خواستم از پرندگانی که برایشان هرصبح دانه می‌ریزم عکس بگذارم خواستم از گیاهانم و قلمه‌های‌شان در شیشه‌‌های رنگی عکس بگذارم خواستم از خودم با حیوانات دوستانم عکس بگذارم که بنویسم از زشتیِ #تحقیر ، از #توهین ، از #بی_اعتمادی ، از #نه_به_خشونت ، از #مهربانی_با_طبیعت ، از #مهربانی_با_حیوانات، از #تنهایی حاصل این حجم رفتار غلط و تزریق سموم نه فقط به قلب حیوانات بی‌زبان بلکه به جان تک تک ما، از #سگ_کشی ( که قطعا تصویری از آن به خاطر حجم بزرگ و سیاهِ تلخیش نخواهم گذاشت)، از تیزیِ بی‌رحم #قضاوت ِ ناآگاهانه، از این که حق نداریم احساسات یکدیگر را ( از هر نوع)اگر با ما همراه نیست تخریب و تحقیر کنیم، از این که قرار نیست ناتوانی ابراز #خشم مان از هرچه را بر طبیعت و جان‌داران دیگر خالی کنیم و.... دیدم خیلی‌ها نوشتند و گفتند.... به این عکس در البوم‌گوشیم رسیدم. این گلدانم در اسباب کشی متاسفانه ازبین رفت. اما عکس زیبای آن روزهایش هنوز لبخند به لبم می‌آورد.