استکان مست است گل عطر است قهوه صبر است و من به تو می‌نگرم که کودک‌وار از پشتِ پنجره می‌گذری، زیرچشمی می‌نگری، و عطرِ مستِ صبرِ سال‌هایت را می‌گستری زیرِ این سقفِ بلند که آن‌قدر بلند است که در عکس نیست و عکسِ تو در عکس نیست و تو باز می‌روی تا فردا و من باز همه‌ی این کودک‌عاشقانه‌گی را خندان مرور می‌کنم و پشتِ چشم‌ها پنهان می‌کنم که مبادا مزه‌اش برود تا فردا که باز بیایی