به گزارش پارس نیوز، 

 

دایی که اخیرا با شنیدن درد دل کارگران سایپا از خیر برگزاری اردوی خارجی برای نارنجی‌پوشان گذشته بود، حالا پنبه همان کارگران را زده و در نشست خبری‌اش گفته است: «سایپا 5 هزار نیروی اضافه دارد.» این یعنی لابد دایی انتظار دارد این پنج هزار نفر را بیرون کنند و بخشی از پولش را به تیم او بدهند؛ اما سوال اینجاست که آیا واقعا تیمی به نام «سایپای تهران» اضافی نیست؟ به جرات می‌توان گفت فعالیت چنین تیمی حداقل در رشته فوتبال از همه آن پنج هزار نیروی ناکارآمد بی‌فایده‌تر است. تیمی که 30 سال بعد از تاسیس هنوز 30 نفر هم هوادار مستقل ندارد، پیروزی‌هایش هیچ لبخندی بر لب مردمان عادی ننشانده و شکست‌هایش حتی یک جفت چشم عاشق را هم خیس نکرده، به چه کار می‌آید و اصلا چرا باید به حیاتش ادامه بدهد؟ درست مثل کارگرانی که دایی از آنها یاد می‌کند، تیم فوتبال سایپا هم اضافی و محصول مستقیم اقتصاد زیان‌بار نفتی است؛ اقتصادی که چون پول بادآورده را از زیر خاک بیرون می‌کشد، توقع بازگشت سرمایه را هم ندارد و بعضا حتی خودش را ملزم نمی‌داند در چارچوب یک توجیه منطقی و عقلانی هزینه کند.

به خیلی‌ها می‌شود گفت «اضافی» آقای دایی؛ از خود شما که حداقل در شرایط فعلی با اولویت کار در تهران و رسیدگی به امور شخصی و تجاری‌تان هدایت تیمی را پذیرفته‌اید که بود و نبودش به اندازه یک سر سوزن هم به حال مملکت توفیر نمی‌کند تا بسیاری از خود ما روزنامه‌نگاران که اگر بودجه دولتی و یارانه مرحمتی برای ادامه حیات بعضی رسانه‌های کم‌مخاطب نبود، معلوم نیست چطور باید به زندگی ادامه می‌دادیم. دایی روی نیروهای مازاد و بلاتوجیه سایپا دست گذاشته؛ اما مگر ایران‌خودرو از این نیروها کم دارد؟ مگر این همه وزارتخانه و شرکت و موسسه و نهاد دولتی تنبل و فربه در اشغال ده‌ها هزار تن از همین کارمندان بی‌اثر نیستند؟ اگر پول نفت نبود و اگر ما هم مثل خیلی از کشورهای دنیا ریال به ریال پول‌مان را از صنعت و کشاورزی و «کار واقعی» بیرون می‌کشیدیم، آیا خبری از این همه خاصه‌خرجی وجود داشت؟ در اقتصاد بیماری که خیلی از آدم‌هایش را وابسته به ثروت‌های طبیعی بار می‌آورد، حتی بسیاری از طرح‌های خلاقانه درآمدزایی هم حکم کلاه به کلاه کردن دارد؛ از تاکسی اینترنتی که پایش را روی دوش آژانس‌ها و دربستی‌ها گذاشت تا این فروشگاه‌های زنجیره‌ای که هر کدام‌شان به قیمت ورشکستگی هزاران بقالی و سوپرمارکت پا گرفت. به بازی روزافزون با ستاره‌ها ومربع‌های روی موبایل نگاه کنید که چطور پول مردم را می‌گیرند و بعد بخش کوچکی از آن را به خودشان پس می‌دهند؛ کدام‌یک از اینها برای آینده مملکت ارزش افزوده واقعی و به درد بخور دارد؟ اینها چه گلی به سر تولید و صنعت در این کشور می‌زند؟ کدام‌شان به‌معنای ثروت‌آفرینی حقیقی است؟

این نمایی کلی از شرایط ماست؛ وضعیت بغرنجی که در آن میلیون‌ها نفر بدون آورده واقعی برای کشور، سر سفره نفت نشسته‌اند و بابت کم و زیاد بودن سهم‌شان غر می‌زنند. اگر شرایط غیر از این بود، لابد یکی مثل علی دایی هم نمی‌توانست با قراردادهای چشمگیر روی نیمکت تیم‌های وابسته و دولتی بنشیند و تازه اخوای گرامی‌اش را هم با خودش این طرف و آن طرف ببرد. قطعا دایی فوتبالیست بزرگ  و با همتی بوده، اما در دوران مربیگری چطور؟ امثال صبا، راه‌آهن، سایپا و نفت تهران تیم‌های کاذبی هستند که فعالیت‌شان صرفا در چارچوب یک اقتصاد نفتی بیمار ممکن است؛ جایی که نیازی نباشد هیچ دو دو تایی به چهار برسد و هیچ هزینه‌ای به جیب برگردد. شگفت‌انگیز است که علی دایی با دستمزد بالا همه این تیم‌ها را دور زده و حالا از «اضافی‌ها» گله می‌کند!