به گزارش پارس نیوز، 

اجازه بدهید برخی ویژگی ها و آداب سلبریتی ها را که حداقل ما در جامعه خودمان، این خصوصیت ها را در رفتار آنان دیده ایم و دریافته‌ایم با هم مرور و سپس در نسبت خودمان و سلبریتی ها یعنی جماعتی که خود آنان را ساخته‌ایم تاملی کنیم اگرچه از قدیم گفته اند خود کرده را تدبیر نیست.

اظهارنظر فله ای و البته اندک شماری هم کارشناسانه درباره موضوعات مختلف همچون سیل و زلزله، ورزش، انتخابات و سیاست، حیوان آزاری و...

به طور مشخص اظهارنظر نکردن درباره برخی مسائل خاص. اغلب سلبریتی هایی که ما می شناسیم ممکن است درباره مسئله ای همچون حیوان آزاری و کودک همسری اظهارنظر، ابراز تاسف و همدردی کنند اما اگر یک طلبه بی گناه توسط اوباش در کنار خیابان یا مقابل خانه و خانواده اش به قتل برسد یا یک سیاستمدار شناخته شده مرتکب قتل شود، هیچ صدایی از سوی سلبریتی ها شنیده نمی شود.

حضور در محل رویدادهای ناگوار برای ابراز همدردی و البته ثبت عکس های یادگاری.

شوی مدلباس در جشنواره ها و تبلیغ میک آپ و سالن آرایش و...

تولد فرزند در خارج از کشور.

جمع آوری کمک برای گرفتاران بلایای طبیعی و در پی آن حضور در مراجع رسمی برای تعیین تکلیف پول های بلاتکلیفی که جمع کرده اند.

شعار دادن و عمل نکردن به آن؛ نمونه ای از این مورد، همین روزها درباره یکی از آن ها سوژه داغ فضای مجازی است که با وجود شعارهای فراوانش در برنامه ای پرمخاطب در تلویزیون، حالا خود به گونه ای دیگر عمل کرده است.

و...

سلبریتی ها چرا این قدر بزرگ می شوند؟

1 - رسانه ها از مهم ترین عوامل «سلبریتی سازی» هستند

امروز در دوره ای از حیات رسانه ها به سر می بریم که این ابزار جادویی، هر لحظه در حال تغییر میل و ذائقه مخاطبان است. از سوی دیگر رویکردهای پیشین رسانه ها که اغلب پرداختن به موضوعات جدی تر بود، امروزه در نگاه عمده مخاطبان رنگ باخته است.

بنابراین پرداختن به موضوعات «دم دستی» و به اصطلاح حوزه های «زرد» که حوصله مخاطب را سر نمی برد، حالا بیشتر مورد توجه قرار گرفته است و چه بسا برخی رسانه ها با همین رویکرد متولد می شوند و به تجارت می پردازند.

در چنین فضایی قطعا دستمایه قرار دادن موضوعاتی از قبیل سلبریتی ها و حاشیه هایشان که کم هم نیست، خوراک مناسبی برای این رسانه ها به شمار می آید تا آن جا که این «رویکرد» به یک باور رسانه ای تبدیل می شود و آن قدر پیش می رود که مجموعه ای همچون صداوسیما که «قرار است دانشگاه باشد» تنها راه نجات خود در جذب مخاطب را توسل به سلبریتی ها می‌بیند. گاهی مجری و مهمان هر دو سلبریتی می شوند یا در تعطیلات که ارتباط مردم با تلویزیون افزایش می یابد آن چه بیشتر به چشم می آید، مسابقه برنامه سازان در نمایش سلبریتی هاست. طبیعی است در چنین وضعیت آشفته ای جامعه با فرهیختگان خود غریبه می شود و کمتر شنیدن و دیدن آن ها را حوصله می کند.

شاید من و شما هیچ گاه نخواسته ایم به چنین سرنوشتی در فضای رسانه مبتلا شویم ولی آن قدر حواس مان در هیاهویش پرت شده که متوجه نیستیم در نبود سیاست گذاری های فرهنگی دقیق و به روز، موج رسانه ما را با خود برده است.

2 – نبود اعتماد به برخی نهادهای مسئول و شخصیت های موثر اجتماعی

نمونه چنین آسیبی را در ماجرای زلزله کرمانشاه تجربه کردیم. در غیبت اعتماد کافی بخشی از جامعه، حضور سلبریتی ها در عرصه جمع آوری کمک آن قدر پررنگ شد که میزان قابل توجهی از کمک های مردمی به حساب های شخصی این افراد سرازیر شد. بررسی دلایل این اتفاق مجال فراخ تری می‌طلبد اما باید بپذیریم که برخی نهادهای مرتبط و مسئول امدادرسان آن طور که باید نتوانسته اند در مسیر عملکردهای پیشین خود با اصل «شفافیت» و ارائه گزارش به مردم موفق باشند.

از این رو مردم، یعنی همان ها که صبح و شب سلبریتی ها را در رسانه ها به خوردشان داده ایم، نسبت به آن ها احساس قرابت و برادری بیشتری می کنند تا دیگران.

بماند که در سیل اخیر، عدم حضور اجتماعی سلبریتی ها برای جمع آوری کمک، نه به دلیل آگاه سازی مردم برای گسیل کمک ها به سمت نهادهای مسئول بلکه به دلیل برخورد سلبی دستگاه قضا با سلبریتی ها و منع آن ها از ورود به عرصه جمع آوری کمک ها بود.

یک واقعیت و یک باور مغفول

الف- به هر روی سلبریتی ها واقعیت ها و گاهی الزامات امروزه هر جامعه ای هستند. حضور پررنگ آن ها در فضای مجازی و توجه انبوه مخاطبان به سبک زندگی و جریان سازی های آن ها ناگزیر به نظر می رسد. به ویژه در نبود شخصیت هایی که زبان رسانه و گفتمان مبتنی بر نیازهای جامعه و جوانان را بدانند و بتوانند از آن بهره بجویند.

امروزه ما در دوران فقر ایده های ناب برای ارتباط موثرتر با نسل جوان به سر می بریم و اگر موضوعاتی همچون شهید محسن حججی یا حتی حماسه آفرینی های یک قهرمان ورزشی سر راه مان قرار می گیرد، آن قدر در عرصه تبلیغاتی و فرهنگی آن بد عمل می کنیم که حوصله جامعه را سر می بریم.

ب- واقعیت دیگر توجه به یک اصل است که مردم باید آن را «باور» کنند و باز وظیفه خطیر رسانه های پاک است که بر فرهنگ سازی آن اهتمام ورزند؛ این که سلبریتی ها را در همان حد و اندازه خودشان باور کنیم و مهم تر از آن «باور» کنیم که سلبریتی بودن و «شهرت» سینمایی، ورزشی و سیاسی هیچ گاه دلیلی بر موجه بودن نیست که حضرت حافظ در آن سال های دور، حرف امروز ما را به هوشمندی بیان فرمود:

نه هر که چهره برافروخت، دلبری داند

نه هر که آینه سازد، سکندری داند

غلام همت آن رند عافیت سوزم

که در گدا صفتی، کیمیاگری داند...