به گزارش پارس ، به نقل از فارس: هند کشوری گسترده و با وسعت در جنوب شرق آسیاست که پس از چین یکی از پرجمعیت ترین کشورهای دنیا محسوب می شود و مردمان قدیم آن به نام « دراویدیان» معروف بودند، مردم این کشور از دیرباز انسان های با اعتقاد و مذهبی و از همان ابتدا به تناسخ، روح و چندگانه پرستی معتقد بودند. براساس تاریخچه تمدن جهانی اواسط هزاره دوم پیش از میلاد آریایی ها به هند حمله کردند و آیین هندویی را پدید آوردند.

آریایی ها در هند عقاید خود را نفوذ دادن، هدایا و شراب هایی را به درگاه خدایانشان تقدیم کردند، برای آنها قربانی می دادند و سرود می خواندند، قدیمی ترین کتاب مقدس هند « ودا» براساس همین سرودها تدوین شد، در نهایت آمیختگی آریایی ها و هندی ها ادیان زیادی را ایجاد کرد. حتی برخی هند را کشور هزار ادیان می دادند و بنابراین اهمیت توجه و پرداختن به ادیان و عرفان در هند به دلیل قدیمی بودن این سرزمین و ایجاد بسیاری از جریان های نوپدید است.

عرفان در هند به دو بخش اصلی تقسیم می شود که بخش نخست آن به عرفان های باستانی شامل ودا، جین، برهمن، تانترا، کیش هند آیین بودا و بخش دوم که شامل عرفان های نوپدید است به یوگا، اشو، سای بابا، کریش نا، یوگا نادا و دالای لاما تقسیم می شود.

عرفان بودا یکی از پرطرفداراترین عرفان های هندی است و از عرفان های نوپدید، اشو و سای بابا خطرناک ترین هستند چرا که به برهنگی می پردازند و معنویت را از بین می برند. دیگر عرفان مورد توجه که قدمت زیادی نیز در هند دارد، یوگا به معنای مهار کردن و پیوستن است و به این می پردازد که بدن انسان هفت مرکز انرژی یا چاکرا دارد و تمرین های جسمی و روحی به افراد می دهد.

عرفان اشو بیشتر بر عشق، مدرنیزم و حقیقت زن می پردازد و کریشنا نیز از عرفان های نوظهوری است که به آزادشناسی درونی و سفر روحی انسان، حضور در هستی، حقیقت و واقعیت، خشونت و خلاقیت اعتقاد دارد و سای بابا نیز به تناسخ قایل است و برابری ادیان و مذاهب و توجه به عالم درون را مورد توجه دارد.

با توجه به برخی شباهت هایی که در بحث عرفان اسلامی و هندی وجود دارد به طور مثال در کتاب اوپانیشادها برخی مضامین به شناخت درون و با روایت « من عرف نفسه فقد عرف ربه» سازگاری دارد و در چند سال اخیر مشاهده می کنیم برخی از مضامین این عرفان های نوپدید هندی به طور مثال کتاب های اشو بین ایرانیان نیز نفوذ کرده است و برخی از مراقبه ها و روش های عرفانی هندیان در ایران نیز جایگزین عرفان های اسلامی شده است و نسل جوان بسیار علاقه مند این عرفان ها هستند. در این گزارش تلاش داریم به برخی از ویژگی های عرفان های هندی و شاخه های مختلف آن و در نهایت مقایسه تطبیقی بین عرفان اسلامی و هندی بپردازیم.

*عرفان های معاصر هند قالباً دروغین است/ عرفان های جدید هندی جوانان را به بحران هویت می رساند

همانطور که مطرح شد شبه قاره هند دارای دو نوع عرفان است یک نوع که ریشه و تبار عرفان های قدیمی و صحیح است که این عرفان های کاذب جدید از ریشه همین عرفان های اولیه سوء استفاده می کنند این عرفان های اولیه را به تعبیر صاحب نظران می توان با عرفان اسلامی مقایسه کرد اما عرفان های معاصر قالباً دروغین هستند.

حجت الاسلام بهرام دلیر مدیر گروه عرفان پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی می گوید: عرفان های کنونی هندی مباحثی درباره سکس، عشق و از هم پاشیدگی نهاد خانواده مطرح می کنند و اصلاً هیچ ربطی این مباحث به عرفان ندارد و هیچ مبحث معرفت شناسی، هستی شناسی و… ندارد و بحث های یاوه ای است که اگر به صورت منظومه برخی از آثار آنها را بررسی کنیم از ریشه هیچ مذهبی گرفته نشده است.

وی ادامه می دهد: به طور مثال به عنوان شاه کلید گفته های کریشنامورتی مفهوم شرطی شدن مطرح است که در آن می گویند حرف های ادیان بزرگ، فلاسفه و انبیاء یا رسول اسلام (ص) را گوش ندهید چرا که شرطی می شوید و دیگر از آنها رهایی ندارید. اگر به منطق هم مراجعه کنیم می بینیم که اگر ما به حرف این بزرگان گوش ندهیم پس چه کار کنیم؟ این مبحث خود نوعی شرطی شدن است چرا که می گوید به حرف های من گوش کن و در نهایت این مباحث جوانان را به سمت بحران هویت می رساند چرا که نه به گذشته توجه دارد چرا که فرد از آن بریده و نه راهی برای آینده به انسان نشان می دهد و یک آینده تاریک را در پیش می گیرد، حتی در مباحث افرادی چون اشو مسخره ترین مسایل درباره مباحث جنسی در جملات کوتاه مطرح شده که مسایل روانشناسی وین دایر و رابینز درباره تقویت اراده و تصمیم گیری بهتر از آن ها است، بنابراین مقایسه، برای دوران قبل از میلاد در هند باستان است.

*مقایسه تطبیقی عرفان اسلامی و عرفان های هندی/ زبان عرفان اسلامی « رمزی و اشاره» و عرفان هندی « برهنه و بدون نزاکت» است

در یک مقایسه تطبیقی می توان بیان کرد که در عرفان اسلامی هر فرد مستعد و با ظرفیتی توان عروج معنوی و سیر و سلوک و طی مقامات عرفانی را دارد برخلاف عرفان هندویی که در این عرفان هم در قدیم و هم در این جریان، فرقه ها و گروه های عرفانی بازسازی شده هند، هنوز این کاست ها و طبقات اجتماعی حاکم هستند و راه عرفان به روی همه باز نیست گویی که فقط مردان می توانند مقامات معنوی را طی کنند و زنان از این موهبت الهی محرومند. حجت الاسلام محمد جواد رودگر، رئیس پژوهشکده دین پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در یک مقایسه تطبیقی بین عرفان اسلامی و عرفان های هندی می گوید: زبان عرفان اسلامی زبان رمز و اشاره است، زبان پوشیده عفیف و در عین حال جامع، رسا و کامل برای کسانی است که با این زبان آشنایی دارند اما در عرفان هندویی غالباً زبان برهنه، بدون نزاکت و غیر رمزی و اشاره ای است و همین باعث انحراف و تفسیر به رأی می شود و آن عرفان اصیل توحیدی اوپانیشادی هندی به عرفان دوئالیسم و شرک آلود تقسیم شده است.

*در عرفان اسلامی اصالت با فطرت است اما طبیعت و غریزه فراموش نشده است

وی در ادامه می گوید: عرفان اسلامی پاسخگوی همه نیازهای صادق انسان به نحو جامع و معتدل است و در سیر و سلوک و توجه به نیازهای این جهانی، جسمانی و غریزی به نحو معتدل در نظر گرفته شده برخلاف اکثریت غریب به اتفاق عرفان های هندویی به طور مثال در مکتب بودیسم، مهایانه چنین رویکردی مدنظر نیست. در واقع در عرفان اسلامی اصالت با فطرت است اما طبیعت و غریزه نیز فراموش نشده است و دارای جایگاهی است اما در عرفان هندویی اولاً و به ذات فطرت اصالت ندارد و طبیعت نیز متأسفانه مغفول مانده است. همچنین عرفان اسلامی ایجابی سلبی است و ترکیبی از بایدها و نبایدها در دستورالعمل سلوکی موجود است منتها در عرفان هندی به ویژه بودیسم و مکاتب برخاسته از آن که بر بنیاد « نه» استوار است، مکتب عرفانی منفی است این موارد را مرحوم شریعتی در جامعه شناسی ادیان به خوبی اشاره کرده بود. در این مکاتب دستورات به صورت بخور، بپوش، باید و نباید است اما در اسلام به صورت واجب و حرام و ملحقات آن است.

*عرفان اسلامی به دنبال فناء فی الله و عرفان هندی در جستجوی آرامش نهایی و تناسخ است/ واژه عرفان مظلوم واقع شده است

حجت الاسلام رودگر دیگر اختلاف بین عرفان اسلامی و هندی را در این می داند که عرفان اسلامی به فناء فی الله و قرب و کمال و تخلق به اخلاق الهی و رسیدن به مقام خلیفة الهی توجه دارد اما عرفان هندی نیروانه به دنبال رسیدن به آرامش نهایی است و این آرامش باز در چرخه زندگی تفسیر می شود و مقوله تناسخ در آن با اهمیت است. وی می گوید: عرفان اسلامی به عقل و خرد در کنار عشق، دل و احیاء سنت عقلی و اشراق و کشف و شهود توآماً توجه دارد اما در عرفان هندی ارزش و اصالت عقلی و سلوک خردگرایانه مردود است. در نهایت می خواهم بگویم که امروزه عرفان هندی از جاده اصلی و مسیر خود خارج شده و دیگر عرفان نیست و اگر بخواهیم آن را معنا کنیم به سمت طبیعت گرایی، انسان گرایی و بعضا به سمت ابتذال، اباحی گری مثل عرفان اشو سوق یافته است در نهایت واژه عرفان مظلوم واقع شده است و به سمت فرهنگی برهنگی، شراب و غرایز حیوانی با طرح مبحث عشق های زمینی و شهوانی همراه است.

*مباحث عرفان های هندی در کتب اصلی هندویی

امروزه مشاهده می کنیم که کتاب های اشو، مباحث کریشنا مورتی، سای بابا و… در مجالس و محافل مطرح می شود و متأسفانه نشان می دهد که نه تنها راه عرفان ها تغییر کرده بلکه در اجتماع ایرانیان نیز در حال طرح و بحث است درحالی که مردم باید بدانند که این افراد با فریب و نیرنگ به دنبال سوءاسفتاده ابزاری، اخلاقی، اقتصادی و سیاسی از انسان ها هستند و جالب این است که عرفان هایی که یک روز به سمت عدالت سوق داشت اکنون به ابزار سلطه استکباری تبدیل شده است و بسیاری از سران این عرفان ها با دستگاه های جاسوسی آمریکا، موساد و… ارتباط دارند.

بخشعلی قنبری، استاد تاریخ اسلام و عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی درباره وجود مباحث عرفان هندویی در متون مقدسشان می گوید: متون مقدس اصلی هندویی شامل چهار ودا (ریگ ودا، ساماودا، یجورودا و اتهرودا) است، به جز این آثار نیز مجموعه اوپانیشادها و کتاب دوم مهاباراتا به مباحث وحدت وجودی و وحدت شهودی عرفان هندویی هم پرداخته است. به طور مثال در ریگ ودا داستان big bang مطرح است که می گوید این انفجار خداست و خدا ریاضت کشید و براساس این انفجار انرژی به وجود آمد و بعد انرژی در درون خدا متراکم شد و پس از انفجار به صورت جهان هستی درآمد. در عرفان وحدت وجودی پنتئیسم همه چیز برای خداست و در آخر وداها که به مباحث نشستن در حضور استاد و آموزش اینکه انسان خداست، مطرح است و بیان می شود که آنچه عامل شده تا انسان از خدا جدا شود قالب وجودی اوست مثل یک ظرف آب داخل کوزه که تا زمانی که نشکند به دریا متصل نمی شود بنابراین در این عرفان باید قالب ها را یکی پس از دیگر کنار زد تا به خداوند متصل شد.

*در عرفان وحدت وجود بین عرفان اسلامی و هندی نقاط مشترک زیاد است

وی در ادامه می گوید: عرفان وحدت شهود هم بر دو مقوله اخلاص و عشق استوار است و عارف در جهان هستی باید به جایی برسد که جز خدا چیزی نبیند در این عرفان وحدت شهود عاشق دیده می شود و سالک باید وظیفه خود را خوب اجرا کند نظیر همانی که در عرفان اسلامی مطرح است چرا که عرفای ما نیز اعتقاد دارند که عاشق باید مخلصانه کار کند. بنابراین در یک مقایسه مشخص می شود که در بخش وحدت وجود بین عرفان هند و اسلامی نقاط مشترک زیاد است، ابن عربی از طرفداران وحدت وجود است منتها وحدت وجود هندی پنتئیستی است و از این جهت بین وحدت وجود اسلامی و هندی تفاوت اساسی است اما در وحدت شهود تفاوتی نیست ضمن اینکه مقامات عرفانی در اسلام و هندویی کم و بیش یکسان است منتها برخی کارها در اسلام انجام نمی شود مثلاً یک سالک هندویی برای دستیابی به عرفان باید چهار مرحله را انجام دهد نخست کامجویی، جاه طلبی، دینداری و در نهایت عبادت و معبد.

*انزوا، پوچ گرایی، تنبلی و ناامیدی نتیجه برخی عرفان های کاذب است

در نهایت باید بیان کرد که فطرت انسان گرایش الهی دارد و برای تعالی و بالندگی خود نیاز به عرفان حقیقی است، در غیبت عرفان های ناب علوی و شیعی، باورهای کاذب و دروغین در قالب عرفان های مختلف توسعه و گسترش می یابد که شناخت از این عرفان ها مخصوصاً عرفان های شرقی و هندی بسیار با اهمیت است مخصوصاً بعضی از این عرفان ها ریشه در باورهای کنفوسیوس و عرفان های هندی دارد.

مجید ابهری، عضو هیأت علمی گروه روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی درباره این عرفان های کاذب هندی چون اشو، سای بابا و… که بر محور اومانیسم چرخش دارد و در ظاهر به هدف تزکیه نفس انسان می آید اما در واقع حرکات و باورهای زمینی کاذبی دارند، می گوید: در اروپا به دلیل خلأ باورهای دینی این گونه مکاتب به سرعت رشد و گسترش یافته و در کشور ما هم در قالب باورهای کاذبی چون فنگ شویی و یوگا عده زیادی را جذب کرده است درصورتی که اینها ساخته دست بشر است انسان را هر روز به ظلم پذیری و اطاعات از قدرت ها و زورگویی ها وادار می کند و به او می قبولاند که زندگی موجود انسان قطعی و تغییر ناپذیر است و حرکت و تلاش و هیچ گونه تأثیر در سرنوشت او نخواهد بود که همین به معنای پوچ گرایی، ناامیدی، گرایش به تنبلی و گوشه نشینی به همراه انجام بعضی حرکت های مراقبه که از باورهای اسلامی و شیعی به طور ناقص کپی برداری شده و جنبه تفریح و سرگرمی برای عده کثیری پیدا کرده است مخصوصاً در باورهای مهربابا و سای بابا که هر دو از مبلغان عرفان هندی اند و انسان ها را به اطاعت از انسان پرستی، انزوا، تنبلی و عقاید موهوم و غیرواقعی سوق می دهد، مشخص است.

وی می گوید که این روند انسان ها را به سمت گمراهی و مکاتب پوچ سوق می دهد درصورتی که اگر بتوانیم عارفان و کارشناسان خود را شناخته و مسیر آنها را دنبال کنیم به عرفان اسلامی و واقعیت آن دست می یابیم جامعه جوان باید اینها را بشناسند در غیبت این عرفان ها است که رشد سرطانی عرفان هندی را در جامعه می بینیم و این گسترش را می توان از روی مجسمه های بودا در خانه ها مشاهده کرد که به آسانی در کشور خرید و فروش می شوند و به شکل انسان های شکم باره و به عنوان نماد عرفانی قلمدا می شود. در نهایت باید تلاش کنیم با شناسایی و شناساندن عرفان حقیقی اسلامی روند روبه رشد جذب جوانان به عرفان های کاذب را جلوگیری کنیم.