سر سپرده ی پاییزم که رنگش زرد است و سپید میکند مو را
مثل برگ های پاییز زرد شده ام در عشقت
بیایی سبز میشوم
نمی افتم
پاییز را نفس کشیده ام و عشق را به جان ریخته ام
که بیایی
که عشق جدایی دارد و من محکومم به جدائی
قرار هایت را در پاییز گذاشته ای که نیایی
دختر چهل گیس بهار

هزار و یک سال و سی و یک شب