در جشن تولدم هم خوشحال نمیشوم

برای غصه های بیشتر انتخاب میشوم

سنگ صبور ندارم

که حرف هایم درمان شود

تو بگو از غصه های تازه از درد های بیشتر

امشب هم مثل همیشه ی تاریخم حالم خوب نیست

و این نه چیز تازه ایست

نه دیگر کسی نگرانم میشود

از بس غمگین بوده ام و چاره ای نبوده

غم در جانم نشسته در ته چشمانم

به نام نامی تو

که ارامش مطلقی

همه کسم

هزار و یک سال و بیست شب