اول مهر که از راه می رسد خواه ناخواه دلت پر می کشد به روزهای مدرسه و حال و هوای آن روزها: شور و شعف
و ذوق و شوقی همراه با اضطراب و دلشوره و تشویش خاطر و ...، حسی غریب و مبهم و غمی دلنشین و غیرقابل توصیف چند روز قبل از شروع مدرسه تمام وجودت را قبضه می کرد و ... هنوز که هنوزه حوالی مهر همان حس به سراغت میاد و با بوی کتاب و دفتر نو و شلوغی کتاب فروشی و لوازم التحریر فروشی ها هوایی می شوی... این روزها اگر فرصتی پیدا کنی یاد و خاطره معلمانت را هم یکی یکی زنده می کنی و چه خیال پردازی هایی که به سرت نمی زند... در سفر اخیرم به خوی در مراسم سالگرد دختر دایی عزیزم که اتفاقا معلمی دلسوز و پرتوان بود و بعد از سالها مبارزه و دست و پنجه نرم کردن با بیماری سرطان در عنفوان جوانی درگذشت؛ زنده یاد رقیه جعفرپور ، دبیر فیزیک دبیرستانهای دخترانه خوی، بعد از حدود سی و هشت سال با خانم قره تپه معلم جغرافی دوره راهنماییم روبرو شدم و ساعتی در کنار هم از گذشته ها گفتیم و من مشتاقانه سراغ معلم‌ های دیگرم را می گرفتم و به سوال های پی در پی معلم عزیزم در مورد خودم پاسخ می دادم؛ روزی به یاد ماندنی... در آستانه ماه مهر یاد و خاطره همه معلمین سختکوش و پرتلاش گرامی و روح درگذشتگان شاد و ان شاالله از دانش آموختگانشان راضی باشد.