به گزارش پارس نیوز، 

بازی سازش چندچند می‌شود؟

 سوالی که امروزه بسیار زیاد در اذهان عمومی چه در ایران و چه در سطح جهانی با آن روبرو هستند آیا آمریکا بر خلاف آنچه در ظاهر به چشم می‌خورد در مسیر افول قرار دارد؟ پاسخ این سوال با نگاه به گزارشات بین المللی و آمارهایی که در داخل آمریکا منتشر می‌شودف بهتر قابل بررسی است.

آمارها می‌ویند آمریکا افول کرده است این افول فقط مربوط به یک حوزه و یک بعد نیست بلکه در چند حوزه و در چند بعد خود را نشان داده است که با کنار هم قرار دادن قطعات این پازل، روند کلی مسیر آمریکا واضح‌تر می‌شود.

این افول محصول چند سال اخیر نیست بلکه افول آمریکا به چندین دهه قبل بر می‌گردد؛ در چند سال گذشته اما نتایج این افول را می بینیم که بهتر است برای بررسی دقیق‌تر افول به هر یک از حوزه به صورت جداگانه بپردازیم:

 سیاست خارجی

می شود گفت که در چند دهه اخیر تعداد موفقیت های سیاست خارجی آمریکا از ده مورد بیشتر تجاوز نکند. از شکست در مقابل ویتنامی که از نظر تفاوت سطح تجهیزات و امکانات نظامی تفاوت قابل ملاحظه ای وجود داشت و شکست سنگینی از مردم ویتنام خورد؛ پیروزی انقلاب اسلامی ایران و تبدیل ایران از کشوری وابسته و مطیع به آمریکا به بزرگترین کشور مستقل در مقابل آمریکا و مبارزه با امپرسیالیسم آمریکایی؛ تحمیل یک جنگ تمام عیار به ایران و آغاز تحریم همه جانبه برای سنگ اندازی در مسیر پیشرفت و استقلال ایران و جلوگیری از کمک  به دیگر کشور های استعمار شده توسط آمریکا؛ استقلال کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین از استعمار کشور آمریکا و از بین رفتن منافع گسترده و برده داری شرکت های آمریکایی در این کشورها؛ ورود و حمله گسترده به نام آزاد سازی دو کشور عراق و افغانستان و خرج صد ها میلیارد دلار برای از بین بردن زیر ساخت های این دو کشور و کشته شدن هزاران بی گناه به وسیله نیرو های آمریکایی از جمله دستاورد های دولت آمریکا محسوب می شوند که به افول هرچه بیشتر آمریکا کمک کرده است.

سیاست داخلی

شاید برخی افراد می گویند دولت آمریکا این رفتارهای ضد اخلاقی را در سطح جهانی انجام می‌دهد تا بتواند شهروندان آمریکایی را در رفاه نگه دارد. ولی برعکس این تفکر، مردم آمریکا  از سیاست های دولت آمریکا بیشترین ضرر را تحمل کرده اند. به اذعان آمار های خوده دولت آمریکا به لطف سیاست های سرمایه داری دولت های آمریکا میزان شکاف اجتماعی و اختلاف طبقاتی در دهه اخیر بسیار بیشتر شده است و باعث از بین رفتن طبقه متوسط در آمریکا شده است. و جامعه آمریکایی را به دو قشر بسیار ثروتمند و ضعیف تبدیل کرده است. بزرگ ترین پرداخت کننده جاه طلبی های آمریکا چه نظامی و چه غیر نظامی از مالیات مردم آمریکا تامین می شود. مالیاتی که باید برای بهبود شرایط کیفی زندگی آمریکایی ها خرج شود برای تامین منافع عده ای خاص در آمریکا هدر می رود.

دموکراسی، حقوق بشر و آزادی آمریکایی

دولت های آمریکایی همیشه از دموکراسی و آزادی بیان به ظاهر حمایت کرده اند ولی در باطن می توان به جرائت گفت جزو بزرگ ترین نقض کنندگان دموکراسی، حقوق بشر و آزادی چه در داخل خاک آمریکا و چه در بیرون خاک آمریکا است. از تبعیض های گسترده علیه سیاه پوستان آمریکایی و افتخار به آن؛ زندانی کردن هزاران بی گناه در زندان های آمریکا؛ گرفتن حق رای هزاران آمریکایی به دلایل واهی و جلوگیری از رای دادن؛ حمایت های همه جانبه از رژیم های غاصب اسراییل، عربستان سعودی و بحرین در مقابل مردم مظلوم فلسطین، یمن و شیعیان بحرین برای سرکوب مردمی که به دنبال احقاق حق خود هستند. حمایت از کشورهای دیکتاتوری به خصوص کشورهای حاشیه خلیج فارس که منافع گسترده آمریکا را تامین می کنند. دموکراسی، حقوق بشر و آزادی آمریکایی بیشتر انتخابی است و شامل حال تمامی آمریکایی ها و جهانیان نمی شود. مگر زمانیکه که برای پیشبرد اهداف خود بزرگ ترین مدافع آزادی و دموکراسی در جهان می شوند.

اقتصاد

 شاید هنوز آمریکا بالاترین تولید ناخالص داخلی را در سطح جهانی دارد ولی در سالیان اخیر کشور های دیگر با سرعت خود را به آمریکا نزدیک کرده اند. چین با داشتن رشد اقتصادی بالای 6 درصد و اقتصاد 14 تریلیون دلاری در آینده ای نه چندان دور بزرگ ترین اقتصاد جهان می شود. البته هم اکنون نیز چین بزرگ ترین صادر کننده محصولات در سطح جهانی است و در مقابل آمریکا بزرگ ترین وارد کننده در سطج جهانی است و بالاترین میزان کسری تجاری در سطح بین المللی دارد. از دیگر شکست های آمریکا محدود شدن حوزه ی قدرت دلار در مبادلات جهانی است. بعد از بحران مالی 2008 و ضربه سنگین دلار و بانک های آمریکایی به اقتصاد دیگرکشورها، دیگر اقتصادهای مطرح جهانی سعی کردند پیمان‌های پولی دوجانبه و چند جانبه با یک دیگر امضا کنند و سلطه دلار رهایی پیدا کنند.

فرهنگی و اجتماعی

هرچند به نظر می‌رسد در حوزه ی فرهنگی و اجتماعی، هنوز هم آمریکا قدرتمند ترین کشور در این حوزه و تاثیر گذارترین باشد اما در دهه اخیر این قدرت توسط دیگر کشورها ازجمله ایران، چین، هند و روسیه به شدت متزلزل شده است. در حوزه‌های خبری، شبکه‌های قدرتمندی رقیب شبکه‌های آمریکایی شده‌اند. در حوزه‌ی فرهنگی، فرهنگ آمریکایی دیگر یک آرزو نیست بلکه یک فرهنگ نابودگر در سطح جهانی معرفی می‌شود. فرهنگی که با تشویق هرچه بیشتر مصرف گرایی روز به روز طبیعت را بیشتر مورد دست اندازی قرار می‌دهد و آن را نابود می کند. درحالی که فرهنگ‌های شرقی بیشتر به قناعت و همراهی با طبیعت را ترویج می کنند. روزی جامعه آمریکا، نمونه یک جامعه موفق بود ولی امروزه این جامعه نماد یک جامعه به انحطاط رفته و فاسد در سطح جهانی مطرح است که نه دیگر آرزو بلکه تجربه برای دیگر کشورها به کار می رود.

با این وجود، قطعا موفقیت‌های چشمگیر کشورمان در نیردهای منطقه‌ای و مهار تروریسمی که از سوی ایلات متحده برای تضعیف قدرت‌های منطقه به وجود آمد، حالا قطعا ایران به عنوان مرکز ژئوپولیتیکی خاورمیانه و تسلط کامل بر خلیج فارس و محدوده‌ی استخراج و انتقال اکثریت نفت جهان، حرف‌های زیادی برای گفتن دارد.

این روزها بیش از انکه آمریکا به دنبال تاثیرگذاری در منطقه و مهار رقیبان جدی و سرسختش باشد، باید به دنبال حل بحران‌های بین‌المللی و تقویت وجه‌ی سیاسی و اقتصادی‌اش در مقابل قدرت‌های اروپایی باشد. چه اینکه بحران‌های داخلی و مشکلات سیاست داخلی این کشور همچنان نفس دولت ترامپ و جمهوری‌خواهان را بریده است.

با این حال تزریق ناامیدی از سوی جریان‌های سیاسی خاص در کشور و تلاش برای برقراری پل ارتباطی با آمریکا به هر قیمتی و به بهانه‌ی خروج از زیر بار فشارهای اقتصادی و معیشتی امروز، دلایل روشنی ندارد. در روزهایی که زوال و نابودی قدرت سابق آمریکا از سوی تمام مجامع بین‌المللی به اثبات رسیده است، بد نیست به مسئولین کشور به جای تلاش برای طرح بازی سازش با قدرتی که دیگر اعتبار سابق را ندارد، با نگاه به ترمیم تیم‌های مدیریتی داخلی، در راستای تقویت و تازه‌نفس شدن مدیران تلاش کنند.