورزی شده و خود آن جلگه بر اثر سیلاب هایی که هر چند ده سال یکبار اتفاق افتاده، نمک شویی شده و می توانست آماده کشت و زرع بهتر شود. پس این سیل ها می توانست نعمت باشند، اگر ما قوانین طبیعی را درک می کردیم.»

اما این پژوهشگر محیط زیست نیز هم مانند اسماعیل کهرم در بررسی سایر علل وقوع سیل، موضوع ورود به دوره ترسالی را از اساس غلط می داند چرا که مطابق دیدگاه او، کسانی که این تحلیل را ارائه می دهند، از طبیعت سرزمین ما که در قلمرو مناطق خشک قرار گرفته، آگاهی ندارند یعنی اصولا در سرزمین هایی که در کمربند خشک جهان قرار گرفته اند یعنی عرض ۲۵ تا ۴۰ درجه نیمه کره شمالی، مدل های پیش بینی اقلیمی جواب نمی دهد. یعنی شما نه می توانید بگویید در حال حاضر وارد یک دوره ۳۰ ساله خشکسالی شدید و نه می توانید بگویید وارد یک دوره ۲۰ ساله ترسالی شدید. واقعا انحراف معیار از میانگین بسیار زیاد است. ما ممکن است سال به سال ۶۰ تا ۷۰ درصد میانگین ریزش های آسمانی مان تغییر کند.

پس از ترسالی، موضوع تغییر اقلیم هم در بروز سیل مطرح شده و تغییرات اقلیمی از دیگر مباحثی است که کشور ما از آن مستثنا نیست و ظاهرا در وقوع سیل اخیر این امر دخالت شایان توجهی داشته است. فعالان محیط زیست تصریح می کنند که سیل، خشک‌سالی، طوفان‌ها و بادهای شدید و مهم‌تر از همه گرمایش آب و هوای زمین از تبعات اصلی تغییر اقلیم است که متأسفانه کشور ما همه این تبعات را شاهد بوده و از این به بعد هم شاهد خواهد بود. تغییر آب و هوا دلایل خاص خودش را دارد. اگر در کشور ما سیل راه می‌افتد، باید رد پای انسان را در آن ببینیم. طبیعت با بروز تغییر اقلیم واکنش خودش را نشان می‌دهد و انسان هم با دست‌کاری نابه جا در طبیعت اثراتش را تشدید می‌کند. ما وقتی پوشش گیاهی زمین را از بین برده‌ایم و نفوذ‌پذیری آب در شهرها و اطراف را کم کرده‌ایم، بدیهی است که پس از وقوع باران، سیل رخ می‌دهد. بااین‌همه ما در ارتباط با تغییر اقلیم باید دو کار انجام دهیم، یکی تطابق با تغییرات و دیگری اینکه باید تلاش کنیم اثرات آن را با فعالیت‌های خودمان کاهش دهیم.

این کنشگر محیط زیست درباره تاثیر تغییرات اقلیمی بر وقوع سیلاب ها، اظهار می کند: تغییرات اقلیمی سبب شده که نوع ریزش های آسمانی ما از برف به باران تغییر کند و میانگین دما افزایش یابد و در نتیجه سطح تبخیر هم افزایش پیدا کند. اما میانگین ریزش های آسمانی زیاد تغییری نکرده است.

اما در کنار این مسئله، وقوع سیل طی هفته گذشته در برخی استان‌های کشور و خساراتی که بوجود آورد بار دیگر موضوع اهمیت آبخیزداری موضوعیت یافت. طبق ماده ۱۴۸ قانون برنامه پنجم توسعه، دولت مکلف بوده در سطح هشت میلیون هکتار تا پایان برنامه پنجم طرح های آبخیزداری را اجرایی کند اما این امر به دلیل عدم تامین اعتبارات کافی به طور کامل اجرایی نشده است. گفته می شود با اجرای عملیات آبخیزداری و آبخوانداری با پلکانی کردن مسیل ها و رودخانه ها، انحراف مسیر رودخانه ها و احداث سیل گیر، توسعه کاشت پوشش گیاهی، احیای جنگل ها، احداث بندهای بتنی و خاکی و در نهایت حمایت از توسعه کشاورزی و چرای دام در مراتع می توانیم شرایطی را ایجاد کنیم که آب های جاری ناشی از بارندگی به دل خاک نفوذ کرده و علاوه بر سیراب شدن سفره های زیرزمینی، مقدار آب جاری به طرز قابل توجهی کاهش یابد.

درویش درباره راهکارهای عملی و ادامه حیات معاونت آبخیزداری به منظور کاهش سیلاب به یک دهم تصریح می کند: «هر حرکتی که منجر به تثبیت پوشش های گیاهی در دامنه ها شود، می تواند از شدت هرزآب ها و روان‌آب ها بکاهد. بنابراین آبخیزداری اصولی و علمی می تواند به شدت در این زمینه اثر مثبت داشته باشد اما اینکه اخیرا یک ویروسی به جان آبخیزدارها در سازمان جنگل ها افتاده بود و آنها برای اینکه اعتبارات خودشان را هزینه کنند، به گونه ای سد و سازه های سیمانی می ساختند اما در ابعاد کوچک تر و این مسئله هیچ نوع سودی نداشت درحالی که آبخیزداری واقعی تلاش برای این است که میزان رسوب کاهش پیدا کند و پوشش ها و گونه های گیاهی انتخاب شود که متناسب با توانمندی های اکولوژیکی دامنه ها باشد نه اینکه ما بیاییم آنجا را به کارگاه ساخت سدهای کوچک تبدیل کنیم.»

*علت العلل تجمع رسوب در رودخانه ها، سدسازی است

او مخالف سدسازی بوده و بر این باور است که ما سد ایجاد کرده ایم و همین امر باعث شده، رودخانه ها نیاز به لایروبی داشته باشند. آن موقع که این سدها نبودند، رودخانه ها به صورت طبیعی لایروبی می شدند، اما این سدسازی ها سبب شده که بار دبی کاهش پیدا کند و این رسوبات انباشته شود. تحقیقاتی که اخیرا محققین ما در آلمان انجام داده اند صراحتا با استفاده از تصاویر ماهواره ای نشان می دهد که تا قبل از سد «وشمگیر» با اینکه شدت بارندگی زیاد بوده اما هیچ نوع مشکلی در زمینه سیل ایجاد نکرده است اما احداث سد یک‌دفعه باعث شده رسوبات در «گرگان رود» افزایش پیدا کند و همه آب بالا زده است. بنابراین علت العلل تجمع رسوب در رودخانه ها، سدسازی است ولی سدسازها به غلط می گویند که اگر ما نبودیم این سیل می آمد و منطقه را می برد، حال آنکه خود سدها باعث سیل و بالا زدن آب در رودخانه ها شده است.»

برهمین اساس مهدی معتق، استاد مرکز علوم تحقیقات زمین آلمان معتقد است: وقتی سدی ساخته می‌شود، رژیم آبی در یک منطقه تغییر می‌کند. منظور من از رژیم آبی تمام متغیرها و پارامترهایی است که آب با آن سروکار دارد. در تصویر ماهواره‌ای مشخص است که در حوزه پایین‌دست سد وشمگیر، عرض رودخانه بسیار کم است. توجه داشته باشید وقتی آب در رودخانه به صورت طبیعی جریان داشته باشد، خود این جریان طبیعی به عمیق‌ترشدن وافزایش عرض بستر رودخانه کمک میکند، ولی با سدسازی، جلوی این جریان طبیعی گرفته شده و بعلاوه جریان کم آب در حوزه پایین‌دست باعث می‌شود رسوبات ریزدانه‌ای آن هم به سرعت ته‌نشین شده و دیگر کمکی به تعمیق بسترو عرض رودخانه نشود. ما هیچ وقت نگفتیم سدها باعث افزایش رسوب‌ها شدند، حرف ما این است که تمام این شرایط‌ باعث شده رودخانه نتواند خودش را با شرایط طبیعی وفق دهد و در نتیجه در این شرایط بحران و بارش زیاد تحمل پذیرش این مقدار آب را ندارد. ریشه همه این مسائل هم در تغییر رژیم آبی است که به دلیل سدسازی در منطقه به وجود آمده است.

* سدها از رسوبات و گِل پر شده اند!

حال این سوال مطرح می شود؛ آیا واقعا سدها برای محافظت از مردم کشور در مقابل سیلاب موثرندو آیا آنها خود عاملی بالقوه برای ایجاد سیلابهای گسترده اند؟

یکی از اهداف فرعی سدسازی ایجاد مانعی برای وقوع سیلاب و مهار روان‌آب ها بوده است. اما آیا سدها ساخته شده توانسته اند به اهدافی که برای آنها طراحی و ساخته شده اند دست پیدا کنند؟

پروفسور پرویز کردوانی، جغرافی‌دان، استاد ممتاز دانشگاه تهران و پدر کویرشناسی ایران در گفت‌وگو با رسالت، سدسازی را عامل وقوع سیل نمی داند بلکه عدم مدیریت سدها را در شکل گیری و تشدید این بحران مهم توصیف می کند. مطابق تحلیل های او سد جلوی خرابی سیل را می گیرد و آب را در مخزن می بندد، اگر بارندگی شدید بوده و ادامه داشته باشد، از سطح سد سرریز می کند، بنابراین ناچار می شوند دریچه های بالای سد را باز کنند. از سوی دیگر باید سد را شستشو بدهند تا قادر باشد آب بیشتری در خود جای بدهد، درحال حاضر سد کرج ۱۰۰ متر ارتفاع دارد و بیش از نصف آن گل است. سد دز ۲۰۲ متر است و حدود ۹۰ مترش گل است. چرا هر سال سدها را شست‌و‌شوی هیدرولیکی نداده اند تا میلیون ها متر مکعب آب را در خودش نگه دارد؟ همین سد لتیان که ساخته اند، ۱۰ سال است که باز نکرده اند، این واقعیت است. بگذارید وزیر نیرو بگوید کردوانی دروغ می گوید و مرا به دادگاه بکشانند. این سدها از رسوبات و گل پر شده و اگر در آینده هم آب داشته باشیم تا یک حدی

می توانیم ذخیره کنیم وگرنه با بارندگی شدید، سیل راه می افتد و مردم را نابود می کند.»

*مدیریت غلط باعث شده، سدها عامل نابودی باشند

این استاد دانشگاه تصریح می کند: «طرفداران افراطی محیط زیست، بیهوده مخالف سد هستند. سدها بد نیستند بلکه مدیریت غلط باعث شده، سدها در ایران عامل نابودی باشند. گاهی ممکن است بارندگی آنقدر زیاد باشد که سد پر شود و دریچه های بالای سد را باز کنند که وارد اول دشت می شود. اول دشت هم مثل حیوانی وحشی است که اهلی اش می کنید، این آبی هم که کشنده و طغیان کننده است را باید نفوذ دهید که به آن تغذیه مصنوعی آب های زیرزمینی می گویند. یعنی رودها وارد اول دشت می شوند که ویران کننده است و خانه ها و آدمها را نابود می کند باید در بعضی نقاط که شرایط اجازه می دهد، پشت سدها، استخر درست کنند و آب ها را در این استخرها ببندند در این صورت آب راه نمی افتد. اما در بعضی نقاط زمین طوری است که باید چاه بزنند چون روی زمین قابلیت نفوذ ندارد. در حال حاضر وزارت نیرو به دلیل اینکه از آب زیرزمینی پولی دریافت نمی کند، حواسش به تغذیه مصنوعی نیست. در واقع تغذیه مصنوعی باعث می شود که آب، کشنده و نابودگر نباشد، ضمن اینکه سفره آب زیرزمینی ما را غنی می کند.

بی تردید اگر این اقدامات را انجام می دادند تا به این حد سیل راه نمی افتاد.»

*مدیریت سد و پیشگیری از سیل با سه اقدام

او بیان می کند: «برای مدیریت سد باید سه اقدام انجام داد تا دیرتر پر شود، یکی از اقدامات سه گانه، آبخیزداری بالادست است، براین اساس وزارت کشاورزی باید در دامنه ارتفاعات بالای سد، این اقدام را انجام می داد. آبخیزداری یعنی بر روی دامنه کوه، عمود بر جهت شیب، جوی هایی ایجاد کنند. دوم نرسیده به سد یعنی داخل دره چند سد رسوب گیر درست کنند، عامل سوم که بسیار مهم است، شستشوی هیدرولیک است. باید این اقدامات را انجام می دادند تا سیل راه نیفتد.»

*وارد دوره ترسالی نشده ایم، زمین گرم شده است

پدر کویرشناسی ایران پس از دفاع از سدها و انکار نقش این سازه ها در وقوع سیلاب های اخیر، سهم ترسالی را هم در باران های سیل آسا رد کرده و می گوید:

«کره زمین گرم شده که به واسطه آن چند اتفاق افتاده، اول اینکه پوشش جنگلی از بین رفته و بارندگی در مناطق کم باران، کمتر شده و در مناطق پرباران بیشتر شده است. ایران در نقطه ای است که تحت هوای پرفشار قرار داشته و بارندگی اش‌کم است. همراه با گرم شدن کره زمین، شاهد بی نظمی هستیم. پس بارندگی هایی که شاهد بوده ایم، دلیل بر ترسالی نیست بلکه مربوط به گرم شدن کره زمین و بی نظمی آن است.»

کردوانی بر این امر اذعان دارد که علل سیل در هر استان با استان دیگر متفاوت است چرا که «سیل در استان گلستان به دلیل عدم آبخیزداری بوده و در عین حال جنگل هم نقش بسیار مهمی دارد زیرا باران به درخت نفوذ کرده و نمی افتد. طبعا وقتی پوشش جنگلی نداشته باشیم، سیل راه می افتد. در آق قلا و گلستان هم شرایطی به گونه ای است که سطح رودخانه پست تر از سطح دشت است. یعنی اگر مقدار کمی آب راه بیفتد به سطح دشت می آید. اما بارندگی در شیراز به صورت تصادفی بوده و ظرف یک ساعت ۸۱ میلی متر باران آمده، یعنی یک سوم بارندگی شیراز در اثر گرم شده کره زمین، بی نظم شده و ظرف یک ساعت آمده است. به خصوص پنج دقیقه اول که نابودگر بوده است.»