پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- حسین علیزاده را همه می شناسند، حتی آنهایی که هیچ علاقه ای به موسیقی ندارند. مردم ایران چه آنها که با موسیقی ایرانی آشنا هستند و چه آنها که آن را دنبال نمی کنند، لااقل آلبوم ماندگار «نی نوا» را می شناسند و با آن خاطرات زیادی دارند. حسین علیزاده، با آثار خود نامش را به عنوان یکی از چهره های ماندگار موسیقی ایرانی تا ابد بر کتاب قطور فرهنگ و هنر این سرزمین ثبت کرد. هنرمندی که بی شک، فرهنگ، ادب و هنر ایران به او مدیون است. اما این هنرمند بزرگ که داشتنش برای هر ملتی، می تواند مایه افتخار باشد، گلایه هایی دارد که انگار هیچ گوشی برای شنیدنش سراغ ندارد! 

علیزاده اخیرا در یک نشست خبری با گلایه از وضعیت موسیقی کشور و بی توجهی مسئولین گفته است: «هیچ جای دنیا در هیچ دولتی حتی دولت‌هایی که ما از نظر سیاسی آنها را مردود می‌دانیم، با موسیقی چنین رفتاری نمی‌کنند. من در بازار تهران بدنیا آمده‌ام و با استادانی کار کرده‌ام که در دنیا باعث افتخارند. من اجازه نمی‌دهم کسی هویت من را از من بگیرد و الان که این حرف‌ها را می‌زنم به هیچ وجه عصبانی نیستم بلکه خوشحالم که توانسته‌ام با دوستانم حرکتی انجام دهم که برای ما بیش از آن‌که جنبه مادی داشته باشد‌، جنبه معنوی داشته است.»

حسین علیزاده همچنین گفته است: «متاسفانه هیچ جای دنیا با موسیقی چنین برخوردی نمی‌شود. مقام‌های مسئول به راحتی به موسیقی توهین می‌کنند درحالی که اگر من درباره آنها حرفی بزنم، جایم گوشه زندان است!» 

به راستی مشکل استاد علیزاده چیست؟ او از چه چیزی ناراحت هست؟ مخاطب این حرفها چه کسانی هستند؟ چه کسانی باید بشنوند و کاری بکنند؟ آیا اصلا کسی وظیفه خودش می داند که لااقل یک بار مستقیما پای حرفهای استاد علیزاده و یا سایر هنرمندان بنشیند و ببیند آنها از چه وضعیتی شکایت دارند و حرف حسابشان چیست؟ 

این همان حسین علیزاده ای هست که نوای نی نوایش هنوز هم بعد از گذشت سالها از خلق آن، برای مردم آشنا، خاطره انگیز و پر از احساس است. همان استادی که با رد نشان شوالیه فرانسه، مورد تمجید رسانه های مختلف قرار گرفت. هرچند این تعریف و تمجید ها هم معمولا نه از سر علاقه آن رسانه ها به هنر، بلکه کاملا امری سیاسی است. مثل همین سخنان اخیر علیزاده که برخی رسانه ها تنها به گلایه او از «کلید روحانی» اشاره کرده اند! و کسی از خودش نپرسید که علت اصلی ناراحتی او چیست؟ چرا شخصی با این رده و جایگاه هنری و با آن سابقه درخشان در عرصه نوازندگی و آهنگسازی و خلق آثار ماندگار ، از وضعیت امروز راضی نیست؟ 

هنرمند، دردهای خاص خود را دارد و زبان ویژه خود را. دردهایی ‏دارد که شاید بسیاری از آنها را بشود به راحتی حل کرد یا لااقل آنها را شنید.‏ اولین خواسته یک هنرمند مردمی که از میان جامعه خود برخاسته و آثارش گواه زندگی او در میان این مردم و همراهی با ‏آنها در شرایط مختلف سیاسی و اجتماعی چند دهه اخیر است، این است که مسئولان او را درک کنند و زبانش را بفهمند.‏‎ ‎آیا این انتظار زیادی است؟ تا کی باید در اثر ندانم کاری و یا نداشتن یک افق دید روشن و بلندمدت در مسائل فرهنگی و هنری، هنرمندان خود را از خود برانیم؟ از ناراحتی و نارضایتی آنها چه چیزی عایدمان می شود؟ 

حتی اگر فارغ از نقش و جایگاه هنر و هنرمندان، تنها جنبه های سیاسی مساله برایمان مهم باشد، آیا این تصمیم عاقلانه ای هست که زبان هنرمندان را نفهمیم و درد آنها را نشنویم؟ آیا کمترین اثر آن، سوءاستفاده بیگانگان و دشمنان از شرایط موجود و تلاش آنها برای جذب هنرمندان نیست؟ فراموش نکنیم که حسین علیزاده به عنوان یکی از بزرگترین اساتید موسیقی ایرانی، در معرض این اتفاق قرار گرفت و در تصمیم شجاعانه ای، دست رد به شوالیه فرانسوی زد و سپس مورد تایید و تشویق و تمجید رسانه های سیاسی قرار گرفت! آیا این هنرمند نجیب ایرانی، تنها همچین مواقعی باید مورد پسند رسانه ها قرار بگیرد؟ کاش برای یک بار هم که شده، پای درد دل های او می نشستیم و زبانش را می فهمیدیم. هرچند به نظر می رسد که کار از «درد دل» گذشته و او دیگر امیدی به اصلاح این وضعیت ندارد، با آنکه همواره گفته است همچنان امید دارد و با امید می نوازد!