به گزارش پارس نیوز، سریال‌های ماه مبارک رمضان تلویزیون در حال پخش‌اند و همان‌طورکه مشخص است، همه آن‌ها در فضایی جدی و نزدیک به ملودرام روایت می‌شوند.
از دهه 80، ناگهان باکس جدیدی به فصول طلایی تلویزیون اضافه شد. تا قبل‌از‌آن، صرفا ایام نوروز و تا حدودی فصل 
سه ماه ‌تعطیلی یا همان تابستان برای برنامه‌سازان و مدیران سیما ارزشمند و ویژه بود. حالا ماه مبارک رمضان به جایگاه ویژه‌ای دست یافته بود که اهمیت رسانه‌ای صرفا محدود به برنامه‌های معارفی نبود. سریال‌هایی در این ماه به روی آنتن رفتند که توانستند مخاطبان زیادی با خود همراه کنند. «گمگشته» به کارگردانی آقای رامبد جوان یکی از اولین سریال‌های ویژه این ماه بود. در این گزارش، می‌خواهیم جریان‌های غالب سریال‌سازی در رمضان‌های تلویزیون را بررسی کنیم و به امسال برسیم. امسال سه سریال به روی آنتن رفته که هر سه در فضای ملودرام‌اند. می‌خواهیم بررسی کنیم که این اتفاق خوب است یا بد؟ اگر بد است، دلیلش چیست؟ چقدر از این مشکل به تلویزیون و چقدر به هنرمندان برمی‌گردد؟


سیر موج‌های‌ سریال‌های‌ رمضانی

پس از «گمگشته»، به‌مرور مدیران تلویزیون به اهمیت این ماه و توجه ویژه مخاطبان به آن پی ‌بردند و برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری ویژه‌ای برای تولید سریال‌های رمضانی صورت گرفت. پس از چند سال و بنابر ذائقه مخاطبان -لااقل آنچه مدیران تصور می‌کردند- این سریال‌ها به‌سمت ژانر و سوژه‌های خاصی کشیده شدند. یکی از نخستین ژانرهای سریالی که در رمضان برای چندسالی به یک جریان تبدیل شد، مجموعه‌هایی بودند که اصطلاحا «ماورائی» نامیده شدند. سرآمد و آغازگر جدی این جریان سریال «او یک فرشته بود» به کارگردانی آقای علیرضا افخمی بود. میزان موفقیت و محبوبیت این مجموعه به‌قدری بود که تا چند سال بعد، مدیران و فیلم‌سازان برای پرکردن آنتن رمضانی به‌سراغ این ژانر رفتند. سریال‌هایی مثل «پنج کیلومتر تا بهشت»، «کمکم کن»، «روز حسرت» و «ملکوت» هم ازجمله مجموعه‌های این موج بودند که البته هیچ‌یک به پای موفقیت «اغما» به کارگردانی آقای سیروس مقدم نرسیدند. پس از فروکش‌کردن این جریان سریال‌سازی، دومین موج مربوط به مجموعه‌های «کمدی» بود. سرآمد کمدی‌سازان ماه رمضان آقای رضا عطاران بود. درکنار عطاران برخی دیگر از کمدی‌سازها وارد این عرصه شدند که معمولا موفق نبودند؛ اما موج سوم سریال‌های رمضانی
نه فانتزی و تخیل موج اول را داشت و نه کمدی جریان دوم را. جریان سوم عمدتا در فضایی جدی و بعضا تلخ روایت می‌شد. ناهنجاری‌های اجتماعی و ملودرام‌ها، این جریان را تشکیل می‌دادند. آقای محمدمهدی عسگرپور چند سریال در این حوزه ساخت. 


حکومت‌ ملودرام‌ها

در چند سال اخیر، سریال‌های رمضانی تلویزیون آن‌قدرها که باید، موفق نبودند. به‌جز سریال‌هایی مثل «پایتخت»، کمتر سریالی بودند که مخاطب را به‌طورجدی با خودش همراه سازند. امسال وقتی پخش سه سریال «ازیادهارفته»، «دلدار» و «برادرجان» قطعی شد، نظرات مختلفی درباره آن‌ها شکل گرفت. نخستین نکته سبقه نسبتا موفق سازندگان این سریال‌ها بود که انتظار مخاطب را افزایش می‌داد. نکته مهم بعدی اشتراک ژانر و فضای آن‌ها بود. هر سه سریال  در فضایی جدی و در چارچوب درام و ملودرام ساخته شده بودند. هرچند ژانر غالب تلویزیون به‌طور سنّتی همین است، وقتی پس از افطار، سه شبکه پشت‌سرهم مجموعه‌هایی در فضایی مشترک پخش کنند، اوضاع کمی متفاوت است. به‌عقیده نگارنده گزارش و احتمالا بسیاری از مخاطبان، می‌شد با جایگزینی یک سریال کمدی درکنار دو ملودرام، به ترکیب بهتری دست یافت؛ اما چرا این اتفاق رقم نخورده است؟ طبیعتا متهم ردیف اول، برخی از مدیران سیما هستند که با‌توجه‌به جایگاه و نقش‌شان در سیاست‌گذاری می‌توانند ترکیب و چینش بهتری از سریال‌ها ایجاد کنند. باوجوداین، آیا مقصران این مشکل صرفا مدیران سیاست‌گذار تلویزیون هستند؟ نقش نویسندگان و بازیگران کمدی در اینجا چیست؟


کمبود نویسنده!

در سال‌های اخیر در سینما، نمایش خانگی و حتی تئاتر، کمدی نقش پررنگی پیدا کرده است. تعداد آثار کمدی بسیار زیاد شده؛ اما تقریبا تعداد نویسندگان کمدی افزوده نشده است. پس قاعدتا رقابت زیادی برای به‌کارگیری آن‌ها شکل می‌گیرد. برادران قاسم‌خانی با تلویزیون مشکلاتی دارند و در‌عین‌حال، تلویزیون دلش با آن‌ها صاف نیست. مرحوم خشایار الوند یکی از معدود نویسندگان متعصب تلویزیون بود که فوت کرد. آقای امیرمهدی ژوله در تلویزیون مطرح شد و اتفاقا روند موفقی هم داشت؛ اما آن‌قدر در فضای مجازی با مدیران سپربه‌سپر شد که به نیمکت ذخیره هدایت شد. نویسندگانی نیز مانند آقای برزو نیک‌نژاد حضور دارند که در تلویزیون آن‌چنان موفق نیستند؛ اما در سینما شکست نمی‌خورد. آقای بابک کایدان یکی از نویسندگانی است که متقاضی زیادی برای همکاری دارد. آقایان برادران و جزینی، نویسندگان فیلم موفق «هزارپا»، فرصت برای سرخاراندن هم ندارند. آقای رضا مقصودی پس از «خجالت نکش»، ترجیح می‌دهد بیشتر در سینما سیر کند و خودش فیلم بسازد. آقای علی‌رضا کاظمی‌پور در ایران نیست و آقای امیر وفایی که «نون.خ» را نوشته بود، بیشتر درگیر برنامه «دورهمی» است. پس از مرور برخی از نویسندگان و اوضاع همکاری‌شان با تلویزیون، این معادله را کمی دقیق‌تر بررسی می‌کنیم. 
نرخ دستمزد تلویزیون به نویسندگان کمدی برای هر قسمت نهایتا 15میلیون تومان است؛ یعنی نویسنده‌ای مشهور برای سریال باید چندین ماه وقت بگذارد و نهایتا برای هر قسمت این مبلغ را دریافت کند. در‌صورتی‌که برای فیلم سینمایی زمان کمتری می‌گذارد و دستمزد معقول‌تری دریافت می‌کند. البته مشکل صرفا محدود به مسائل مالی نیست. ابعاد شکست در تلویزیون برای نویسنده معمولا بزرگ‌تر از سینماست. برای مثال، کمتر کسی از شکست فیلم «چهارراه استانبول» حرف می‌زند؛ اما اگر آقای مصطفی کیایی در تلویزیون چنین شکستی خورده بود، قطعا بیشتر سروصدا می‌کرد. مسأله ناراحت‌کننده بعدی، ریسک کمتر کمدی در سینماست. 
در سینما، کافی است مانند برخی از فیلم‌های امروزی، چند شوخی جنسی در قصه جای‌گذاری کنید. در این وضعیت، بعید است چندمیلیاردی فیلم‌تان نفروشد. حالا در نظر بگیرید تئاتر هم به ماجرا اضافه شده است. آقای امید سهرابی، یکی از طنزنویسان تلویزیون، سال گذشته خودش تئاتر «خروس لاری» را اجرا کرد. ژوله «یک ساعت آرامش» را اجرا کرد که دیده هم شد. سینما، تئاتر و هم نمایش خانگی علاوه‌بر پول بیشتر، دردسر و حواشی کمتر و البته پرستیژ بیشتری دارند.
همین کمبود کمدی‌نویس‌ها باعث شده نویسندگانی که عمدتا در حوزه آثار جدی مشغول‌اند، وارد این عرصه شوند. آقای حسین تراب‌نژاد «شرایط خاص» را نوشت و جالب است بدانید آقای جلیل سامان که سه سریال شناخته‌شده با موضوع منافقین را ساخته، این‌بار به‌سراغ کار کمدی رفته و در‌حال‌نوشتن فیلم‌نامه آن است. آقای سعید فرهادی هم در این دایره تعریف می‌شود که این‌بار «آچمز» را برای تلویزیون نوشته است. با همه این اوصاف، عجیب نیست کمدی‌نویس‌ها ستاره سهیل شوند و تلویزیون در پی آن‌ها! البته مدیران سیما هم لازم است با میدان‌دادن به جوانان، شرایطی ایجاد کنند که لااقل در سال‌های آینده، تعداد نویسندگان کمدی بیشتر شود و با اقداماتی مثل قراردادهای بلندمدت، آن‌ها را حفظ کنند.