بعضی کافه ها ،هنوز بوی قدیماداره،،وارد که میشی،بوی قهوه ی قجری بوی مطبوع غذای عطرآگین و صمیمیت اهل کافه،،یه سفره ای پهنه ،هرکی یه گوشش رو گرفته،،مشتریارفیقای دوران،مثل قدیم .که لقمه بی دوست از گلو پا ئین نمیرفت،،وارد شدم مثل اینکه سالها اینجا میومدم با همین مشتریا،،،صدای خفیف بازی شطرنج،،،تاس تخته نرد،،،رقص آب قلیون،،پچ پچ بروبچه های محل،کمی اون طرف کمی این طرف،،،آرامشی از جنس حریر وابریشم،،،صافی یکرنگی ،برنگ دلای بی ریا،،،،یه تک جمله که دلمو برد، ،،،دیشب نبودی‌،تو فکرت بودم،،،،،نشستم به اون وقتها که جون بودم ،خیلی جون بودم،،،یه قهوه یه چیز برگرپروپیمون نسل جدید،،،یه شربت با یه عالمه سبزینه های معطر،،،،تو دلم گفتم،،،چه زود دیر شد؟!