دکتر سعید صادقیه اهری عنوان داشته است: اعتراض سازمان نظام پزشکی به افزایش تعرفه امسال هم مثل سنوات گذشته تکرار شد ولی این بار قدری شدیدتر و از نامه ریاست سازمان و مصاحبه ایشان به نوعی تهدید به تمرد از قانون را هم می شد احساس کرد. در این میان درگیری دوبال التیام آلام بیماران یعنی پرستاران و پزشکان هم خود قصه جالبی است که تقریبا انحصاری کشور ماست و در بسیاری از کشورها مانند سوئد، انگلیس، ژاپن، استرالیا و...، که نظام بهداشتی درمانی توسعه یافته ای دارند اثری از این مسائل نیست.

همانطور که می دانیم منابع نظام سلامت در کشور نامحدود نیست ظاهرا در سال ۹۵ با ۳.۶ در صد افزایش، بودجه سلامت معادل ۶ هزار و ۴۳ میلیارد تومان در نظر گرفته شده و نظام سلامت قرار است علاوه بر هزینه های درمانی ۱۲۰۰ بیمارستان، ۲۴۲۲ مرکز بهداشتی درمانی روستایی، ۲۳۵۰ مرکز بهداشتی درمانی شهری، ۲۰۰۰۰ خانه بهداشت، ۴۷ دانشگاه علوم پزشکی را اداره نماید و هزینه های هنگفت پژوهش های حوزه سلامت را هم تامین کند.

به نظر می رسد اختلاف نظر میان سازمان نظام پزشکی و سازمان نظام پرستاری ناشی از این واقعیت هست که  افزایش هزینه های خرید خدمات درمانی موجب کسری منابع در سایر بخش هاس سلامت مانند درمان بیماران خاص، خدمات پرستاری و خدمات پیشگیری مانند واکسیناسیون در جمعیت می گردد. این در حالی است که به علت فشار هزینه های درمانی بسیاری از خدمات پیشگیری را به فراموشی سپرده ایم.

مطلب مهم این است که کلید افزایش درصد تعرفه ها در دست خود سازمان های ارائه کننده خدمات درمان مانند وزرات بهداشت و نظام پزشکی است و نمی توان با فشار بیشتر به بودجه عمومی آن را حل کرد زیرا این کار موجب کاهش سهم سایر وزارتخانه ها مانند اموزش و پرورش می گردد. فراموش نکنیم که در این کشور معلمین خدوم کشور با حقوق یکی دو میلیونی امرار معاش می کنند در حالی که در کشورهای پیشرفته همین معلمین به خاطر تربیت نسل مناسب برای توسعه و با مدیریت عاقلانه هزینه در سایر بخش ها از جمله درمان بالاترین حقوق ها را دریافت می کنند و من به عنوان یک شهروند وقتی ارقام دریافتی معلمین گرامی را می بینم خجالت می کشم. ولی این چه راهکاری است که در اختیار نظام سلامت است تا بتواند در صد افزایش تعرفه را جبران نماید؟

مشکل اصلی نظام سلامت هزینه های ناشی از تقاضاهای القایی است که کمر نظام سلامت را شکسته و قسمت اعظم منابع مالی این بخش را در خود بلعیده است. در بند ۵ از سیاست های کلان سلامت ابلاغی رهبری ساماندهی و کاهش تقاضا و ممانعت از تقاضای القائی و تجویز بر اساس نظام سطح‌بندی و راهنماهای بالینی آمده است. تمام مشکلات بوجود آمده در مورد هزینه های بهداشت و درمان در عمل نکردن به این بند از طرف وزارت بهداشت و سازمان نظام پزشکی است. به عبارت دیگر اجرای طرح تحول سلامت با آن بودجه های نجومی که در بعضی موارد افزایش ۳۰۰ درصدی تعرفه ها را نیز در سنوات گذشته به همراه داشت عملا به نوعی پوپولیسم درمانی تبدیل شده است. زیرا در عمل رقم بسیار بزرگی وارد سیستم درمانی کردیم بدون اینکه راهنماهای بالینی مناسب برای هزینه کرد آن و نظام ارجاع مناسب را تعریف نماییم و در بسیاری از مواقع خدمت مناسب برای یک پزشک عمومی را با سیاستگذاری غلط از پزشک فوق تخصص خریداری می نماییم.

تقاضای القائی در واقع به خدمات درمانی، پاراکلینیکی گفته می شود که از طرف پزشک بدون نیاز واقعی به بیمار و یا سیستم بیمه تحمیل می شود و بیمار چون اطلاع کافی ندارد تمکین می کند و در این میان کسی که متضرر می شود بیمار، سیستم بیمه و مردم هستند. این کار سر جمع هزینه های درمانی کشور را بالا می برد. همانطور که سال هاست روشن شده سهم این بخش از هزینه ها در نظام سلامت بسیار وحشتناک است.

در مطالعه ای نشان داده شده است، در تهران به اندازه انگلیس تجهیزات پاراکنیکی مانند ام آری آی و سی تی اسکن وجود دارد و یا آمار از برابری تعداد مداخلات جراحی قلب در ایران با کشور چین با قریب به دو میلیارد جمعیت دارد. این همه مرکز پاراکلنیکی و درمانی باید سودآوری خود را حفظ نمایند و بیماران و بیمه ها با پرداخت هزینه های اضافی صرفا ابزاری برای ثروت اندوزی قشر بسیار محدودی از جامعه پزشکی هستند که عملکرد آنها بر قشر عظیمی از پزشکان خدوم که از این رفتارهای غیر علمی و غیر اخلاقی دورند تاثیر مخرب خود را می گذارد.

لذا نظام درمانی کشور باید در درون خودش هزینه هایش را مدیریت کند. به عبارت دیگر اگر از تعداد خدمت پاراکلینیکی و درمانی در کشور با تدوین راهنماهای بالینی و ایجاد نظام ارجاع بکاهیم و مثلا برای یک کمر درد ساده بدون بررسی دقیق ام آر آی یا سی تی اسکن و یا برای یک درد قفسه سینه ساده بدون معاینه کامل تست ورزش، اکو و انژیویوگرافی تجویز نکنیم، مبلغ صرفه جویی شده را می توان به سر جمع تعرفه ها اضافه کرد.

به طور خلاصه با این حجم از خدمات درمانی که بدون راهنمای بالینی، سطح بندی و نظام ارجاع مصرف می شود نظام سلامت، بیمه و جیب مردم توان پرداخت این هزینه ها را ندارد و خود وزارت بهداشت و نظام پزشکی باید منابع خود را بهتر مدیریت نمایند.