پايگاه خبري تحليلي «پارس»- مدت‌هاست که بحث مهاجرت داغ شده است، مهاجرت افرادی که نخبه هستند و ما از این جریان به‌عنوان فرار مغزها نام می‌بریم یا افرادی که به‌خاطر رسیدن به شرایط مطلوب‌تر، ترک‌وطن می‌کنند. می‌دانیم که جداشدن از یک فرهنگ و تطابق با فرهنگی دیگر کار بسیار مشکلی است. اما سوال ما این است که آیا  مهاجرت امری پسندیده است یا نکوهیده؟ خانواده مهاجر، چگونه خانواده‌ای است؟ و آیا خانواده‌ای که مهاجرت می‌کند می‌داند در کشور جدید چه‌چیزهایی در انتظار آنها خواهد بود؟

مریم رشیدی7

مهاجرت از کشوری به کشور دیگر مختص جامعه ایرانی نیست. در نشستی با عنوان «جابه‌جایی نخبگان با رویکرد تطبیقی در کشورهای آسیایی» که گروه جامعه‌شناسی علم، معرفت و فرهنگ انجمن جامعه‌شناسی ایران برگزار کرده بود، دکتر محمد توکل می‌گوید، براساس آمارها، آفریقا به‌طور فزاینده‌ای با مهاجرت متخصصان مواجه است. برای نمونه تعداد پزشکان اتیوپی در شهر شیکاگو از کل پزشکان شاغل در اتیوپی بیشتر است. آمار ١١ تا ١٧‌میلیون نیجریه‌ای در ١٥‌سال گذشته نشان از افزایش مهاجرت متخصصان این کشور به کشورهای توسعه‌یافته دارد. نیجریه از تولیدکنندگان نفت و دومین کشور برخوردار اقتصادی در آفریقا است. براساس اعلام صندوق بین‌المللی پول در‌سال ٢٠٠٦، ایران دربین ٩١ کشور رتبه اول در فرار مغزها را داراست و سالانه به‌طور متوسط ١٨٠-١٥٠‌هزار نفر به خارج از کشور مهاجرت می‌کنند. از هر ٥ نفر برنده جایزه المپیاد ٤نفر نیز مهاجرت کرده‌اند. میزان بار مالی این مهاجرت ٣٨‌میلیارد دلار برآورد شده است. مهاجرت‌ها در دیگر نقاط جهان هرچند مانند ایران نیست ولی مهاجرت در آن کشورها مشکلات ناشی از فرار مغزها را به‌وجود آورده است. کشوری همچون فیلیپین در حوزه خدمات بهداشتی خود با رشد٥٠‌درصدی مهاجرت روبه‌روست. کشور پاکستان نیز با مشکلاتی در این زمینه مواجه است و فرق آن با دیگر کشورها در مهاجرت افراد کارگر است. مالزی پس از ماهاتیر محمد نیز با این مشکل مواجه شد و سالانه ١٤٠‌هزار نفر کشور را ترک می‌کردند. مهاجرت در کشور نیوزلند با وجود همه جذابیت‌ها و رفاه در آن نیز وجود دارد. این مهاجرت به غرب و استرالیا است و در دهه ٩٠ هر‌سال ٣٠‌هزار نیروی متخصص جابه‌جا شده‌اند. در ‌سال ٢٠٠٧ تقریبا ٢٥‌درصد از تحصیلکردگان نیوزلند در خارج از کشور زندگی می‌کردند.

مریم رشیدی8

همسر و فرزند مريم رشيدي

مریم رشیدی6

 ایرانیان درحال‌حاضر در بیش از ٥٠ کشور جهان حضور دارند که از میان این ‏کشورها حضور ایرانیان مهاجر به ترتیب در کشورهای آمریکا، فرانسه، انگلستان، آلمان، ترکیه و استرالیا بیش از دیگر نقاط جهان است. درحال‌حاضر تعداد مهاجران ایرانی در خارج از کشور طبق آمار غیررسمی تا سه‌میلیون نفر برآورد می‏شود که حدود یک‌میلیون نفر در آمریکا، یک‌میلیون نفر در اروپای‌غربی و اسکاندیناوی و مابقی در دیگر کشورهای جهان سکونت دارند. از نظر ویژگی جمعیتی درحال‌حاضر سن متوسط ایرانیان مقیم و مهاجر بین ٣٢-٢٥‌ سال بوده و اکثر آنان را جوانان و نوجوانان تشکیل می‏دهند و تقریبا جمعیت زنان با مردان مساوی است. به‌طورکلی پیشرفت تحصیلی و علمی ایرانیان مقیم در کشورهای دیگر از موضوعات قابل‌توجه به‌شمار می‌رود.

مریم رشیدی2

مکان یادبودی در ایستگاه پمپ بنزین، جایی که مریم فقط برای دو هفته آن‌جا کار کرد.

اما گاهی این مهاجرت‌ها به‌خصوص زمانی که یک خانواده نه یک‌فرد، تصمیم به مهاجرت می‌گیرند، می‌تواند پیامدهایی با خود به‌همراه داشته باشد. خانواده مهاجر، خانواده در معرض آسیب است. سست‌شدن شدید ساختار و نهاد خانواده‏ یکی از تبعات مهاجرت به‌شمار می‌رود. همچنین شرایط جدید فرزندان در این رابطه قابل‌توجه است. ‏

فرزندان در محیط جدید علاوه‌بر عامل بحران هویت، به چند دلیل کمتر قادر به حفظ ساختار خانواده هستند که در آن میان می‏توان به عوامل ذیل اشاره کرد:   

اول این‌که فرزندان به زبان انگلیسی یا زبان‏های خارجی دیگر تسلط دارند و به‌دلیل سپری‌کردن سنین رشد در غرب بسیار کمتر با زبان‌فارسی آشنا هستند و همین امر موجب می‏شود ارتباط کلامی والدین و فرزندان کمتر شود.

دوم، فرزندان خانواده، در محیط جدید و به دلیل شرایط ارزشی و قوانین کشورهای محل مهاجرت به‌سادگی قادر به جدایی از والدین و خانواده بوده و نیازی به حفظ زندگی خود به نحو سنتی ندارند.

مریم رشیدی5

اما مهاجرت‌ها با توجه به کشورهای مبدأ و مقصد می‌تواند آسیب‌ها یا پیامدهای متفاوتی داشته باشد. مهاجرت از دو کشور سنتی به یکدیگر، مانند مهاجرت از افغانستان و پاکستان و ایران و سوریه به یکدیگر چندان مشکل‌ساز نیست، چراکه شرایط حاکم بر دو جامعه از بسیاری لحاظ شبیه بوده و در نتیجه فرهنگ این جوامع مشابه‌اند. به‌همین ترتیب مهاجرت از کشورهای مدرن مانند کانادا، استرالیا، آمریکا و... به یکدیگر بحرانی در پی نخواهد داشت، چراکه شرایط حاکم بر این جوامع تقریبا یکسان و در نتیجه فرهنگ آنها به‌هم شبیه است. از سویی دیگر، مهاجرت از کشورهای مدرن به سنتی نیز معمول نیست و اگر مسافرتی هم صورت گیرد، کوتاه‌مدت بوده و به‌منظور گردش یا ماموریت‌های علمی و سیاسی است. آنچه که می‌ماند، مهاجرت از کشورهای سنتی به مدرن است که در سطح میلیونی صورت می‌گیرد. در این‌ نوع‌ مهاجرت‌ است که سنت در تقابل با مدرنیته قرار می‌گیرد و این تقابل که از تفاوت‌های عمده فرهنگی بین دو جامعه برمی‌خیزد، بیشترین تنش‌ها را در پی دارد.

در ادامه به مرور شرایط یکی از خانواده‌هایی که سال‌ها پیش مهاجرت کرده‌اند می‌پردازیم و سپس پیامدهای این پدیده را از زبان کارشناسان دنبال خواهیم کرد:

از هم پاشیدگی خانواده در مهاجرت‌های بی‌برنامه
خانواده عذری بیش از ١٥‌سال است که کشور را ترک کرده‌ و به قسمت‌های جنوبی فرانسه نقل‌مکان کرده‌اند. به‌نظر آنها اوایل مهاجرت برای هیچ شخص یا خانواده‌ای نمی‌تواند دارای پیامدهای مثبت باشد، حتی کسانی که از وضع مالی خوبی برخوردار هستند، زیرا شما از جایی به‌جای دیگر نقل‌مکان می‌کنید و در شرایطی قرار می‌گیرید که حتی با اصول آداب و معاشرت کشور جدیدی که زندگی‌تان را از نو قرار است در آن‌جا بسازید، بیگانه‌اید. باید خود را آماده کنید تا همه‌چیز را از نو بسازید.

آنها در ارتباط با شرایط دشواری که در ابتدای مهاجرت داشته‌اند می‌گویند: روزهای اول به‌طرز وحشتناکی برای ما پیش می‌رفت به‌گونه‌ای که حتی خانواده درحال پاشیدن بود. هیچ کدام‌مان کار نداشتیم و نمی‌دانستیم که باید چگونه رفتار کنیم تا روزمان را شب کنیم. افسردگی تمام اعضای خانواده را دربر گرفته بود زیرا نه صبح برایمان معنی داشت و نه شب. اصلا برنامه‌ای برای زندگی نداشتیم. طبیعی هم بود که بعد از سال‌های طولانی که در مملکت خودمان سر کرده بودیم، یکدفعه کشور را به‌سمت کشوری که هیچ‌چیز درباره‌اش نمی‌دانستیم ترک کرده بودیم، همه ما دچار سردرگمی شده بودیم.

مریم رشیدی4

مادر خانواده می‌گوید: اوایل به‌قدری ناراحت بودم که به همسرم می‌گفتم دیر نیست بیا به کشور برگردیم اما واقعیت این است که نمی‌توانستیم، اگر بنا به برگشتن بود، باید دوباره از صفر شروع می‌کردیم. آن‌روزها نه راه پیش داشتیم و نه راه پس. خیلی باید خوش‌شانس باشید که بعد از مهاجرت به یک کشور غریبه، دوباره زندگی خوبی را برای خودتان به‌وجود بیاورید زیرا تنها راه خوشبختی یا حداقل داشتن یک زندگی عادی این است که شما با دست‌پر به این‌ور آب بیایید. اگر جز این باشد، ممکن است بنیان زندگی خانوادگی‌تان به‌دلیل شرایط اقتصادی و همین‌طور فشارهای روانی از هم بپاشد.

فرهنگ مهاجرت را نیاموخته‌ایم
دکتر شهلا کاظمی‌پور درباره مهاجرت افراد به خارج از کشور می‌گوید: مهاجرت‌های بی‌جا و غیرمعقول، یکی از مشکلاتی است که امروز گریبان خیلی از ما ایرانیان را گرفته و هر روز خبرهایی در این ارتباط به‌دستمان می‌رسد که فقط ناراحتی جامعه را بیشتر می‌کند.

مریم رشیدی3

بسیاری از خانواده‌های ایرانی زمانی که مدارکشان را به سفارت‌ کشور‌های خارجی به‌خصوص استرالیا یا کانادا می‌فرستند و پس از بررسی مورد تأیید کشور موردنظر قرار می‌گیرد، فکر می‌کنند که دنیا را به آنها داده‌اند. در صورتی که این تأیید به منزله اسکان و حضور خانواده‌های ایرانی در آن‌جاست و نه به منزله برخورداری از  تسهیلاتی که شهروندان کشور مذکور از آن برخوردارند.

به‌نظر من، بسیاری از افرادی که به کشورهای دیگر مهاجرت می‌کنند، تبدیل به حاشیه‌نشین می‌شوند و نه بیشتر! حالا این حاشیه‌نشینی می‌تواند سیاسی، اقتصادی یا فرهنگی باشد. در کشورهای توسعه‌یافته نیز میزان بیکاری بیداد می‌کند و در اغلب این کشورها توزیع فرصت‌های شغلی به مردم خود آن کشور می‌رسد نه کسانی که از کشورهای دیگر به این ممالک مهاجرت کرده‌اند. اما موضوع مریم رشیدی که چند روز پیش در یک پمپ بنزین کانادا به قتل رسید، یک حاشیه‌نشینی فرهنگی است زیرا امثال مریم رشیدی که با علایق و فرهنگ‌های متفاوت این کشور را ترک می‌کنند، در مقابل حوادث مختلف همان عکس‌العملی را نشان می‌دهند که در باورشان نهفته است، همان کاری را انجام می‌دهند که در جامعه خود آموخته‌اند.

مریم رشیدی1

برهمین حسب نیز این اتفاقی که شنیده‌ایم رخ می‌دهد. روی فرهنگ مهاجرت در جامعه ما کم کار شده است. افراد نمی‌دانند که وقتی در کشور خودت کسی دلش برای تو نمی‌سوزد، چگونه امکان دارد که در یک کشور بیگانه افراد یا کسانی باشند که دلشان برای ما بسوزد.در این بین تحصیلکرده‌های ما متحمل سختی‌های زیادی می‌شوند؛ کسانی که در کشور مدارج مختلف علمی را طی می‌کنند و بعد از آن به یک کشور بیگانه می‌روند و کار یدی و سطح پایین انجام می‌دهند. مهاجرت‌های این‌گونه را با نام مهاجرت‌های زنجیره‌ای می‌شناسیم. خیلی از هموطنان ما از کشور که خارج می‌شوند تازه متوجه می‌شوند که چه اشتباه بزرگی را انجام می‌دهند و درصدد این برمی‌آیند کسانی هم که در کشور قصد مهاجرت دارند را ترغیب کنند و به دیار غربت بکشانند زیرا خود را تنها و درمانده می‌بینند. مهاجران ما در خارج از کشور نیز با مشکلات زیادی دست‌به‌گریبان می‌شوند و اغلب کسانی که داخل کشور هستند، این مشکلات را نمی‌بینند.

چرا به این نوع مهاجرت تن می‌دهیم

اکثر افرادی که از ایران مهاجرت می‌کنند بر این نظر هستند که ایران نمی‌تواند آرزوهای خود فرد و خانواده‌اش را به مرحله واقعیت نزدیک کند. به همین دلیل است که بیشتر مردم به کشورهای کانادا و استرالیا و بعضی کشورهای اروپایی مهاجرت می‌کنند. این موضوعات از دیدگاه افرادی که مهاجرت می‌کنند متفاوت است. بعضی به‌دلیل دیدگاه‌های فکری و علمی و برخی هم به‌دلیل شرایط کاری و شغلی این کار را انجام می‌دهند. بعضی هم برای تحصیل و فراهم‌کردن امرار معاش. سوالی که خیلی‌وقت است برای من به‌وجود آمده این است که چرا ایرانیان و به‌خصوص قشر تحصیلکرده جامعه به این نوع مهاجرت‌ها تن می‌دهند که با شرایط ایده‌آل و تحصیل در دانشگاه‌های معتبر به کشورهای خارجی می‌روند و در یک پمپ‌بنزین مشغول به‌کار می‌شوند. نظرم این است که انسان‌ها نباید به این آوازهایی که از دور می‌آید تن دهند و به آن اهمیت بدهند، شاید در کشور خودشان با توجه به مدرکی که دارند بتوانند کار بهتری را داشته باشند. البته باید منصف بود و هردو طرف قضیه را به‌خوبی مورد تحلیل قرار داد که آیا در کشور ما برای همه فارغ‌التحصیلان امکانات کافی وجود دارد و دولت همه دانش‌آموخته‌های ما را به یک چشم نگاه می‌کند. یا این‌که امکانات کافی وجود دارد یا رانت‌های کافی برای پذیرش افراد در مناصب مختلف وجود دارد. البته اگر این موضوع صحت داشته باشد، خیلی از تحصیلکرده‌های ما بیکار می‌مانند و همین موضوع باعث خارج شدن آنها از کشور می‌شود. البته شاید یکی از موضوعاتی که باعث شده است مریم رشیدی کشور را ترک کند، همین موضوع ناعادلانه بودن توزیع امکانات بین فارغ‌التحصیلان باشد.

مریم رشیدی

در مواردی مطالبی را شنیده‌ام که افرادی از خانواده‌های مختلف دارای شرایط مناسب از کشور خارج شده‌اند و به کشورهایی مثل کانادا و استرالیا رفته‌اند و سرگرم مشاغل پایینی شده‌اند که اصلا متناسب با شرایط‌شان در کشورشان نبوده و دلیل آن را من متوجه نشده‌ام. مجموعه این موضوعات و دسترسی به مشاغل موردنظر افراد به مهاجرت تن می‌دهند. اما زمانی که به آن‌جا می‌رسند می‌بینند سرابی بیش نیست. البته فرهنگ خانواده، محوریت گرم و صمیمیت شرقی در آن کشورها این‌گونه نیست و اغلب با جدایی‌ها روبه‌رو می‌شوند. خیلی‌ها با میل و آرزوی خود خارج شده‌اند به‌جای آهنگ وحدت و زندگی خوش، دچار جدایی شده‌اند و سرنوشت فرزندان هم غمناک شده و بسیاری از این موارد مشکلاتی برای هر دو طرف به‌وجود آورده است. کشور ما باید از شهروندان خود حمایت کند. این مهاجران که از ایران می‌روند طبق قانون هنوز هم شهروند ایران هستند و اگر تابعیت کشور دیگر را از دست بدهند طبق قانون مدنی ایرانی محسوب می‌شوند و باید تحت‌پوشش دولت درآیند و از آنان حمایت کند.