به گزارش پارس نیوز، 

حمید فرخ‌نژاد در مصاحبه‌ اخیرش با شبکه اینترنتی «تی.وی.پلاس» ادعایی را مطرح کرد که به جرات می‌توان گفت یکی از معضلاتی است که به‌نوعی تمام افراد مشهور -که با نام «سلبریتی» از آن‌ها یاد می‌شود، دچارش شده‌اند؛ خاصه با فراگیرشدن شبکه‌های اجتماعی، این مساله نمود بیشتری نیز پیدا کرده است.

 

سلبریتی‌ها و توهمی به نام رسانه بودن!

فرخ‌نژاد در جایی از این مصاحبه می‌گوید: «بالاترین تیراژ یک‌نشریه در ایران «همشهری» با 120هزار نسخه است. [اما] صفحه[اینستاگرام] من، یک‌میلیون و 400هزار نفر خواننده دارد. [در نتیجه] این یک رسانه است».

خیلی رُک و بی‌پرده می‌گویم که این سخن فرخ‌نژاد مشکل اصلی اغلبِ سلبریتی‌های کشور ماست؛ یعنی توهم رسانه‌بودن! اینکه این عزیزان فکر می‌کنند به لطف تعداد بالای دنبال‌کننده‌هایی که دارند، می‌توانند یک‌رسانه -در معنای واقعی آن- باشند. رسانه اما تعریف خودش را دارد و هر کسی که مخاطبش مثلا بیشتر از یک‌روزنامه بود، نمی‌تواند بگوید من رسانه هستم.

همین حالا در شبکه‌های اجتماعی کانال‌های گیزمیز و چیزمیز و... چندمیلیون دنبال‌کننده دارند که پربازدیدترین مطالبش، مثلا خبر قهر فلان بازیگر با همسرش است! اما آیا انتقال این‌گونه مطالب باتوجه به بازدید بالایی هم که از آن‌ها می‌شود، آن‌ها را به یک‌رسانه تبدیل می‌کند؟ قطعا پاسخ فنی به این سوال منفی است؛ البته چنان‌چه ازمعنای لغوی واژه‌ رسانه نیز مشخص است، رسانه به‌معنای رساندن است؛ رساندن یک پیام به فرد یا افراد دیگر اما معنای علمی و اصطلاحی رسانه با معنای لغوی آن نباید یکی پنداشته شود.

به این منظور، متخصصان رسانه تاکید دارند که بین رسانه به‌عنوان بستر ارتباط و ابزارهای رسانه ‌مانند میکروفن، موبایل و... تمایز قایل شویم. این‌گونه شبکه‌ها و کانال‌ها در بهترین حالت ابزارِ رسانه هستند. تازه ابزاری که اغلب، ناقل مطالب زردی هستند که در خوش‌بینانه‌ترین حالت، تنها یکی از کارکردهای رسانه -یعنی ایجاد سرگرمی و تفریح- را انجام می‌دهند اما رسانه ‌کارکردهای مهم دیگری شامل تاثیرگذاری، آگاهی‌بخشی و مسئولیت‌پذیری را نیز دارد که این‌ها از نظر این‌دست از رسانه‌ها و همچنین اغلب سلبریتی‌های ما پنهان می‌ماند.

بی‌جهت نیست که کارهای مرتبط با رسانه، مانند خبرنگاری، روزنامه‌نگاری و روابط عمومی جزو مشاغل سخت در تمام دنیا شناخته شده‌اند. در ایران تولید محتوا در رسانه‌های حرفه‌ای، با تمام گرفتاری‌ها و مشکلاتی که دارند و حتی باوجود تمام نقدهایی که به آن‌ها می‌توان وارد کرد -که بخشی از آن الحق و والانصاف از دست اهل رسانه خارج است- کار ساده‌ای نیست و حداقلش این است که مطلبی را که یک نفر می‌نویسد، چندنفر که تجربه و دانش بیشتری از او دارند، می‌خوانند و بعد منتشر می‌شود.

شاید یک‌خبرنگار ده‌هابار توسط دبیر، سردبیر و مدیرمسئول رسانه، بابت ایرادات جزیی نگارشی و محتوایی توبیخ شود و دست آخر مطلبش را صدنفر هم نخوانند اما یک سلبریتی ممکن است در متنی کمتر از 100 کلمه، بیش از 50 ایراد نگارشی و محتوایی داشته باشد و چه‌بسا شعر استاد شهریار را هم به نثر تبدیل کند و به کورش کبیر منسوب کند؛ اما دست آخر یک‌میلیون نفر آن را بخوانند و به‌به و چه‌چه هم برایش بکنند! آیا این یعنی این سلبریتی یک رسانه است؟!

نگارنده این‌سطور با شرمساری تمام، این نقد را می‌پذیرد که رسانه‌های کشور در بسیاری از موضوعات مهم جامعه به دلیل ترس یا هر اسم دیگری که روی آن بگذاریم، خودسانسوری می‌کنند و به آن ورود نمی‌کنند اما همان موضوعات را سلبریتی‌ها خیلی راحت در صفحات اجتماعی خود مطرح می‌کنند که این علی‌الظاهر قابل تقدیر است اما این امر که البته یکی از معضلات رسانه‌ها در ایران است دلیل نمی‌شود که کار بسیاری از رسانه‌های حرفه‌ای کشور را به کل زیر سوال ببریم. در همین سال‌های اخیر اگر نگوییم تمام، دست‌کم اغلب موضوعات مهم اجتماعی‌ که در کشور موج ایجاد کرد و تاثیرگذاری داشتند، توسط رسانه‌های حرفه‌ای کشور صورت گرفت.

نمونه‌اش بحث «گورخواب»ها که اول بار توسط رسانه‌ای که نه تنها همان 120هزار نسخه‌ای که آقای فرخ‌نژاد به تحقیر در مورد نشریات کاغذی در ایران یاد کرد بلکه توسط روزنامه‌ای که تیراژش شاید حدو دو،سه هزار نسخه باشد، در فضای عمومی کشور مطرح شد. البته در فراگیر شدن این خبر، سلبریتی‌ها نیز نقش داشتند اما نه به عنوان یک رسانه، بلکه به‌عنوان ابزار رسانه که آن را به انحای گوناگون منتقل کردند!

جالب اینجاست که سلبریتی‌های کشور ما بر خلاف آنچه خود فکر می‌کنند کمتر در جامعه توانسته‌اند موج ایجاد کنند. واقعیت ماجرا این است که آن‌ها به مدد هواداران پرتعداد خود، بیشتر سوار موج شده‌اند، مثل زمانی که رسانه‌های مسئول و فعالان رسانه‌ای در کشور، موج حضور در انتخابات را ایجاد می‌کنند و دوستان عزیز سلبریتی نیز سوار آن می‌شوند و دست آخر هم فکر می‌کنند آن‌ها به‌تنهایی سبب حضور پرشور مردم در انتخابات شده‌اند!

جالب این‌جاست که همین دوستان سلبریتی وقتی می‌بینند در میان مردم، موج پشیمانی از رای‌دادن در حال نضج‌گرفتن است، باز سوار موج می‌شوند و هشتگ «من پشیمانم» راه می‌اندازند!

خلاصه اینکه دوستان عزیز سلبریتی فریب فالوورهای میلیونی خود را نخورند زیرا درصد قابل توجهی از این جمعیت میلیونی، آن‌ها را دنبال می‌کنند تا ببینند در آخرین مهمانی‌ای که رفته‌اند با شلوار جین لوله تفنگی، کفش ورنی پوشیده‌اید یا صندل لاانگشتی!

پس این عددها را خیلی جدی نگیرند و اگر هم صادقانه نسبت به کشور و ملت خود احساس مسئولیت می‌کنند و دوست دارند مانند یک‌رسانه واقعی، تاثیرات اجتماعی سازنده در جامعه داشته باشند، از راهش وارد شوند و صرفا به این عددها دل‌خوش نباشند؛ به‌ویژه آن‌دست از سلبریتی‌‌هایی که به قول خودشان نه‌تنها یک‌میلیون و400 هزار نفر فالوور اینستاگرام، بلکه کل 80میلیون ایرانی در مقابل این‌که خم به ابروی فرزند دلبندشان بیاید، اهمیتی ندارد!