به گزارش پارس نیوز، 

افشین قطبی پس از 9 سال دوری از فوتبال ایران، بار دیگر به لیگ برگشت و حالا نخستین نوروز خود را پس از بازگشت به ایران، در شهر اهواز سپری می کند. سرمربی تیم فولاد خوزستان امشب میهمان ویژه برنامه بهار کارون از شبکه استانی خوزستان بود و گفت و گویی صمیمانه با مردم این استان داشت. صحبت های قطبی را در اینجا می خوانید:

 

 

50 درصد DNA من شیرازی است

خوزستان همیشه برای من جذاب بوده است. وقتی مربی تیم ملی بودم، خوزستان بازیکنان خوبی داشت. فولاد هم باشگاهی بوده که همیشه خوب بازیکن می ساخته است. می توانم بگویم دلم بعد از 9 سال برای احساسات ایران تنگ شد. ضمنا ما نسل خیلی خوبی بین جوانان تا بیست و چند ساله ها داریم. اینها می توانند سطح فوتبال ایران را به صورت بین المللی بالا ببرند. من هم می خواستم در آن تاثیر داشته باشم و به ایران آمدم. از روزی که به فرودگاه آمدم، از دیدن مردم و بازیکنان لذت می برم. این را هم در نظر داشته باشید که 50 درصد DNA من فارسی و شیرازی است که خیلی به مردم خوزستان نزدیک است. این هم در آمدنم به خوزستان تاثیر داشت.

 

 

پدر و مادرم نمی خواستند، اما فوتبال در عمق وجودم بود

از زمانی که یادم می آید، در خیابان ها فوتبال بازی می کردم. بچه تهران بودم و در خیابان های تهران با توپ پلاستیکی به دیوارها و ماشین ها پاس می دادیم و یک به یک یا سه به سه بازی می کردیم. خیلی وقت ها تمام کسانی که اطراف ما زندگی می کردند، اعتراض می کردند و می گفتند انقدر سروصدا نکنید و توپ را به دیوار خانه ما نزنید. فوتبال از وقتی که خاطرم هست، خیلی عمیق در وجود من بود. پدر و مادر من هر دو معلم بودند و هیچوقت نمی خواستند من فوتبال بازی کنم. ولی من انقدر فوتبال را دوست داشتم، در خانه با جوراب هم بازی می کردم و خیلی چیزها را هم شکستم.

 

 

 

 

فکر می کردیم کلانی یا حجازی هستیم

وقتی بچه بودیم، چمن نبود و در خیابان ها بازی می کردیم. تابستان ها هم به شیراز می رفتم و با پدربزرگ و مادربزرگم زندگی می کردم. هنوز یادم است در زمین های خاکی که بازی می کردیم، آرزو داشتیم یک نفر ما را ببیند و به زمین چمن ببرد تا اینکه دیده شویم. در تهران هم استادیوم امجدیه وجود داشت. یادم می آید که وسط خیابان ها، بلوارهایی قرار داشت که در آنها چمن بود. ما روزها این فضاها را پیدا می کردیم و شب ها صبر می کردیم که باغبان برود و در این زمین های چمن بازی می کردیم. فکر می کردیم ستاره هستیم و مثل آقای کلانی و آقای حجازی، دریبل یا دایو می زدیم. بعد از چند روز گل های اطراف ما شکست و باغبان که باهوش بود، فهمید که ما اینجا فوتبال بازی می کنیم. شما فکر کنید بچه هفت ساله در چمن بازی می کند و ناگهان باغبان با چوب می آید. اینها هنوز یادم است و نشان می دهد که چقدر عاشق فوتبال هستیم.

 

 

با هر کمکی از دستم بر می آید، در خدمت شیراز هستم

ما صحنه های غمگینی در شیراز دیدیم. من از ته دلم متاسفم و به کسانی که زندگی و خانواده شان را در این حوادث از دست دادند، تسلیت می گویم. من در اختیار شیراز هستم هر کمکی که بتوانیم بکنیم. (در این لحظه بغض و گریه افشین قطبی باعث شد برنامه متوقف شود و یک آیتم نمایش داده شد.)

 

 

 آلمان را به خاطر این دو بازیکن دوست داشتم

من وقتی جوان بودم، خیلی فوتبال هلند و آلمان را دوست داشتم. هنوز یادم است وقتی خیلی کوچک بودم، پدرم یک تلویزیون سیاه و سفید برایم خرید که روی آن آنتن داشت. من باید این آنتن ها را با دست نگه می داشتم تا بتوانم بایرن مونیخ و مونشن گلادباخ را تماشا کنم. آن زمان تیم آلمان را به خاطر بکن بائر و سپ مایر با دستکش های بزرگش خیلی دوست داشتم. بعدها که در کارم پیشرفت کردم، خیلی با آژاکس و مربیان این تیم روابط خوبی داشتم. یکی از بازیکنان آمریکایی مدرسه فوتبال مان را به آژاکس فرستادیم. او 8 سال برای آژاکس بازی کرد، تیم را به نیمه نهایی چمپیونزلیگ برد و موفقیت هایی کسب کرد.

 

 

با مدیر بوریرام نمی توانستم کار کنم

در 9 سالی که بیرون از ایران بودم، چهار سال اول را در شیمیزو اسپالس ژاپن بودم که در لیگ J1 بازی می کرد. نارنجی می پوشیدیم و کنار کوه فوجی بودیم. فوتبال ژاپن نظم و انضباط زیادی دارد و بازیکنان خیلی پرسرعت و تکنیکی هستند. لیگ جذابی است و من آنجا لذت بردم. بعد یک تجربه کوتاه در بوریرام تایلند داشتم که 4 ماه طول کشید و متاسفانه رئیس باشگاه دوست داشت همه تصمیمات را بگیرد و من نمی توانستم این را قبول کنم. 2 سال هم در چین بودم که این هم خیلی برایم جذاب بود. سرمایه گذاری انجام شده در چین برای فوتبال بی نظیر است. از استادیوم ها، زمین های تمرین تا بازیکنان و مربیان خارجی که استخدام می کنند.

 

 

همسرم از من بهتر فارسی می داند

همسر من کره ای است ولی در هلند بزرگ شده است. او هم در زمان حضورم در پرسپولیس، در تهران زندگی کرد. او 7 زبان بلد است و بعضی کلمات فارسی را هم بهتر از من می داند.

 

 

باید یکی از بهترین تیم های آسیا را در این استادیوم بسازیم

اول درباره شرکت فولاد صحبت کنیم. هر روز من با دوچرخه تردد می کنم و همه افراد، از باغبان، کارگر، مدیران و خانواده ها و غیره را می بینم. وقتی فکر می کنید یک شرکت با تلاش بسیار فولاد را تهیه می کند و این فولاد در کل کشور استفاده می شود و به کشورهای دیگر هم صادر می شود، باید این شرکت را تشویق کرد. آقای کشانی، آقای محمدی و دکتر رضایی سنگ تمام گذاشتند برای اینکه این استادیوم را تمام کنند. بازی سپاهان یک روز بی نظیر برای ما بود و فضایی پر از هیجان حاکم بود. فولاد آره نا بهترین استادیوم ایران و یکی از بهترین ها در آسیا است. به نظرم زمینه ای خواهد ساخت که بتوانیم یکی از بهترین تیم های آسیا را بسازیم. در این ورزشگاه هواداران خیلی نزدیک زمین هستند و همین ارتباط می تواند صحنه قشنگی بسازد.

 

 

شک ندارم این تیم می تواند قهرمان لیگ شود

این بستگی به تصمیمات شرکت در دو ماه آینده دارد و ببینیم که چه باشگاهی می خواهیم داشته باشیم. اگر سرمایه گذاری لازم را انجام دهیم و به سمتی برویم که همه خوزستانی ها می خواهند، فکر می کنم که ممکن خواهد بود. ما 7 امتیاز از 4 تیم بالای جدول در همین فصل گرفته ایم و شک ندارم این تیم می تواند قهرمان ایران یا حتی آسیا شود.

 

 

 

 

ماموریت من در خوزستان، فراتر از فوتبال است

زندگی من فوتبال است. شاید بگویم 24 ساعت من فوتبال است. سعی می کنم هرجایی که می روم، خودم را در فضای اجتماعی غرق کنم و سعی کنم از مردم یاد بگیرم. با صحبت کردن با هر شخصی می توانم یاد بگیرم. یکی از دلایلی که من در هفت کشور کار کرده ام، این است که فوتبال برای من یک وسیله اثرگذاری مثبت در جوامع مختلف است. به همین دلیل خیلی دوست دارم در خوزستان و فولاد باشم. فکر می کنم مردم خوزستان خیلی سختی کشیده اند. در سال هایی که جوان بودم، عده ای به جنگ با عراق رفتند. من چون سه سال زودتر از ایران رفته بودم، به این جنگ نرفتم. خیلی از دوستانم نتوانستند بعد از این جنگ زنده بمانند. برای همین حس می کنم که شاید پس از چندین سال بتوانم یک خدمت اجتماعی به این مردم بکنم؛ ماموریتی که می تواند فراتر از فوتبال باشد. با دکتر رضایی هم صحبت کردیم درباره اینکه چه کارهایی انجام بدهیم برای کمک به جامعه خوزستان از طریق فوتبال.

 

 

مردم اینجا خیلی سختی می کشند

من دیدم که مردم چقدر در خیابان ها باید سختی بکشند. این خیابان ها می تواند خیلی مدرن تر باشد، راه هایی باشد که مردم از حضور در آنها لذت ببرند. من فکر می کنم مردم خوزستان بیش از این نیاز به کمک دارند. اگر بتوانیم در باشگاه فولاد به این کمک کنیم، یکی از خدمت های ما خواهد بود. استعداد و هوشی که در جوانان خوزستان می بینم، بی نظیر است. همه آنها امید دارند که به آرزوهایشان برسند. به نظرم باید کسانی که به سن من می رسند، به جوان ها کمک کنند تا به اهداف خود دست پیدا کنند. این واقعا یکی از دلایلی است که به خوزستان آمدم. من زمانی که بازیکنان فولاد را دیدم، عاشقشان شدم. انقدر که این بچه ها خونگرم هستند و فوتبال را دوست دارند و می خواهند پیشرفت کنند. ما یک خانواده نزدیک هستیم و فکر می کنم هواداران ما در بازی ها این را می بینند. فرقی ندارد از چه نژادی هستند، همه آنها فولادی شده اند. حتی بازیکنان خارجی ما هم خیلی زود شروع به یادگیری زبان فارسی کرده اند و آواز خواندن را بلد شده اند. در هر تمرین ما با هم لذت می بریم.

 

 

بازیکنان فولاد به اروپا می روند

فکر می کنم استعداد را همه آنها دارند. دومین عامل، آموزش است. یکی از صحبت های ما در باشگاه فولاد همین است و ما باید حلقه های تیم های مختلف فولاد را به هم وصل کنیم. ما لازم داریم یک نفر از فولاد را در سال های آینده، به باشگاه های اروپایی بفرستیم و این به هزاران بازیکن جوان امید خواهد داد. من از طریق ارتباط هایی که با فوتبال بین المللی دارم، بازیکنی که نشان دهد هم شخصیت لازم را دارد، هم تلاش می کند و استعداد هم داشته باشد، می فرستم. یاد گرفتن زبان انگلیسی هم خیلی واجب است چون اگر بازیکن به باشگاه اروپایی برود و زبان بلد نباشد، به مشکل می خورد.