پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محسن مهدیان- روزگار عجیبی است. همه چیز شخصی شده است. حتی اجتماعی ترین نهادها نیز خصوصی شده است.

عصر شبکه های اجتماعی برخلاف ادعای پرطمطراق آن که افراد را به هم متصل می کند، ابزار اعجاب برانگیزی در جدا کردن فرد از جامعه است. افراد تنها "احساس" نزدیکی به هم دارند حال آنکه فرسنگ ها از هم دور شدند.

اجتماعی بودن و اجتماعی شدن آدابی دارد که به اشتراک گذاشتن علقه ها و آنچه در شبکه های اجتماعی انجام می شود، تنها یک جزء مختصر و ناچیز آن است. آدم ها در گذشته فارغ از اعتقادات و گرایش هایشان سر یک اصل بی بدیل دور هم جمع می شدند و آن نیز "صمیمیت و عاطفه" بود. آدم ها اول رفیق می شدند و بعد داشته هایشان را به اشتراک می گذاشتند. رفاقت نیز آدابی داشت. کمترینش اطلاع از حال همدیگر بود. به جای به اشتراک گذاشتن علقه ها و حتی اعتقادات(تنها کارکرد شبکه های اجتماعی) ابتدا یاد می گرفتند درد و غم و شادی هم را به اشتراک گذارند.

غرض نقد شبکه های اجتماعی نیست. مقدمه ای بود برای اینکه گرفتاری دردآور دیگری مطرح شود. امروز به سبب فرهنگ گوشه نشینی و توهم اجتماعی بودن، نهادهای اجتماعی ما نیز اجتماع زده شده اند؛ محفلی شده اند و گوشه گیر.

دهها نمونه در این رابطه قابل ذکر است. از پاتوق های محلی گرفته تا بسیاری از فعالیت های اجتماعی و مشارکتی در سطح محله و شهر که این روزها کمتر رنگ و رونقی دارد.

کودکان نسل های گذشته در همین جمع های محلی تربیت می شدند. اخلاق اجتماعی را همین جمع ها آموزش می دادند. در بسیاری از موارد نیز، آموزش اخلاق جمعی به صورت خودبه خودی صورت می گرفت. از همین قهوه خانه ها گرفته تا مساجد و هیئت ها و غیره.

امروز گعده های محلی جایش خالی است. سفره های سبزی که پهن می شد و زن های محل دورش جمع می شدند و حرف می زدند و بحث می کردند و از مشکلات هم مطلع می شدند تعطیل شده است.

جمع های مشارکتی اهالی محل جایش خالی است. فعالیت های اجتماعی که در سطح محلات صورت می گرفت امروز کمتر رونق دارد. علت چیست؟

کاهش گعده های اجتماعی و دورهمی های صمیمانه اثر قابل ملاحظه ای بر دور شدن افراد از کار جمعی و آداب آن دارد. امروز جایی برای اینکه آدم ها دور هم جمع شوند و حرف بزنند و بحث کنند و باهم آشنا شوند و رفیق پیدا کنند نیست. تعداد شماره های دفتر تلفن ها به سبب شبکه های اجتماعی صدها برابر شده است اما روی یکی شان نمی شود حساب کرد و شماره شان را سر بزنگاه گرفت.

گرفتاری امروز صرفا تنهایی افراد نیست؛ امروز جمع های عمومی، خصوصی شده است. حتی هیئت های ما که از عمده محافل جمع شدن مردم کنار هم بود رنگ محفلی به خود گرفته است. پیشتر بسیاری از مسائل اجتماعی و سیاسی در حاشیه هیئت ها حل و فصل می شد اما امروز هیات ها نیز رنگ خصوصی گرفته اند و دور از دسترس.

سالیان دور حتی هیئت های خانگی نیز اجتماعی بود. پرچمی داشت و بیرقی و نشانی و بعد هم دعوتنامه ای که اغلب توسط یک عضو خانواده از همسایه ها صورت می گرفت اما امروز در یک خانه هیات برگزار می شود اما همسایه ها بی اطلاعند. مطلع هم باشند روی رفتن را به مراسم ندارند؛ نکند مجلس خصوصی باشد. چرا باید هیات ها از مساجد و حسینیه ها به کنج خانه ها منتقل شود. امروز با آدم هایی مواجهیم که با کدهای شبکه های اجتماعی با هم حرف می زنند و اگر کسی از بیرون به آنها ملحق شود تا مدت ها متوجه نمی شوند این ها چه فرهنگی دارند و از چه سخن می گویند.

خصوصی شدن جمع ها، نظارت اجتماعی را کم می کند چه آنکه امروز با دهها آسیب ریز و درشت محفلی مواجهیم.

امروز تنها کلاس های رقص و مصرف مواد افیونی و مسکرات نیست که به سبب غیر قانونی بودن، زیر زمینی شده باشند، بلکه جمع ها و نهادهای اجتماعی ما نیز خصوصی شده است.

یک علتش القای ارزش های ساختگی است که در مواردی به جامعه تحمیل و همین باعث نهان روشی افراد شده است. افراد برای فرار از القای ارزش های غیر بومی و غیر نهادی که از هویت تاریخی آنها به دور است مجبورند محفل نشین شوند.

باید پاتوق ایجاد کرد. باید جمع درست کرد. باید نهاد ساخت. مردم ما اهل مراوده و مشارکت و رفاقت اند. باید نهاد ارزشمند پاتوق های محلی را مجدد احیا کرد. چه مسجد، چه هیات و چه گروه های اجتماعی و محلی ورزشی و خیریه و حتی کافی شاپ ها.

حتی یک قهوه خانه که بتواند جوانان را کنار هم جمع کند، جامعه ساز است. جامعه سازی در آموزش کار جمعی است. کار جمعی آدابی دارد که افراد در همین جمع ها یاد می گیرند؛ باید دغدغه داشت و برنامه ریزی کرد.