مسعود پیرهادی
استکبار، دوگانهسازی و مقاومت
رئیسجمهور ایران در مجمع عمومی سازمان ملل حضور یافت، نه صرفا برای ابراز موضع، که برای رسوا کردن ساختارهای جهانیای که در لباس عدالت و صلح، ظلم و تبعیض را ترویج میکنند. سخنرانی مسعود پزشکیان یکی از آن گامهای آگاهانهای است که فریادِ حقیقت را به میان جمعِ قدرتها میکشاند. در آن سخنرانی، ایران ایستادگی خود را در برابر تجاوزات، نقض حقوق بینالملل، استانداردهای دوگانه و فشارهای اقتصادی و امنیتی فریاد زد و نشان داد که زیر بار هژمونی هیچ قدرت ظالمی خم نخواهد شد.
این سخنرانی از چند جنبه اهمیت داشت:
یک. نشان دادن اینکه مقاومتِ اخلاقی میتواند صدا داشته باشد، حتی در محفلهای جهانی
دو. ترسیم چهره تضاد میان ادعاهای حقوق بشر غربی و عملکرد عملی آنها
سه. تأکید بر این موضوع که ظلم مداوم نباید عادی شود و باید هر بار بهعنوان یک زخم فعال به آن واکنش نشان داد.
اما در برابر این صدای استکباری، خوی قدرتهای غربی و تروئیکای اروپایی – یعنی همان انگلیس، فرانسه و آلمان – نیز باید نقد شود. این کشورها، که همواره مدعی حقوق بشر و صلحاند، در عمل در صف متحدان آمریکا ایستادهاند و با استفاده از سازوکارهایی مانند اسنپبک (بازگشت تحریمها) سعی میکنند پایههای مقاومت کشورها را تضعیف کنند. همانطور که عراقچی گفته است، فعالسازی اسنپبک توسط کشورهای اروپایی، فاقد مشروعیت قانونی است و بیشتر نشاندهنده همراهی با سیاست فشار آمریکا است تا رعایت حقوق بینالملل.
این تقابل، تنها یک دعوای سیاسی یا دیپلماتیک نیست؛ بلکه نبردی تمدنی است: دعوایی بین ایمان و زور، بین اخلاقِ جهانی و سلطهطلبی. اگر کشورهای غربی مدعیاند که عدالت، حقوق بشر و صلح، ارزش جهانیاند، چرا وقتی کشوری مانند ایران تحت فشار باشد، سریعا به تحریم، تهدید و فشار متوسل میشوند؟ چرا نمیگذارند دیپلماسی واقعی شکل بگیرد؟ چرا وقتی ایران یا سایر کشورهای مستقل میگویند «ما حق داریم در چارچوب معاهدات بینالمللی حق هستهای داشته باشیم»، با گزافهگویی و تهدید روبهرو میشوند؟
ایران نباید فقط در مقام پاسخگویی در نشستهای جهانی بایستد؛ بلکه باید فعالانه پیام خود را به جهان منتقل کند، متحدان خود را بسازد، رسانههای جهانی را تسخیر کند و نشان دهد که مقاومت، نه ریشه در اغراق، که در منطقِ حقوقی، اخلاقی و تاریخی دارد.
شایسته است چند راهبرد برای تثبیت این مقاومت بهصورت عملی مدنظر باشد:
۱. دیپلماسی عمومی و رسانهای گسترده: ترجمه دقیق سخنرانیها، توزیع آن به زبانهای مختلف، استفاده از شبکههای اجتماعی جهانی و رسانههای بینالمللی برای رساندن پیام ایران به مخاطب جهانی.
۲. همگرایی منطقهای و اسلامی: نه فقط در بیانیهها، بلکه در پروژههای مشترک دفاعی، انرژی، علم و اقتصاد با کشورهای منطقه اسلامی، تا حلقه حمایت واقعی شکل گیرد.
۳. سیاستگذاری محکم و شفاف داخلی: اگر مردم و نخبگان، عملکرد دولت را شفاف ببینند، احساس مشارکت میکنند و مقاومت ملی تقویت میشود؛ فساد، تعلل و عدم پاسخگویی، جان مقاومت را میگیرد.
۴. تقویت زیرساختهای علمی، فناوری و هستهای صلحآمیز: نشان دادن این که با وجود فشارها، ایران از مسیر پیشرفت باز نخواهد گشت، بلکه تحریمها بهانه رشد داخلی میشوند.
در نهایت، سخنرانیها و محکومیتها مهماند، اما کارآمدی زمانی معنا مییابد که تبدیل به برنامه و عمل شود؛ وقتی کشور در میدان، اعتبار عملی داشته باشد و نه فقط ادعا. آن روز است که استکبار جهانی میفهمد زور، سرکوب و فشار نهفقط اخلاقا شکست میخورد، بلکه از نظر واقعیتهای قدرت نیز راه به جایی نمیبرد.
ارسال نظر