به گزارش پارس به نقل از مشرق؛ السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (ع) . گویا حسین جان ولادتت هم غم دارد این غم را از جد بزگوارتان آموختیم زمانی که بر قنداقه شما گریست، برای به خون غلتیدنت. آن زمان که غربت تو بغض سنگ را می ترکاند و خون گریه می کند برای ندای هل من مبارزت برای اسیری خواهر بزرگوارت. با چشمانی تر شده به عشقت و به عشق سنگربان حماسه و مردانگى ات ابوالفضل العباس همان که پدر فضل و ادب و کرامت است و همان که پدرتان امیر المومنین هم برای دستانی که قرار بود برای تو بریده شود گریه میکرد. ولادتان را جشن میگیریم و به شادی نشسته ایم…

شاهی به دوصد عزت و اجلال آید                            با شوکت و فر و جاه و اقبال آید
امروز حسین آید و فردا عباس                                      خورشید ز پیش و مه ز دنبال آید

ولادت
در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت دومین فرزند برومند حضرت على وفاطمه, که درود خدا بر ایشان باد, در خانه وحى و ولایت چشم به جهان گشود. چون خبر ولادتش به پیامبر گرامى اسلام (ص) رسید, به خانه حضرت على (ع) و فاطمه (س) آمد و اسما را فرمود تا کودک را بیاورد. اسما او را در پارچه اى سپید پیچید و خدمت رسول اکرم (ص) برد, آن گرامى به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت.

به روزهاى اول یا هفتمین روز ولادت با سعادتش, امین وحى الهى, جبرئیل فرود آمد و گفت: سلام خداوند بر تو باد اى رسول خدا, این نوزاد را به نام پسر کوچک هارون (شبیر) که به عربى (حسین) خوانده می شود نام بگذار. چون على براى تو به سان هارون براى موسى بن عمران است, جز آن که تو خاتم پیغمبران هستى. و به این ترتیب نام پرعظمت حسین از جانب پروردگار, براى دومین فرزند فاطمه (س) انتخاب شد.

به روز هفتم ولادتش, فاطمه زهرا که سلام خداوند بر او باد, گوسفندى را براى فرزندش به عنوان عقیقه کشت, و سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موى سر او نقره صدقه داد.

ابراز علاقه پیامبر (ص) به امام حسین (ع)

از ولادت حسین بن على (ع) که در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص) که شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد, مردم از اظهار محبت و لطفى که پیامبر راستین اسلام (ص) درباره حسین (ع) ابراز میداشت, به بزرگوارى و مقام شامخ پیشواى سوم آگاه شدند.

سلمان فارسى می گوید: دیدم که رسول خدا (ص) حسین (ع) را بر زانوى خویش نهاده او را می بوسید و می فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى, تو امام و پسر امام و پدر امامان هستى, تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاى خدایى که نُه نفرند و خاتم ایشان, قائم ایشان (امام زمان عج) می باشد.

انس بن مالک روایت می کند: وقتى از پیامبر پرسیدند کدام یک از اهل بیت خود را بیشتر دوست می دارى, فرمود: حسن و حسین را, بارها رسول گرامى حسن (ع) و حسین (ع) را به سینه می فشرد وآنان را می بویید و می بوسید.

ابوهریره که از مزدوران معاویه و از دشمنان خاندان امامت است, در عین حال اعتراف می کند که: رسول اکرم را دیدم که حسن و حسین را بر شانه هاى خویش نشانده بود و به سوى ما می آمد وقتى به ما رسید فرمود هر کس این دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته, و هر که با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است. عالیترین, صمیمیترین و گویاترین رابطه معنوى و ملکوتى بین پیامبر و حسین را میتوان در این جمله رسول گرامى اسلام (ص) خواند که فرمود: حسین از من و من ازحسینم.

کرامات امام حسین (ع)

حضرت آیت الله شیخ جواد ابن شیخ مشکور، از بزرگان علماء و فقهاء نجف اشرف و مرجع تقلید جمعى از شیعیان عراق بود که در سال ۱۳۳۷ رحلت نمود.

آن مرحوم در شب ۲۶ ماه صفر سال ۱۳۳۶ در نجف اشرف در خواب حضرت عزرائیل را مى بیند، پس از سلام از او مى پرسد از کجا مى آئى؟ مى فرماید: از شیراز و روح میرزا ابراهیم محلاتى را گرفته ام، شیخ مى پرسد: روح او در برزخ در چه حالیست؟ مى فرماید: در بهترین حالات و در بهترین باغهاى عالم برزخ، خداوند هزار فرشته ماءمور کرده که از او فرمان مى برند، گفتم: براى چه کارى شایسته چنین مقامى شده است؟ آیا بخاطر مقام علمى و تدریس و تربیت شاگرد؟ فرمود: نه، گفتم: بخاطر نماز جماعت و رساندن احکام به مردم؟ فرمود: نه، گفتم: پس براى چه؟ فرمود: جهت خواندن زیارت عاشورا. (مرحوم میرزاى محلاتى در سى سال آخر عمرش ‍ زیارت عاشورا را هیچ روزى ترک نکرد و اگر روزى بخاطر بیمارى یا امر دیگرى نمى توانست بخواند، نایب مى گرفته است) .

آن عالم بزرگوار از خواب برخاسته فردا به منزل آیت الله میرزا محمد تقى شیرازى مى رود و خواب خود را نقل مى نماید،

آیت الله شیرازى گریان مى شود، علتش را مى پرسند، مى فرماید: میرزاى محلاتى از دنیا رفته است و ایشان استوانه فقه بود،

یکى گفت: این خوابى بوده که واقعیت آن معلوم نیست، ایشان فرمود: بله خواب است اما خواب شیخ مشکور است نه افراد معمولى، فرداى آن روز بوسیله تلگراف خبر فوت میرزاى محلاتى از شیراز به نجف اشرف مى رسد و راست بودن آن خواب آشکار مى گردد.

این داستان را جمعى از فضلاء نجف اشرف از مرحوم آیت الله سید عبد الهادى شیرازى - ره - که در منزل آیت الله شیرازى و آمدن آیت الله مشکور و نقل خواب خود حضور داشته است نقل نمودند

انتخاب نام سیدالشهدا (ع)

اسماء گوید: وقتى امام حسین علیه السلام متولد شد، حضرت را در پارچه سفیدى پوشانده، به دست پیامبر دادم، حضرت در گوش راست وى اذان و در گوش چپ او اقامه قرائت نمود، سپس او را در دامن خود نهاد و گریست، عرض کردم پدر و مادرم فدایت باد چرا گریه مى کنید؟ فرمود: براى پسرم مى گریم، عرض کردم: او همین الان متولد شده است، فرمود: گروه ستمگر پس از من او را مى کشند، خداوند آنها را به شفاعت من نرساند، سپس فرمود: اى اسماء این خبر را به فاطمه مگو، چرا که تازه فارغ شده است، سپس به حضرت على علیه السلام فرمود: نام فرزندم را چه گذاردى؟ حضرت عرض کرد: من بر شما در اسم گذارى سبقت نمى گیرم. (الى ان قال) پیامبر اکرم فرمود: من نیز بر پروردگارم در نام او سبقت نمى گیرم، در این میان جبرئیل نازل شد و گفت: اى محمد خداوند على اعلى ترا سلام مى رساند و مى فرماید: على نسبت به شما مثل هارون است به موسى، نام پسرت را همنام پسر هارون بگذار، پیامبر فرمود: نامش چه بود؟ گفت: شبیر، پیامبر فرمود: به زبان عربى؟ جبرئیل گفت: نامش را حسین بگذار

نمونه اى از قدرت و معجزه سیدالشهداء

از امام چهارم علیه السلام روایت است که فرمود: پس از امام حسن علیه السلام عده اى از مردم نزد امام حسین آمدند و گفتند: اى پسر پیامبر، از آن عجائبى که پدر شما به ما نشان مى داد نزد شما چیست؟

امام حسین علیه السلام فرمود: آیا پدرم را مى شناسید؟ گفتیم آرى همه ما او را مى شناسیم، حضرت پرده اى را که بر اتاقى بود بلند نمود و فرمود: به داخل اتاق نگاه کنید، چون نگاه کردیم دیدیم که امیرالمؤ منین علیه السلام آنجاست، گفتیم ما شهادت مى دهیم که على خلیفه خدا و شما فرزند او هستى. « مدینه المعاجز ص ۲۴۶»

امام چهارم علیه السلام حکایت کند که زنى بنام نظره ازدیه نزد امام حسین آمد، حضرت فرمود: اى نظره مدتى است که نزد من نیامده اى؟ عرض کرد: اى پسر پیامبر بخاطر چیزى است که در فرق سرم پیدا شده و بسیار مرا غصه دار کرده است (گویا مرضى گرفته بود که قسمتى از موهایش سفید شده بود) حضرت فرمود: نزدیک بیا، وقتى نزدیک رفت، حضرت انگشت خود را بر بیخ آن سفیدى نهاد، بلافاصله موى او سیاه شد، سپس فرمود: آینه اى به او بدهید! وقتى نگاه کرد و دید سفیدى از میان رفته خوشحال شد، امام حسین نیز از خوشحالى او شادمان گردیدند« مدینه المعاجز ص ۲۴۶»

بوی سیب حرم

حضرت امام زین العابدین علیه السلام فرمود وقتی که پدرم در صحرای کربلا محصور اهل جور و جفا بود آن سیب را در دست داشت و هرگاه که تشنگی بر او غالب می شد آنرا می بوئید تا تشنگی آن حضرت تخفیف می یافت چون تشنگی بسیار بر آن حضرت غالب شد و دست از حیوه خود برداشت دندان بر آن سیب فرو برد چون شهید شد هر چند آن سیب را طلب کردند نیافتند، پس آن حضرت فرمود که من بوی آن سیب را از مرقد مطهر پدرم می شنوم گاهی که به زیارت او می روم و هر که شیعیان مخلص ما در وقت سحر به زیارت آن مرقد معطر برود بوی سیب را از آن ضریح منور می شنود.

سخنان امام در کودکی
و در مناقب ابن شهر آشوب و دیگر کتب روایت شده که حضرت فاطمه علیهاالسلام حسنین علیهماالسلام را به خدمت حضرت رسول « ص» آورد و عرض کرد یا رسول الله این دو فرزند را عطائی و میراثی بذل فرما، فرمود هیبت و سیادت خود را با حسن گذاشتم و شجاعت وجود خود را به حسین عطا کردم، عرض کرد راضی شدم. و به روایتی فرمود حسن را هیبت و حلم دادم و حسین را وجود و رحمت.

و ابن طاوس از حذیفه روایت کرده است که گفت شنیدم از حضرت حسن علیه السلام در زمان حضرت رسالت صلی الله علیه و آله در حالتی که امام حسین علیه السلام کودک بود که می فرمود به خدا سوگند جمع خواهند شد برای ریختن خون من طاغیان بنی امیه و سرکردة ایشان عمر بن سعد خواهد بود، گفتم که حضرت رسالت صلی الله علیه و آله ترا به این مطلب خبر داده است فرمود که نه پس من رفتم به خدمت رسول صلی الله علیه و آله و سخن آن حضرت را نقل کردم حضرت فرمود که علم او علم من است. و ابن شهر آشوب از حضرت علی بن الحسین علیهماالسلام روایت کرده است که فرمود در خدمت پدرم به جانب عراق بیرون شدیم و در هیچ منزلی فرود نیامد و از آنجا کوچ نکرد مگر اینکه یاد می کرد یحیی بن زکریا (ع) را و روزی فرمود که از خواری و پستی دنیا است که سر یحیی (ع) را برای زن زانیه از زناکاران بنی اسرائیل به هدیه فرستادند.

و در احادیث معتبره از طریق خاصه و عامه روایت شده است که بسیار بود که حضرت فاطمه (ع) در خواب بود و حضرت امام حسین علیه السلام در گهواره می گریست و جبرئیل گهواره آن حضرت را می جنباند و با او سخن می گفت و او را ساکت می گردانید چون فاطمه علیهماالسلام بیدار می شد می دید که گهواره حسین (ع) می جنبد و کسی با او سخن می گوید و لکن شخصی نمایان نیست چون از حضرت رسالت می پرسید می فرمود او جبرئیل است.

زندگی نامه مخترصی از حضرت عباس (ع)

دوران کودکی حضرت ابوالفضل العباس (ع)

در روزهاى کودکى عباس، پدر گرانقدرش چون آیینه معرفت، ایمان، دانایى و کمال در مقابل او قرار داشت و گفتار الهى و رفتار آسمانى‏ اش بر وى تاثیر مى‏ نهاد. او از دانش و بینش على (ع) بهره مى‏ برد. حضرت در باره تکامل و پویایى فرزندش فرمود: ان ولدى العباس زق العلم زقا; همانا فرزندم عباس در کودکى علم آموخت و به سان نوزاد کبوتر، که از مادرش آب و غذا مى‏ گیرد، از من معارف فرا گرفت.

در آغازین روزهایى که الفاظ بر زبان وى جارى شد، امام (ع) به فرزندش فرمود: بگو یک. عباس گفت: یک حضرت ادامه داد: بگو دو عباس خوددارى کرد و گفت: شرم مى‏ کنم با زبانى که خدا را به یگانگى خوانده ‏ ام، دو بگویم.
پرورش در آغوش امامت و دامان عصمت، شالوده ‏ اى پاک و مبارک براى ایام نوجوانى و جوانى عباس فراهم کرد تا در آینده نخل بلند قامت استقامت و سنگربان حماسه و مردانگى باشد. گاه که على (ع) با نگاه بصیرت‏ آمیز خود آینده عباس را نظاره مى‏ کرد، با لبختدى رضایت ‏ آمیز، سرشک غم از دیدگان جارى مى‏ کرد و چون همسر مهربانش از علت گریه مى‏ پرسید، مى‏ فرمود: دستان عباس در راه یارى حسین (ع) قطع خواهد شد.

آنگاه از مقام و عظمت پور دلبندش نزد خداوند چنین خبر مى‏ داد: پروردگار متعال دو بال به او خواهد داد تا به سان عمویش جعفر بن ‏ ابى‏ طالب در بهشت پرواز کند. محبت پدرى گاه على (ع) را بر آن مى‏ داشت تا پاره پیکرش را ببوسد، ببوید و با آداب و اخلاق اسلامى آشنا سازد. از اینرو لحظه‏ اى عباس را از خود دور نمى‏ ساخت. فرزند پاکدل على (ع) در مدت ۱۴ سال و چهل و هفت روز، که با پدر زیست، همیشه در حرب و محراب و غربت و وطن در کنار او حضور داشت.

در ایام دشوار خلافت، لحظه ‏ اى از وى جدا نشد و آنگاه که در سال‏ ۳۷ هجرى قمرى جنگ صفین پیش آمد، با آن که حدود دوازده سال داشت، حماسه‏ اى جاوید آفرید.

مقام علمی حضرت عباس (ع)

حضرت عباس (ع) در خانه ای زاده شد که جایگاه دانش و حکمت بود. آن جناب از محضر امیرمومنان (ع) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) کسب فیض کردند و از مقام والای علمی برخوردار شدند.

لذا از خاندان عصمت (ع) در مورد حضرت عباس (ع) نقل شده است که فرموده اند: زق العلم زقا، یعنی همان طور که پرنده به جوجه خود مستقیماً غذا می دهد، اهل بیت (ع) نیز مستقیماً به آن حضرت علوم و اسرار را آموختند.

علامه محقق، شیخ عبدالله ممقانی، در کتاب نفیس تنقیح المقال، در مورد مقام علمی و معنوی ایشان گفته است: آن جناب از فرزندان فقیه و دانشمندان ائمه (ع) و شخصیتی عادل، مورد اعتماد، با تقوا و پاک بود.

ایثار و جانبازی، راز و رمز تعالی حضرت عباس (ع) :

با توجه به روایاتی که در شان حضرت عباس (ع) از ائمه علیهم السلام رسیده و در آن به ایثار و فداکاری در راه امام خویش تصریح شده است، به روشنی، فضیلت و مقام آن بزرگوار آشکار می شود. حضرت عباس (ع) فرزند کسی است که آیه (و من الناس یشری نفسه ابتغاء مرضات الله, بقره-۲۰۷) در شانس نازل شد و از سلاله دودمانی است که اسوه ایثار و از خودگذشتگی بودند و سوره هل اتی، در شان ایثار ایشان نازل شده است.

فداکاری، ایثار و جانبازی در اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام از جایگاه ویژه ای برخوردار است؛ به طوری که امیرمومنان در جایی ایثار را برترین فضیلت اخلاقی می داند.

در جایی دیگر، علی (ع) ایثار را بالاترین عبادت معرفی می نماید و در روایتی دیگر غایت و هدف تمام مکارم اخلاقی را ایثار و از خودگذشتگی می داند.

علی (ع) در قسمتی از نامه خود به حارث همدانی می فرماید: بدان که برترین مومنان کسی است که در گذشتن از جان و خانواده و مال خویش از دیگر مومنان برتر باشد.

حال در اینجا این سوال مطرح می شود که، مگر سایر شهیدان از جان خود نگذشتند، پس چه چیزی حضرت عباس را از سایر شهیدان متمایز می سازد؟

جواب این است که معرفت حضرت عباس (ع) از همه شهیدان والاتر و اطاعتش از امام خویش، کاملتر بود. براساس دیدگاه اسلام و مکتب اهل بیت (ع) آنچه اعمال نیک را از یکدیگر متمایز می سازد و ارزش اعمال را متفاوت می کند، همان معرفت و بینش و نیت شخص است و کلام پیامبر اسلام (ص) که فرمود: (ضربه علی یوم الخندق افضل من عباده الثقلین) شاید ناظر به این معنا باشد.

در ضمن روایاتی که در مورد ثواب و عقاب عمل به صورتهای گوناگون و متفاوت نقل شده، به این دلیل است که ثواب یا عذاب یک عمل معین، با توجه به معرفت و نیت عامل آن متفاوت می شود. به عنوان مثال، ثواب زیارت امام رضا (ع) در روایتهای معتبر به صور متفاوت نقل شده است و در بعضی روایات تصریح شده که این تفاوت ثواب، به دلیل تفاوت در معرفت اشخاص است.

آری حضرت عباس (ع) با کمال معرفت در راه دین و امام خویش جانبازی نمود و مراحل کمال و تعالی را طی کرد.

فضایل حضرت عباس (ع)

۱- ادب : حضرت على (ع) از همان اوایل خردسالی حضرت عباس (ع) ، توجه خاصی به تربیت او داشت و او را به تلاشها و کارهای مهم و سخت مانند کشاورزى، تقویت روح و جسم، تیراندازى، شمشیرزنی و سایر فضایل اخلاقی، تعلیم و عادت داده بود.

روایت شده است که حضرت عباس (ع) بدون اجازه در کنار امام حسین (ع) نمی نشست و پس از کسب اجازه مانند عبدی خاضع دو زانو در برابر مولایش می نشست. او تربیت شده حضرت على (ع) است که از همین مکتب درخشان درس ادب آموخته بود.

حضرت عباس (ع) هیچگاه به خود اجازه نداد امام حسین (ع) را برادر خطاب نماید مگر در لحظه شهادت که فرمود ای برادر مرا دریاب.

۲- یقین : (درجه بالای ایمان) ویژگی است که کمتر درغیر معصوم ایجاد می شود، اما حضرت عباس (ع) از همان کودکى، یقین به وجود آفریدگار یکتای جهان داشت و در سراسر زندگی خود با همان ویژگی مستظهر به عنایات الهی بود و از این رهگذر ویژگی های دیگر خود را متبلور می ساخت.

۳- وفا : وفای او نسبت به اهل بیت علیهم السلام به غایت زیاد و در خور نخستین است. در وفا همین بس که باقر شریف قریشى، نویسنده عرب زبان معاصر، در کتاب" حیاة الامام حسین بن علی علیهما السلام" می نویسد: " در تاریخ انسانیت، در گذشته و امروز، برادری و اخوتی صادق تر و فراگیرتر و با وفاتر از برادری ابوالفضل (ع) نسبت به برادر بزرگوارش امام حسین (ع) نمی توان یافت که براستی همه ارزشهای انسانی و نمونه های بزرگواری را در بر داشت. "

۴- دلاورى : دلاوری حضرت عباس (ع) نه تنها در حماسه کربلا نمایانگر بود، بلکه در صفین نیز نمایان شده بود به ویژه در جنگ صفین افراد زیادی را کشت و حیرت همگان را از آن دلاوری برانگیخت.