پايگاه خبري تحليلي «پارس»- محسن مهديان- آخرين خبرها اين است که سرخ آبي ها توسط دولت به خودروسازان واگذار شده اند. اين خبر از حيث اقتصاد سياسي قابل تامل است. نکته اول چرايي واگذاري اين دو تيم است. سالانه حدود 30 ميليارد تومان هزينه هرکدام از اين دو باشگاه است که حدود 15 ميليارد تومان از درآمد جبران مي شود و 15 ميليارد تومان نيز کسري دارند. طبيعي است که اين کسري را دولت نبايد جبران کند. مجلس چند سال پيش در قانوني مانع پرداخت يارانه به اين دو باشگاه ورزشي شد. استدلال مجلسي ها نيز درست بود. همچنين واگذاري اين دو تيم به بخش خصوصي کمک مي کند که ورزش از حيث دولتي بودن رها شود. اما در اين رابطه ذکر چند نکته حائز اهميت است.

يکم
واگذاري سرخ آبي ها به بخش خصوصي يک ايراد اساسي از حيث اقتصادسياسي دارد و آن اينکه کسي که صاحب اين دو تيم مي شود به يکباره قدرت سياسي قابل ملاحظه اي پيدا مي کند. رانت سياسي که از حاشيه اين دو تيم نصيب مالکان مي شود معنادار است. مهمتر اينکه اين قدرت سياسي چون با پايگاه اجتماعي قابل ملاحظه اي از طرفداران اين دو باشگاه پيوند خورده است، مي تواند از حيث امنيت سياسي نگران کننده باشد. اين نگراني را نبايد دستکم گرفت که اين قدرت اجتماعي، مي تواند در اختيار گروه هاي سياسي ذي نفع قرار گيرد. از اين جهت بايد توجه کرد که واگذاري سرخ آبي ها با ملاحظات سياسي و امنيتي صورت بگيرد و بهترين پيشنهاد نيز اين است که در گام اول نيمه دولتي ها صاحب اين دو باشگاه شوند.

دوم
همانطور که گفته شد در خبرها آمده است که قرعه به نام خودروسازها خورده است و خصوصي سازي سرخ آبي ها به نام آنها است. اين اقدام دولت اگر چه از حيث ملاحظه اول قابل دفاع است اما در مصداق واگذاري قابل بحث است. نکته اول وضعيت مالي اين دو شرکت خودروساز است. اين دو شرکت خودروسازي از بزرگترين بدهکاران بانکي اند. ايران خودرو به جز بدهي قابل ملاحظه به 1111 قطعه ساز، حدود 10 هزار ميليارد تومان به نظام بانکي کشور بدهي دارد. با اين وضعيت با چه توجيهي بايد 290 ميليارد تومان بابت خريد يک باشگاه فوتبالي هزينه کند. اين درحالي است که هر کدام از اين دو باشگاه حدود 70 ميليارد تومان بدهي دارند. سوال اين است که با اين وضعيت چه آينده اي در انتظار اين باشگاه است؟ دوم اينکه دولت نبايد به شرکت هاي وابسته اش نگاه دفع شر داشته باشد. دولت به وضوح در اين واگذاري خواسته است از شر اين دو شرکت رها شود. سوال اين است که با اين سبک واگذاري کارايي اين دو شرکت و عملکرد آنها بهتر مي شود؟ طرفداران آن ها راضي مي شوند؟ يا اينکه مشکل از يک نقطه به نقطه اي ديگر منتقل مي شود. فراموش نکنيم که سرخ آبي ها طرفداران ميليوني دارند و اينطور نيست که يک شرکت زيان ده صنعتي را واگذار کرده باشند که اگر ورشکست هم شود جز سهامدارانش کسي متضرر و خبر دار نشود.

سوم
اينکه خودروسازها سهامداران حقيقي دارند از طرفي با صنف هاي کارگري درگيرند که نسبت به عملکرد اين دو شرکت نارضايتي دارند. همين کارگران داراي تعلقات متعصبانه فوتبالي اند. با اين وصف اين نگراني وجود دارد که برخي اعتراضات قبلي صنفي به هيجانات فوتبالي گره بخورد و از حيث سياسي دردسرساز شود. از اين جهت نيز به نظر مي رسد لازم است درايت بيشتري صورت گيرد.