به گزارش پارس نیوز، «طبعا انتظاری که از یک مسابقه تلویزیونی وجود دارد این است که به محلی برای تبلور ‌مهارت‌های شرکت‌کنندگان تبدیل شود و در نهایت کسانی که توانایی بالاتری در زمینه تخصصی مسابقه ‌دارند، عناوین برتر را به خودشان اختصاص بدهند. با وجود این، آن‌ چه این هفته‌ها دست‌ کم در یکی از ‌مسابقات تلویزیونی کشور رخ داده، کاملا متفاوت از این بوده است. مسابقه «برنده‌باش» که از شبکه ‌سوم سیما روی آنتن می‌رود، طی ماه‌های گذشته به دلیل اجرای آن توسطمحمدرضا گلزار و حواشی ‌مربوط به این ستاره شناخته‌شده مورد توجه قرار گرفته است. این مسابقه اما اخیرا در مسیری حرکت ‌می‌کند که بیش از فراهم کردن مجال برای محک خوردن اطلاعات عمومی شرکت‌کننده‌ها، به محلی ‌برای نمایش عریان فقر، استمداد و رفتارهایی با شائبه غلیظ ریاکاری و در بوق کردن خیرات و مبرات ‌تبدیل شده است.

به تدریج حضور شرکت‌کننده‌هایی که بیش از غنای علمی‌شان روی جلب ترحم آقای ‌مجری و تلاش برای کسب مبالغ بالاتر متمرکز شده‌اند، شدت گرفته؛ تا آن‌ جا که اخیرا یک نوجوان ‌دانش‌آموز هدفش از شرکت در مسابقه را پایان دادن به حسرت ٤٠ ساله پدر و مادرش برای خرید منزل ‌مسکونی در یک منطقه فقیرنشین عنوان کرد و همدلی مجری را به منظور تصاحب کمک‌ها و ‌تخفیف‌های ویژه برانگیخت. در طول زمان پاسخگویی این دانش‌آموز به سوالات هم مکررا چهره ‌مضطرب مادر او درحال دعاخوانی به تصویر کشیده می‌شد؛ آن‌ چه مسلما با کرامت انسانی چندان ‌سازگار نیست. در پایان این بخش، ما با خانواده آبرومندی آشنا شدیم که در مسیر کسب مبلغ ٨‌میلیون ‌تومان، بی‌بضاعتی‌اش را فاش کرد و البته مجری سرشناس را هم در قامت ناجی دل‌رحمی دیدیم که به ‌کمک اسپانسر محترم سعی کرد بخشی از آلام خانواده محروم را تسکین بدهد. حالا همه ارکان یک ‌بدآموزی چند‌میلیون نفری فراهم شده؛ آیا این همان فلسفه‌ای است که مسابقات تلویزیونی در سراسر ‌جهان ذاتا به دنبال آن هستند؟

این احتمال وجود دارد که مسئولان «برنده باش» با نیت پاشیدن رنگ معنویت روی تجارت ‌تلویزیونی‌شان، از پدید آمدن چنین موقعیت‌هایی استقبال کنند، اما سوال این است که شکل‌گیری این ‌قاب‌ها چقدر می‌تواند به سود اخلاق اجتماعی باشد؟ در یک جامعه استاندارد و کمال‌گرا، نمایش فقر به ‌قصد متاثر کردن دیگران به هیچ‌وجه عمل پسندیده‌ای نیست. اگر هم کسی به هر دلیلی میل به ‌این کار داشته باشد، افکار عمومی با او همراهی نمی‌کند. در غیراین صورت - البته بلا تشبیه - مذمت ‌تکدی‌گری خیابانی چه دلیلی می‌تواند داشته باشد؟ طبعا هر انسان با وجدانی عمیقا از شرایط بد اقتصادی ‌کشور و از این‌ که خانواده‌ای محترم در تأمین نیازهای اولیه زندگی‌اش هم ناتوان باشد متاثر می‌شود اما ‌این نباید مجالی برای محمدرضا گلزار و دوستان‌اش باشد که با خلط مبحث، کمک ناچیز به ‌خانواده مورد نظر را در چشم میلیون‌ها نفر فرو کنند و همزمان دست به قبح‌زدایی از نمایش نیازمندی بزنند. حتی برنامه قدیمی «ماه‌ عسل» که اساسا با فلسفه تمرکز روی معضلات اجتماعی تولید ‌می‌شود هم به دلیل چنین رویکردی زیر سوال است، چه برسد به برنامه‌ای که قرار بوده صرفا یک ‌رقابت ساده بر سر اطلاعات عمومی باشد‎.‎تلویزیون به‌ عنوان یک رسانه فراگیر و انحصاری می‌تواند نه فقط به آن یک خانواده، بلکه به هزاران ‌خانوار محروم دیگر در کشور کمک کند، اما راه اصلی‌اش چیز دیگری است؛ این‌ که فارغ از خط و ‌ربط‌های سیاسی که به‌ طور کلی بر این سازمان حاکم است، به آسیب‌شناسی ریشه‌ای این موضوع ‌بپردازد که کشور ایران با این همه ثروت چرا نباید شهروندانش را به سطحی از رفاه برساند که یک پدر ‌بعد از سال‌ها کار کردن توانایی خرید یک چهاردیواری جمع‌ و جور برای اعضای خانواده‌اش را نداشته ‌باشد؟ چرا ده‌ها نهاد باید در این سرزمین بودجه‌های هنگفت دریافت کنند اما در عوض ‌آبروی یک خانواده برای کمک دو یا سه میلیونی محمدرضا گلزار و دوستانش حراج شود. این کاری ‌است که تلویزیون باید در «عمق» انجام بدهد اما افسوس که همیشه در «سطح» بودن آسان‌تر است‎.»