بیشتر کودکان در سنین پیش از دبستان و حدود 4 تا 6 سالگی، گرایش و تمایل جنسی به پدر یا مادر از جنس مخالف خود دارند و سعی می کنند خود را به او نزدیک کنند.

پسر بچه کوشش می کند به گونه ای بدن مادر را ببیند. مثلا در وقت حمام مادر، خودش را به آن اطراف می رساند و درها را یک جوری باز می گذارد که بتواند به صورت حتی پنهانی به خواسته خودش برسد و به بهانه های مختلف سعی می کند به مادرش نزدیک بشود و او را بغل کند و یا احتمالا در وقت خواب مادر، لباس او را به گونه ای کنار می زند که بتواند بدن او را ببیند. وقتی که مادر او را میبوسد دستش را به بدن مادر می رساند و به گونه ای او را حس و احساس می کند. او ممکن است این کار را نسبت به افراد بزرگسال دیگر هم داشته باشد ولی با مادر خودش شدیدتر است.

دختر بچه، این حالت را به صورت ذهنی و رمانتیکی نسبت به پدر خودش نشان می دهد. به بوی بدن پدر یا موی سینه پدر علاقه دارد و یا دوست دارد بر گردن او سوار بشود و یا روی پای او بنشیند و همچنان در هنگام تعویض لباس پدر در آن اطراف قرار می گیرد و از پدرش می خواهد در حمام یا شستشوی آن دخالت کند تا به نوعی خودش را به پدرش نزدیک کند.

معلوم است که هیچ وقت هیچ اتفاقی نمی افتد ولی در دنیای ذهنی کودک این ارتباطات برای او کفایت می کند تا خودش را مالک پدر یا مادرش ببیند و مخصوصا برای تثبیت این حالت کوشش می کند آنها را از هم جدا کند. در حالی که برخی اوقات واقعا خوابش نمی برد در میانه شب خودش را به رختخواب پدر و مادر می رساند و گر چه کوشش می کند خودش را کاملا بی تفاوت و بی اعتنا نشون بدهد اما آهسته آهسته خودش را به سمت پدر یا مادر از جنس مخالف خودش نزدیک می کند و ممکن است که در آن میانه بخوابد. او بسیار خوشحال و راضی است که توانسته است رقیب خودش یعنی اگر دختر است مادر و اگر پسر است پدر را از صحنه خارج کند. بسیاری از اوقات آمدن بچه ها در این سنین به اتاق خواب پدر و مادر به جهت کنجکاوی از رابطه پدر و مادر با هم و خارج کردن رقیبشان از صحنه است و به هیچ وجه عامل ترس یا تنهایی که معمولا خودشان بیان می کنند نیست.

از طرف دیگر کودک نگران است که اگر پدر یا مادر از این حال وی با خبر بشوند چه خواهند کرد. مثلا پسر با خودش می گوید: اگر پدر من متوجه بشود، مرا سخت تنبیه می کند، لذا به نوعی از پدر می گریزد و نگران تنبیه او می شود لذا در مواردی حتی در ذهن خودش آرزوی مرگ پدر و مادر یا جدا شدن آنها را از هم می کند. در تمام این موارد در ذهن کودک اتفاقاتی می افتد که می تواند او را سخت رنج بدهد، او در مورد خودش احساس خوبی ندارد و فکر می کند موجود کثیفی هست که چنین احساسی را دارد. برای کودک بسیار مهم است که در حالی که همه چیز را می فهمد، کسی نداند که در ذهن او چه می گذرد. 

پدر و مادر چه رفتاری با کودک داشته باشند؟
در این دوران پدر و مادر باید مراقب رفتار خودشان باشند بدین صورت که مادر در سنین 4 تا 7 سالگی پسرش، در خانه لباس پوشیده و مناسبی داشته باشد و در وقت حمام یا تعویض لباس مراقب باشد و همه را از اتاق بیرون کند، تا به نوعی به کودک بفهماند که این کار خصوصی است و از بسته بودن درها اطمینان داشته باشد.  هر وقت پسرش را می بوسد زمان در آغوش گرفتن او را کوتاه کند. ارتباطش را در حد نوازش و در آغوش گرفتن کوتاه مدت محدود کند. در این دوران اگر بچه ها در رختخواب پدر و مادر از جنس مخالف بخوابند با وجودی که اتفاقی هم نمی افتد می توانند سخت آسیب ببینند و بار احساس گناه و شرم و خجالت آنان را از پا دربیاورد. لازم است که آنها را حتما در اتاق جداگانه و در رختخواب خودشان بخوابانند.

در عین حال مادر باید از پسرش بخواهد اصولی را رعایت کند و در تربیت او کمی سخت گیرتر از پدر عمل کند و درست برعکس در این سنین پدر باید بسیار زیاد خودش را به پسرش نزدیک کند، با هم بیرون بروند، کشتی بگیرند و با هم به خانه دوستان بروند. پسرش را مرتب لمس کند و مرتب احساس و علاقه اش را نسبت به پسرش بیان کند و از احساسات خودش در گذشته با پسرش گفتگو کند تا اینکه پسر از عشق ظاهری مادر دل بکند و به سمت عشق به پدر برود. خودش را با پدر همانند کند و پدر را به عنوان الگو و مدل خودش انتخاب کند.

برای دختر بچه درست برعکس عمل می شود، یعنی پدر در این سنین لباس پوشیده میپوشد و سعی کند دخترش را کنار خودش بنشاند به جای اینکه او را در بغل بگیرد. به صورت کوتاه مدت دخترش را در آغوش بگیرد و ببوسد و کار تربیت دخترش را جدی بگیرد. مادر باید با دخترش خیلی مهربان باشد و از کار تربیت خودش را به نوعی جدا کند و سعی کند دختر را با عشق و محبت به سمت خودش بکشاند. با او به خرید برود و به دخترش اجازه بدهد که او را بغل کند و مرتب او را نوازش کند، تا به دختر فرصتی بدهد که عشق پدر را رها کرده و به سمت مادرش حرکت کند و کار همانند سازی را با مادر انجام بدهد و الگو و قهرمانش مادرش باشد.

آسیب های کودک در زمینه های جنسی
اگر پسر و دختر بتوانند عشق پدر و مادر از جنس مخالف خودشان را رها کنند و به سمت عشق پدر و مادر از جنس موافقشان بروند، به پیروزی بزرگی در زندگی می رسند و این طوفان بزرگ را در زندگیشان خاموش می کنند. اما اگر پدر و مادر نکات گفته شده را رعایت نکنند، این احساسات جنسی کودک به پدر و مادر از جنس مخالف حتی تا 12 یا 13 سالگی یا حتی 20 سالگی نیز باقی بماند و احتمال خطرات بسیار جدی زیر را برای فرزندشون موجب بشوند:

1-کسانی که در این دوران آسیب می بینند به دلیل حسادت و رقابتی که برای به دست آوردن پدر یا مادرشان دارند، می توانند تمام عمرشان نوعی جدال و درگیری با جنس موافق داشته باشند و احتمالا دوستان خودشان را از جنس مخالف انتخاب کنند و یا برعکس به خاطر اینکه جنس مخالف آنها را گرفتار کرده تا آخر عمر از جنس مخالف بیزار شده و به فکر گرفتن انتقام یا رفتار نامناسب با آنها باشند.

2-کودک در این دوران می تواند خشم و حسادتی را در خودش رشد بدهد و زمینه ای را برای دردهای روان تنی نظیر میگرن ها و سردردها و یا مشکلات تنفسی و یا مشکلات مربوط به عمل هضم و جذب و دفع غذا در خودش بوجود بیاورد.

3-پسر یا دختری که این دوران را به درستی پشت سر نگذارند، می توانند در بزرگسالی جزو دسته ای از آدم ها باشند که یا از سکس و رابطه جنسی بیزار هستند و آن را حتی در ازدواج یک کار تحمیلی و کثافت و نجاست و حیوانی می دانند و یا درست برعکس کسانی بشوند که تنها رابطه میان دختر و پسر را در رابطه جنسی ببینند. به هر حال کسانی که آسیب دیده اند برخوردی درست و واقع بینانه و اخلاقی با موضوع های جنسی در زندگی شان ندارند.

 4-ممکن است فرد گرفتاری ها و بیماریهای جنسی مانند اعتیاد جنسی پیدا کند و مساله اصلی و اساسی برایش حسادت و رقابت می شود. یعنی فردی را می خواهد که در رابطه با شخص دیگری است و یا فردی که دیگران نتوانستند او را به دست بیاورند. از این طریق می تواند در ذهن خودش برنده باشند و در این راه دست به لاف زنی های عجیب و غریب و دروغ های اغراق آمیزی می زنند و همچنین ممکن است به فیلم ها و عکسهای سکسی و حتی رابطه با حیوانات علاقه شدیی نشان دهد.

5-این افراد ممکن است در بزرگسالی به کسانی علاقه مند بشوند که ازآنها بسیار بزرگترند. مثلا پسر یا دختر 20 ساله عاشق مرد یا زن 50 ساله بشوند.

6-کسانی که در این دوران آسیب دیده اند ممکن است در بزرگسالی گرایش های همجنس گرایی پیدا کنند. گرچه نزدیک به نیمی از همجنس گرایان به صورت طبیعی همجنسگرا به این دنیا می آیند اما درصدی هم به خاطر آسیب در این دوران و همانند سازی اشتباه با جنس مخالف این گرایش ها را پیدا کنند. 

7-خطر بعدی احتمال ابتلا به اختلالهای شخصیتی بسیار خطرناک و ویرانگر است که از جمله آنها می توان به شخصیت شکاک یا شخصیت ناپایدار و یا شخصیت هیجانی نمایشی یا خودشیفته اشاره کرد. 

به هر حال آسیبهای این دوران اگر اتفاق بیفتد بسیار جدی و خطرناک هستند و می تواند جبران ناپذیر باشد.