وقتی خبر جنگ، فقر و زندگی ناخوشایند دیگران را می‌شنویم، سر کودکی فریاد می‌زنیم، به حیوانی آسیب می‌رسانیم یا قلب کسی را می‌شکنیم، دچار حس ناخوشایندی می‌شویم که احساس گناه یا عذاب‌وجدان نامیده می‌شود. احساسات مثل تابلوهای راهنمایی هستند که راه درست زندگی را نشانمان می‌دهند. در این مقاله از سایت پارس نیوز سراغ یکی از این تابلوها می‌رویم و توضیح می‌دهیم که احساس گناه چیست و چرا می‌تواند خوب باشد.

احساس گناه

احساس گناه چیست؟

وقتی معیارهای اخلاقی و ارزش‌های انسانی خودتان را زیر پا می‌گذارید، دچار احساس گناه یا عذاب‌وجدان می‌شوید. گاهی هم دیگران ارزش‌های انسانی را زیر پا می‌گذارند، اما شما به‌خاطر نادیده‌گرفتنشان و مشارکت‌نکردن در پیشگیری از این اقدامات ناخوشایند، خودتان را سرزنش می‌کنید. دلیل عذاب‌وجدانی که هنگام تماشای برنامه‌های خبری دچارش می‌شوید هم همین است.

دکتر هونگبو یو، پژوهشگر دانشگاه نیوهیون، تحقیقی در این زمینه انجام داده است. او می‌گوید احساس گناه نوعی فرایند پیچیده اجتماعی‌عاطفی است که ما را به‌ طلب بخشش ترغیب می‌کند.

احساس گناه در روانشناسی

احساس گناه، ناشی از وجدان اخلاقی یا همان سوپر ایگو (فراخود) است. مطابق گفته فروید ذهن انسان از سه بخش نهاد، خود و فراخود تشکیل شده و از آنجا که فراخود مسئول جامعه‌پذیر کردن انسان است، در صورت انجام کارهای خارج از چارچوب‌، احساس مقصر بودن را در فرد ایجاد می‌کند. روانشناسانی مانند فروید و یا اریکسون ریشه احساس گناه را در دوران کودکی فرد و وابسته به شیوه تربیت والدین او می‌دانند.

علل ایجاد احساس گناه

تا این‌جا متوجه شدیم احساس گناه چیست. اما حالا لازم است بدانیم چه دلایلی باعث بروز احساس گناه می‌شوند. به طور کلی عوامل مختلفی در ایجاد این احساس نقش دارند. برخی از این موارد را در ادامه بررسی می‌کنیم:

اضطراب: اگر اضطراب زیادی دارید، احتمالاً اقدامات خود را به گونه‌ای منفی ارزیابی می‌کنید و خود این روند باعث می‌شود شما احساس گناه داشته باشید.

تجربیات دوران کودکی: کودکانی که والدین کمال‌گرا، سرزنشگر یا سخت‌گیر دارند، دائم احساس می‌کنند کار اشتباهی انجام داده‌اند، چیزی برای پنهان‌ کردن دارند یا مسئول اشتباهات هستند. این افراد در بزرگسالی ممکن است با احساس گناه طولانی‌ مدت روبرو شوند.

افسردگی:یکی از مهمترین علائم افسردگی، احساس گناه است. البته نباید به همین یک علامت برای تشخیص افسردگی اکتفا کنید. لازم است جهت تشخیص درست به روانپزشک مراجعه کرده تا طی جلسات مصاحبه تمامی موارد مورد بررسی قرار گیرد.

فرهنگ: اگر کارهایی که انجام می‌دهید با هنجارهای فرهنگی که با آن‌ها بزرگ شده‌اید، مغایرت داشته باشد، ممکن است احساس گناه کنید. حتی اگر دیگر آن هنجارها را باور نداشته باشید یا از آن‌ها حمایت نکنید.

مذهب: برخی از سنت‌های دینی از احساس گناه به ‌عنوان راهی برای نشان دادن این که شخص اشتباهی مرتکب شده، استفاده می‌کنند. افراد وقتی کار یا فکری مغایر با آموزه‌های دینی داشته باشند، احساس گناه می‌کنند و خود را مستحق عذاب و سرزنش می‌دانند.

فشار‌های اجتماعی: اگر احساس کنید دیگران شما را به ‌خاطر کارهایی که انجام داده‌اید قضاوت می‌کنند، ممکن است با احساس گناه و پشیمانی مواجه شوید.

احساس گناه

عوامل تأثیرگذار بر میزان احساس گناه

میزان احساس گناه افراد مختلف متفاوت است و به تجربه زیسته و شخصیتشان بستگی دارد. مثلا افرادی که همدلی می‌کنند و به روابط اجتماعی خود اهمیت می‌دهند، بیشتر از دیگران دچار احساس گناه می‌شوند و افراد خودشیفته یا بیماران مبتلا به روان‌پریشی، کمتر از دیگران عذاب‌وجدان می‌گیرند.

این مسئله تا حدی به شیوه تربیتی و دوران کودکی افراد هم بستگی دارد. کودکانی که از بچگی یاد می‌گیرند مسئولیت اشتباهاتشان را بپذیرند و با اقدام درست آنها را جبران کنند، در بزرگ‌سالی تبدیل به افرادی می‌شوند که بعد از اشتباه‌کردن عذاب‌وجدان می‌گیرند و برای جبرانش کاری می‌کنند.

انواع حس گناه

پس از بررسی علل ایجاد احساس گناه، بهتر است ببینیم انواع احساس گناه چیست. گاهی احساس گناه می‌تواند در برابر احساسات منفی و ناراحت‌کننده از فرد محافظت کند اما اگر احساس گناه بیش از حد باشد، باعث بروز اختلالات روانی مثل افسردگی می‌شود. به همین دلیل گروهی از محققان روانشناسی معتقد هستند که بهتر است احساس گناه به دو دسته تقسیم شود:

  1. احساس گناه ناسازگار: این نوع احساس گناه اغلب بر زندگی تأثیر منفی می‌گذارد. این احساس ممکن است شامل احساس گناه مزمن، احساس گناه مربوط به شرم و سایر گناهانی باشد که منجر به ناراحتی روحی و روانی می‌شود.

  2. احساس گناه سازگار یا طرفدار اجتماع: این نوع احساس گناه مفید است، زیرا باعث می‌شود فرد از اشتباهات خود مطلع باشد؛ سپس برای جبران آن‌ها و ترمیم روابط خود تلاش کند.

به غیر از دسته‌بندی بالا، در دیدگاه دیگری سه نوع احساس گناه وجود دارد:

  1. گناه واکنشی: احساس گناه واکنشی زمانی اتفاق می‌افتد که فرد برخلاف باورها و عقایدش و استانداردهای جامعه عمل کرده باشد.

  2. گناه پیش‌بینی‌کننده: این احساس گناه در نتیجه تفکر درباره اقدامی برخلاف معیارهای اخلاقی شخصی یا معیارهای جامعه اتفاق می‌افتد. به خاطر وجود این نوع احساس گناه، ممکن است شخصی تصمیم بگیرد اقدام خاصی را انجام ندهد، زیرا می‌داند اشتباه است یا معتقد است احتمالاً به دیگران صدمه می‌زند.

  3. گناه وجودی: این نوع احساس گناه پیچیده‌تر است. احساس گناه وجودی می‌تواند ناشی از احساسات فرد نسبت به بی‌عدالتی عمومی یا ناعادلانه بودن جهان هستی، باشد. همچنین می‌تواند احساس شخص را نسبت به تأثیر منفی که ممکن است در زندگی دیگران داشته باشد، توصیف کند. یک نوع گناه وجودی به ‌عنوان احساس گناه بازمانده شناخته می‌شود. این نوع احساس گناه زمانی ظاهر می‌شود که شخصی از تصادف یا بلایی که دیگران در آن آسیب می‌بینند، جان سالم به در ببرد یا زمانی که دیگران دچار بدبختی می‌شوند، اما شما آن را تجربه نمی‌کنید.

وسواس احساس گناه

مقصر شناختن خود یک نیروی سازنده و محرک برای انسان است و با وجدان افراد سر و کار دارد. اما حد و مرز این احساس کجاست؟ برای هر عمل اشتباه تا چه میزان عذاب وجدان طبیعی و لازم است؟ درگیری بیش از حد با این احساس و حمل آن در همه امور روزمره باعث به وجود آمدن وسواس فکری یا به بیان دیگر، احساس گناه بیمارگونه می‌شود.

زمانی به حس گناهکار بودن برچسب وسواس زده‌ می‌شود که فرد به طور مستمر برای انجام هر کاری یا گفتن هر چیزی خود را مقصر بداند.

از نشانه‌های وسواس احساس گناه می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • اضطراب
  • احساس بی‌لیاقتی
  • منفی‌نگری
  • وسواس در تصمیم‌گیری
  • الویت قرار دادن دیگران در همه امور

زمانی که این وسواس فکری موجب عذاب وجدان بیمارگونه شود، در زندگی اجتماعی عادی و روزانه فرد اختلال ایجاد می‌کند. هرچه وسواس فکری قدرت بگیرد اعتماد به نفس و عزت نفس فرد کاهش می‌یابد و باعث می‌شود از اجتماع فاصله بگیرد و دیگر بسیاری از کارها را انجام ندهد. در نهایت وسواس فکری موجب افسردگی و ایجاد زمینه برای دیگر اختلالات روحی می‌شود.

احساس گناه

احساس گناه چه زمانی خوب است؟

کمتر کسی به این فکر می‌کند که ممکن است عذاب‌وجدان مفید هم باشد. احساس گناه مثل سکه‌ای است که ۱ روی مثبت و ۱ روی منفی دارد و خود شما انتخاب می‌کنید که از کدام جنبه‌اش بهره بگیرید.

احساس گناه زمانی خوب است و می‌تواند نجات‌دهنده باشد که:

  • مثل قطب‌نمای اخلاقی تفاوت درست و نادرست را مشخص کند.
  • احساس ناخوشایند در خاطر ما بماند و مانع از تکرار خطا شود. (همچنین وقتی فرد دیگری را می‌بینید که به‌خاطر عملش عذاب‌وجدان دارد، احتمالا خودتان هم آن کار را انجام نمی‌دهید.)
  • سبب شود دنبال راهی برای جبران خطا بگردید. (کارهایی که در این راستا انجام می‌دهید معمولا نتایج مثبتی دارند و اوضاع را بهتر می‌کنند.)
  • باعث ایجاد همدلی با افراد آسیب‌دیده و مظلوم شود. (حتی شاید کاری برای بهبود وضعیتشان انجام بدهید.)
  • به‌خاطر این احساس برای عذرخواهی پیش‌قدم شوید و با این کار وضعیت روابط نزدیک مانند رابطه خانوادگی یا رابطه عاطفی را بهبود دهید.
  • وقتی از شنیدن خبرهای بد احساس گناه می‌کنید، دست‌به‌کار شوید و سعی کنید با کمک‌های مالی و غیرمالی گامی برای بهبود اوضاع بردارید.

نمونه‌ای از اثر مثبت عذاب‌وجدان

بیایید با ذکر یک مثال، اهمیت این احساس را توضیح بدهیم. یکی از انواع احساس گناه عذاب‌وجدانی ناشی از تخریب طبیعت است. شما می‌دانید که برآورده‌کردن بسیاری از نیازهای انسان‌ها به محیط زیست آسیب می‌رساند و ممکن است بابت این مسئله عذاب‌وجدان داشته باشید. این احساس گناه شما را وادار می‌کند کاری برای حفظ محیط زیست انجام دهید، مثلا وقتی به طبیعت‌گردی می‌روید، کیسه‌ای همراه داشته باشید و زباله‌ها را جمع کنید یا برای پیشگیری از تخریب محیط‌زیست، سبک زندگی‌تان را تغییر دهید و مصرف انرژی را به حداقل برسانید.

مشکلات ناشی از عذاب‌وجدان شدید

احساس گناه زمانی شدید می‌شود که مدت زیادی درگیرش باشید. با دنبال کردن اخبار یا تکرار اشتباهات، این احساس شدت می‌گیرد و به‌مرور زمان مهارنشدنی می‌شود.

۲ گروه از افراد به‌خاطر احساس گناه دچار مشکل می‌شوند؛ گروه اول افرادی هستند که همیشه عذاب‌وجدان دارند و تصور می‌کنند آدم خوبی نیستند و به همین دلیل احساس گناه می‌کنند. گروه دوم افرادی هستند که به‌خاطر احساس مسئولیت بیش از اندازه عذاب‌وجدان می‌گیرند. مثلا وقتی رابطه‌ای را تمام می‌کنند، به‌خاطر احساس مسئولیت بابت شکستن قلب طرف مقابلشان، مدام می‌کوشند به هرطور شده، به او کمک کنند.

این ۲ گروه هرچقدر هم که تلاش کنند، عذاب‌وجدانشان کم نمی‌شود و فقط آسیب می‌بینند. گروه اول همیشه احساس می‌کنند لیاقت روابط خوب، شغل مناسب و هر دستاورد دیگری را ندارند و گروه دوم هم خودشان را قربانی می‌کنند تا هرکاری از دستشان برمی‌‌آید برای دیگری انجام دهند. آنها نیز به‌مرور زمان فرسوده می‌شوند و ممکن است دچار مشکلات روانی مانند اختلال اضطراب یا افسردگی شوند.

احساس گناه

چطور از عذاب‌وجدان شدید پیشگیری کنیم؟

تفاوت عذاب‌وجدان خوب و بد، اقدام‌کردن است. وقتی اقدامی متناسب با موقعیت انجام می‌دهید، احساس مفیدبودن می‌کنید و دیگر عذاب‌وجدان نخواهید داشت. برای پیشگیری از شدت‌گرفتن احساس گناه، ابتدا منشأ آن را پیدا کنید و سپس اقدامی متناسب با موقعیت برای جبران آن انجام بدهید، مثلا:

  • اگر به‌خاطر آزردن یکی از دوستان خود عذاب‌وجدان دارید، با عذرخواهی یا هدیه‌دادن به او می‌توانید جبران کنید.
  • اگر به‌خاطر فریادزدن سر فرزندتان احساس گناه می‌کنید، او را در آغوش بگیرید و نامهربانی‌تان را جبران کنید.
  • اگر همیشه احساس گناه و بی‌لیاقتی می‌کنید، نامه‌ای به خودتان بنویسید. در این نامه بابت کارهای بد گذشته از خودتان عذرخواهی کنید. خودتان را ببخشید و به این فکر کنید که شما فقط در آن لحظات خاص اشتباه کرده‌اید و معنی‌اش این نیست که انسان بدی هستید و همیشه اشتباه می‌کنید.
  • اگر به‌خاطر احساس مسئولیت بیش از حد عذاب‌وجدان دارید،‌ مشخص کنید چه چیزی در حد توان و اختیار شماست و چه چیزی ورای آن. مثلا مشخص کنید که وقتی فرزندتان زمین می‌خورد و دستش زخم می‌شود، تقصیر شما نیست و نباید بابتش عذاب‌وجدان داشته باشید. این اتفاق طبیعی است و برای همه کودکان رخ می‌دهد!

تفاوت احساس گناه با شرم

احساس گناه معمولا با احساس شرم اشتباه گرفته می‌شود. شرم یعنی شما کار اشتباهی انجام بدهید و به این فکر کنید که چون آدم بدی هستید، اشتباه کرده‌اید. نتیجه این احساس چیزی جز کناره گیری عاطفی و اجتماعی و ازدست‌رفتن عزت نفس نیست. شرم هیچ‌وقت دستاورد مثبتی برای فرد شرمگین ندارد.

رهایی از احساس گناه

مقصر شناختن خود را باید تا حدی جزء ویژگی‌های مثبت شخصیت انسان دانست چرا که این ویژگی مانند یک نیروی کنترل درونی، انسان‌ها را از انجام بسیاری از کارهای زشت و ناپسند بازمی‌دارد. همچنین موجب می‌شود که افراد در زندگی فردی و اجتماعی خود قانونمند عمل کنند. انسان‌ها در درون خود به وجدان و احساس تقصیر نیاز دارند.

زمانی که این احساس به شکل وسواس درمی‌آید افکار ناراحت کننده مانند یادآوری و مرور اتفاقات گذشته به طور ناخواسته به ذهن فرد نفوذ می‌کنند و برخلاف خواست فرد که تلاش می‌کند این افکار را از ذهن خود بیرون کند بیشتر و بیشتر آن را درگیر می‌کنند.

چه کسی تا به حال در گذشته خود مرتکب هیچ خطایی نشده؟ هیچ کس! ما سزاوار احساس آرامش هستیم. به همین دلیل باید بتوانیم از اشتباهاتمان جهت گرفتن درسی برای بهتر شدن استفاده کنیم نه برای غرق شدن در احساسات منفی. باید تلاش کنیم خودمان و نقاط تاریک زندگیمان بپذیریم تا زنجیر گذشته از دست و پایمان باز شود. برنی براون در کتاب جرأت بسیار راهکارهای موثری را ارائه می‌کند که با به‌کار بستن آن دیگر از اشتباهات و شکست‌های‌تان شرمنده نخواهید بود.

راه مقابله با احساس گناه وسواسی مراجعه به روانشناس است، اما برای موارد دیگر می‌توان از راهکارهای زیر استفاده کرد:

اشتباه خود را بپذیرید

مقاومت کردن در برابر پذیرش واقعیت، هیچ چیز را بهتر نمی‌کند. تنها باعث می‌شود در جهانی خیالی به سر ببرید و مشکلاتی که منتظر اقدام و راه حل شما هستند را نبینید. بخشی از شما آگاه است که خطایی از شما سر زده است که باید کاری برای جبران آن بکنید و با بخشی که در تلاش است وضعیت را انکار و توجیه کنید در جدال است. عزت نفس و انرژیتان را برای پیروزی در این جنگ هدر ندهید. شما باید از اشتباهتان تجربه‌ای بیاموزید و رشد کنید. در برابر رشد مقاومت نکنید. گاهی اشتباهاتمان چنان مهلک‌اند که نمی‌توانیم بپذیریم که ما مرتکب آن‌ها شده‌ایم. گاهی نیز دلایل و ریشه‌های دیگری ما را وادار به انکار می‌کنند. علتش هر چه که باشد، می‌توانید با کمک راهکارهای موثر کتاب کی بود کی بود؟ از این وضعیت خلاص شوید و مقتدرانه مسئولیت نتایجی که به بار آورده‌اید را قبول کنید.

انتظارات کمال گرایانه را دور بریزید

همه انسان‌ها در زندگی خود بارها و بارها اشتباه کرده‌اند و در تمام دنیا حتی یک نفر را پیدا نمی‌کنید که اشتباه نکرده باشد. همه انسان‌ها برای بدون خطا بودن تلاش می‌کنند اما کامل بودن امکان‌پذیر نیست. مادامی که خودتان را با همه نقاط قوت و ضعف، با همه پیروزی‌ها و شکست‌ها نپذیرید، به صلح و تعادل درونی نخواهید رسید.

کماگرایی آنقدر بی سر و صدا در وجود ما رخنه می‌کند که دیگر خودمان نمی‌توانیم نمود آن را در رفتار و تصمیمات خود ببینیم. اما استفان گایز اتفاقا در کتاب چگونه کمالگرا نباشیم اشاره می‌کند که یکی از نشانه‌های کمالگرایی، نگرانی دائم درباره اشتباهات گذشته است. او با ارائه راهکارهای عملی و تمرینات موثر به خواننده کمک می‌کند مچ رفتارهای کمالگرایانه خود را گرفته و از شر آن‌ها خلاص شود. پیشنهاد می‌کنیم نکات این کتاب را مرور کنید و به عواقب و نشانه‌های کمالگرایی آگاه شوید.

اشتباهتان را جبران کنید

جبران کردن اشتباه نیز بخشی از همان فرآیند کسب تجربه و درس گرفتن از اشتباهاتمان است. اقدام برای جبران خسارت فیزیکی یا روانی، به شخصیتتان اعتبار بیشتری می‌بخشد. علاوه بر این، وجدانتان را آرام می‌کند و باعث می‌شود به خودتان حس بهتری داشته باشید. یادتان باشد جبران اشتباه در واقع لطف شما در حق طرف مقابل نیست! حتی اگر کسی که از اشتباهتان رنج کشیده خودتان باشید، باید هر کاری که می‌توانید برای جبران آن انجام دهید.

فرآیند جبران اشتباه قطعا با عذرخواهی از شخص آسیب‌دیده آغاز می‌شود. سعی نکنید با دلایل مختلف این مرحله را حذف کنید. تصور کنید شما آن شخصی بودید که از خطای کسی رنج کشیده، آیا عذرخواهی طرف مقابل کمی از دردتان را التیام نمی‌بخشید؟

احساس گناه

از اشتباهات خود درس بگیرید و آن‌ها را اصلاح کنید

احساس گناه در حافظه بلندمدت فرد ثبت شده تا در موارد مشابه احساس منفی که فرد تجربه کرده‌ را به او یادآوردی کند. به این ترتیب این سیستم هشدار درونی از وقوع اشتباهات مجدد جلوگیری می‌کند. اما این کافی نیست. باید بازگردیم و آن موقعیت و انگیزه‌های پنهانی که ما را به سمت تصمیم اشتباه سوق دادند را بررسی کنیم. اگر با خودتان روراست باشید، اشتباهات بهترین راه خودشناسی و رشد فردی خواهند بود.

جبران اشتباهتان و گرفتن پندی که برایتان داشته است را به تاخیر نیندازید. هرچه بیشتر در این احساس و افکار ناخوشایند بمانید، بیشتر آسیب می‌بینید. اما گاهی برخاستن به همین سادگی نیست. اگر این مسئله برایتان چالش‌برانگیز است، برنی براون در کتاب با اقتدار برخاستن دستتان را می‌گیرد و برای شروعی تازه و مقتدرانه همراهیتان می‌کند.

از کتاب‌ها کمک بگیرید

بهترین راه شناخت کامل از ریشه یک احساس یا رفتار مطالعه و کسب آگاهی درمورد آن است. کتاب‌های زیر می‌توانند علاوه بر منشأ احساس گناه، در شناخت جنبه های دیگری از خودتان موثر واقع شوند:

  1. نیمه تاریک وجود اثر دبی فورد
  2. باج‌گیری عاطفی اثر سوزان فوروارد، دونا فرازیر
  3. دروغ‌هایی که به خود می‌گوییم اثر جان فردریکسون

مقابله

اگر سعی می‌کنید با احساس گناه مداوم خود کنار بیایید، مواردی وجود دارد که می‌توانید با مدیریت آن‌ها، تحمل این احساسات دشوار را آسان‌تر کنید. برخی از استراتژی‌هایی را که ممکن است به شما در مقابله با احساس گناه کمک کند، مرور می‌کنیم:

وضعیت را تغییر دهید

اگر فکر می‌کنید فقط بر افکار منفی تمرکز کرده‌اید، راه‌هایی را در نظر بگیرید که در مورد موقعیت متفاوت فکر کنید. آیا عوامل دیگری نیز نقش داشتند؟ در آینده چه کارهای متفاوتی می‌توانید انجام دهید؟ یافتن راهی برای تغییر تمرکز از افکار منفی به افکار واقع‌بینانه و مثبت، به شما کمک می‌کند از احساسات خود سرزنشگر عبور کنید.

خودتان را ببخشید

یادگیری نحوه بخشیدن خود می‌تواند ابزار مهمی برای رهایی از گناه باشد. بخشیدن خود به این معنا نیست که اگر اشتباهی مرتکب شده‌اید یا به کسی صدمه زده‌اید، خودتان را بی‌تقصیر بدانید. در عوض، مسئولیت‌پذیری است، یعنی به خودتان برای ابراز پشیمانی، جبران، سپس یافتن راهی برای ادامه دادن فرصت دوباره بدهید.

روان‌درمانی

درمان شناختی-رفتاری (CBT) یکی از روش‌های درمانی است. به این صورت که شما یاد می‌گیرید افکار منفی که منجر به احساس گناه می‌شوند را تشخیص بدهید. سپس قادرید این افکار منفی را با افکار مثبت‌، جایگزین کنید. درمان شناختی-رفتاری همچنین می‌تواند به شما در درک بهتر احساسات و نگرش‌هایتان کمک کند. در نتیجه وقتی اتفاقی می‌افتد که منجر به احساس گناه می‌شود، شما برای مقابله با آن در لحظه مجهز خواهید بود و از برخی تحریف‌های شناختی که در ایجاد گناه نقش دارند، جلوگیری می‌کنید.

سخن پایانی

همه سناریوهایی که برای رهایی از احساس گناه نوشته می‌شوند یک وجه اشتراک دارند: پذیرش و گذر از رنج. دنیا جای عادلانه‌ای نیست و همه انسان‌ها اشتباه می‌کنند. پس باید اشتباهات خود و دیگران را بپذیرید و اگر کاری برای جبران از دست‌تان برمی‌آید انجام دهید. هروقت بابت چیزی عذاب‌وجدان گرفتید،‌ به موقعیت‌هایی فکر کنید که به دیگران کمک کرده‌اید، بر لبی لبخند آورده‌اید و زمین را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کرده‌اید. به یاد داشته باشید فرصت‌های جبران بی‌نهایت هستند و همیشه می‌توانید از آنها استفاده کنید.