اولین تجربه همیشه با خودش طعمی رو داره که تکرار نمی‌شه. یک‌جور شیرینی که همیشه وقتی بهش فکر می‌کنی نوک زبونته. از تجربه‌ی شخصی خودم میگم، که تجربه‌ای پر از تلاش بود، پر از شکستن و از نو ساخته شدن، خستگی‌ها و غرزدن‌هایی که تا پای جازدن و کنارکشیدن می‌کشوندنم، ولی مثل یه مبارز اصیل دوباره بعد هر مشت پا شدم و موندم و سر آخر قورباغه‌ام رو قورت دادم (امیدوارم کتابش رو خونده باشین) و شد...بالاخره شد.از نگاه ها پیغام ها و نقدها و تشویق ها فهمیدم که همه‌ی جون کندن‌ها جواب داد.