به گزارش پارس نیوز، 

موضوع بانکداری اسلامی و تحقق آن یکی از مسائل مورد تأکید اقتصاددانان است که با بی‌توجهی برخی از مسئولان به چالشی جدی تبدیل شده است. برخی با این شعار که بانکداری اسلامی مسئله‌ای ایدئولوژیک و برگزفته از احساسات است، آن را غیرقابل اجرا دانسته و راه‌حل برون رفت از مشکلات را بانکداری به سبک سرمایه‌داری می‌دانند. با این حال گروهی از اقتصاددانان نیز در مخالفت با این دیدگاه بر این باور هستند که امروزه بسیاری از کشورهای پیشرفته نیز به دنبال اقتصاد بدون بهره هستند و بسیار قبل‌تر از ما به‌ سمت بانکداری اسلامی رفته‌اند. طبق این دیدگاه، بانکداری ما فقط با یک رنگ و لعاب اسلامی دراصل همان نظام سرمایه‌داری و یا اقتصاد لیبرالی را پیاده می‌کند. بر این اساس و با توجه به اهمیت بانکداری و نقش آن در اقتصاد کشور به سراغ دکتر ایرج توتونچیان استاد دانشگاه و پیشکسوت اقتصاد اسلامی رفتیم تا نظر ایشان را در رابطه با اقتصاد اسلامی، شاخصه‌های آن و علل عدم تحقق این سبک از بانکداری را جویا شویم. همچنین از ایشان در رابطه با بانکداری نظام سرمایه‌داری نیز گفت و گو کردیم و نگرش کشورهای سرمایه‌داری را نسبت به بانکداری اسلامی جویا شدیم. در ابتدا از ایشان پرسیدیم:

ازنظر شما نوع نگاه مدیران نظام بانکی ایران به بانکداری چگونه است؟ آیا موافقید که نگاه مدیران بانکی ما نگاه لیبرالی است؟

اگر بخواهیم کار بانک مرکزی و یا متصدیان نظام بانکی ایران را ارزیابی کنیم، ضرورت دارد که به سال ‌1339  برگردیم که بانک مرکزی توسط صندوق بین‌المللی پول در این کشور افتتاح شد. قبل از آن بانک ملی ایران وظیفه چاپ اسکناس و سیاست‌های پولی را برعهده داشت. ازآن زمان تاکنون باتوجه به مطالعات و تجربه‌ای که من دارم، می‌توانم بگویم که نه در طرز تفکر و نه در تشکیلات و نه در  سازمان بانک مرکزی هیچ تغییری برای پیاده کردن قانون عملیات بانکی بدون ربا (مصوب شهریور 1362 و قابل اجرا از ابتدای سال 1363 ) صورت نگرفته بلکه متأسفانه با مقاومت زیادی از طرف بانک مرکزی و علی‌الخصوص رؤسای بانک مرکزی وقت تا کنون و همچنین اقمار آنها روبرو شد و از اجرای این قانون سر سختانه جلوگیری کردند و درحقیقت کوچکترین فرصتی برای تفکر و تعمق درمورد بانکداری بدون ربا داده نشد. مقاومت‌های گوناگون جاهلانه باعث شد که مخققین ما در باتلاقی قرار بگیرند که نه راه پیش و نه راه پس نداشتند و در نتیجه پیشرفتی در زمینه های تحقیقات جدی و جدید یا رفع مشگلات اجرائی احتمالی محقق نشد. حاصل آنکه بجای استفاده از محققین بومی برخی از اقتصاد خوانده‌ها دست به دامن کشور هائی نظیر مالزی دراز کرده و کور کورانه از نوشته‌های آنها استفاده کرده و در ایران به عمل در آوردند از آن جمله است نشر صکوک در صورتی که به اعتقاد من ربا از آن حاصل می‌شود و از نظر محمد تقی عثمانی که از برجستگان پرادایم تأمین مالی اسلامی هست نیز به درستی غیر شزعی معرفی شده است.  مثال دیگر بازار پولی بین بانکی است که پایه آنهم به وضوح ارزش زمانی پول (نه ارزش پولی زمان ) یعنی همان ربا است. بانک مرکزی کشورمان تا کنون از دستورات صندوق بین‌المللی پول مو به مو تبعیت کرده مانند آنکه وحی منزل هستند.  این سیستم آنقدر که در پیاده کردن دستورات صندوق اصرار دارد در پیروی از حرام مطلق خداوند ندارد. درنتیجه می‌توان گفت که تجربه بیش از سی سال گذشته نشان داده است که متأسفانه کوچکترین تغییری در طرزتفکر بانکداری ما و بالاخص بانک مرکزی ایجاد نشده و بانکداری ما فقط با یک رنگ و لعاب اسلامی دراصل همان نظام سرمایه‌داری و یا همان اقتصاد لیبرالی را پیاده کرده است. باید توجه داست که مقاومت سرسختانه بانک مرکزی نه به دلیل استدلال علمی بوده است ( زیراکه ضعف قدرت تحلیلی کارشناسی بدنه آن بانک و روسای آن از این توانمندی برخودار نبوده و نیستند) بهترین گزینه بانک این طور می‌توانست باشد که زمانی که آن را قبول نکردند از این سمت کناره گیری کنند که تا کنون این توفیق نصیب مردم ایران نشد زیرا که توجیه شان ادامه "تکلیف الهی" بوده و هست! اگر قدری بیشتر به عقب یعنی زمانی که لایحه مربوطه در کمیسیون نظام بانکی مجلس شورای اسلامی مطرح بود برگردیم میتوان اولین سنگ بنای کجی را که در همان کمیسیون گذاشته شد پی ببریم.  خلاصه آنکه رییس کمیسیون مذکور به وزیر محترم امور اقتصادی و دارائی وقت گفته بود که این قانون پیاده نخواهد شد زیرا که رییس بانک مرکزی وقت به آن اعتقاد ندارد! توضیح آنکه اجرای چنین قانون متهورانه ای نیاز به وجود مرد یا مردانی داشته که هم جسور بوده باشند و هم دانا.  همانگونه که انقلاب اسلامی ما توسط رجلی جسور و دانا پایه ریزی شد و تا پایان جنگ تحمیلی ادامه داشت به نحوی که ایشان بدون توجه به سابقه تاریخی انقلاب اسلامی توفیقات کم نظیری بدست آوردند. نکته دیگر آنکه ممکن است برای برخی از افراد این سوال پیش آید که مگر بانکهای ما عقود اسلامی مانند عقد مشارکت را پیاده نکرده و نمی کنند؟ پاسخ این سوال ساده است و آن اینکه نظام بانکی ما حتی یک نمونه عقد مشارکت واقعی را با تمام خصوصیات آن نام ببرند که در یکی از نقاط کشور پیاده شده باشد!

آیا ریشه این نوع نگاه به صندوق بین‌المللی پول بازمی‌گردد؟

بله. دستوراتی که صندوق بین‌المللی پول تا کنون داده است برای بانک مرکزی وحی منزل تلقی شده است و آقایان موبه‌‎مو  و کامل از آن تبعیت کرده و اجرا کرده و میکنند و نمیگذارند چیزی از قلم بیفتد. این تبعیت ناشی از بی‌توجهی کامل به شرایط اقتصادی کشور مان که یک کشور اسلامی هست می باشد در حالی که نمیتوانیم و نباید چنین نگاهی را داشته باشیم.  زیرا موضوعی که سالها است مغفول واقع شده است این است که "اقتصاد" بر خلاف بسیاری از علوم دانشگاهی که عقبه وارداتی دارند نیست. زیرا ما با انسان ها ئی که فرهنگ- تاریخ و اعتقادات خاص خود را دارند روبرو هستیم.  مع الاسف هستند اقتصاد خوانده های کم تجربه ای که از طریق نظام لیبرالی شستشوی مغزی شده اند به علم اقتصاد نگاه مکانیکی دارند و معتقد هستند که آنها مدل اقتصادی! طراحی میکنند و مردم به آن عمل می‌کنند. به احتمال قریب به یقین اقتصاد ما از بعد از جنگ تحمیلی از این طرز تفکر رنج میبرد که شاهد مشکلات روز افزون اقتصادی طی این سال‌ها بوده‌ایم. به جهت ملاحظه بیطرفی از یک مورد یاد میکنم و آن اینکه در یکی از شعب یکی از بانک ها و در یکی از شهرستانهای کشورمان 29 میلیون تومان بهره روزانه یک حساب بانکی بوده است!  آری درست شنیدید 29 میلیون تومان! بهره روزانه (که برای تحمیق عامه ربا سود علی الحساب نامیده می‌شود. این خود یک کلاه شرعی است و با اصول اعتقادی اسلا سازگاری ندارد و نیز آنکه در قرآن حکیم آمده است که :" و مکروا و مکرالله والله خیر الماکرین"! ضمنا هم امام راحل و هم شهید مطهری به این مضمون اعتقاد داشتند که تمام کلاه‌های شرعی غیر شرعی و حرام هستند. این معضل ضرورت فوری طراحی یک اقتصاد بومی مختص ایران را بیش از پیش ایجاب می کند. گر چه تا کنون فعالیت های پراکنده و بدون ارتباط هم در کشورهای اسلامی و ایران صورت گرفته است که برای کار عظیم- جهانی و ماندگاری به نام اسلام  به هیچوجه قابل ذکر نیست. باید اضافه نمود که در دوره مورد بحث تا کنون غالب اقتصاددانان ما جز نظام سرمایه داری نظام دیگری برایشان متصور نبوده است.  این نوع موضع گیری نیز در کراهت بانک مرکزی به مقاومت در باره پیاده کردن بانکداری بدون ربا تاثیر غیر قابل انکار داشته است.  به قول امیر مومنان حضرت علی (ع): الناس اعداو ما جهلوا. و نیز بنا به قول برتراند راسل : تعمق و تفکر سخت تر از تقلید و پیروی کور کورانه است به همین دلیل اکثر مردم دومی را انتخاب می کنند. بانک مرکزی کشور ما و نیز غالب اقتصاددانان مملکت ما از این قاعده مستثنی نبوده و نیستند. گسترش و تعمیق تقلید و پیروی کورکورانه به صورت حجابی در آمده است که اجازه تفکر را نیز از انسان سلب میکند. در کلاسهای اقتصاد در کشور ما بدون استثناء چیزی جز اقتصاد سرمایه داری تدریس نمی شود.  در چنین شرائطی چه می‌توان انتظار داشت؟  صندوق بین‌المللی که حدود سی سال بعد از فدرال رزرو تاسیس شد زاییده تفکر حاکم برفدرال رزرو می‌یاشد.  آشکار است که صندوق بر اساس بانکداری ربوی استوار است و نظام بانکداری اسلامی ( یا بهتر بگوئیم موسسه تامین مالی اسلامی) بنا به تعریف و علی القاعده نمی تواند و نباید از دستورات صندوق پیروی کند. بحران مالی بین المللی که از سال 2008  آغاز شد برای چندمین بار برای جهان اثبات شد که نظام سرمایه‌داری قابل اعتماد نیست و درحقیقت به یک بن‌بست رسیده است و بنا به نظر قاطع برخی از اقتصاددانان (غیر از مارکس و نه به دلیل تنازعات بین طبقه بورژوا و پرولتر مانند شومپیتر) در نهایت از هم فرو خواهد پاشید. اعتقاد من بر این است که این نظام به دلیل عدم همسازی درونی و ناشی از وجود بهره و سفته بازی از بین خواهد رفت. تنها راه نجات کشورهای سرمایه داری توسل به تامین مالی اسلامی می‌باشد که چند سال قبل آنرا در مقاله ای توضیح داده ام. برخی از اقتصاددانان غربی مانند توماس سارجنت (برنده جایزه نوبل در اقتصاد) چون تفکر و تعمق و مطالعه بیشتری از غالب اقتصاددانان ما دارنداین مسئله را به‌راحتی می‌پذیرند که اقتصاد جوامع  می‌تواند بر پایه بانکداری بدون ربا (بهره) استوار باشد.  به راحتی قابل اثبات است که این نظام که بر پایه دستور الهی بنا شده است میتواند کلیه نیازهای بخش خصوصی و دولتی را به نحو احسن تامین نماید.  مع الاسف تکرار میکنم که درکشور ما پیروان تفکر نظام بانکداری ربوی به خود اجازه نمی‌دهند که نسبت‌به نظامی اندیشه کنند و حرف بزنند که در آن بهره نباشد و این همان مشکل عمده ما از ابتدای سال 1363 تا کنون بوده است. در اینجا و در کمال تواضع کلیه اقتصاددانان کشور را که معتقد هستند اقتصاد بدون بهره (ربا) غیر ممکن است شخصا و به تنهائی به مناظره جمعی ویا گروهی و نیز فردی دعوت میکنم. باید توجه داشت که این قدم در جهت آشنائی و جلوگیری از انحرافات علمی برای اقتصاددانان جوان و جامعه خواهد بود که این موضوع یکبار برای همیشه (و برای هر یک ازدو طرف) حد اقل برای جامعه علمی کشور و تصمیمات دولت بالاخص تصمیم گیران بانک مرکزی و در میان مدت به قطعیت برسد.

شما به جنبش 99درصد وال استریت اشاره کردید و اینکه با ریشه‌های لیبرالیستی ارتباط داشته است. آیا به‌جز این مسئله می‌توان گفت که مسائل دیگری نیز در این جنبش دخیل بوده است؟

به‌نظر نمی‌آید که چنین بوده باشد. زیرا نظام سرمایه‌داری و علی‌الخصوص مرکز یت صندوق بین‌المللی پول در واشنگتن و بانکداری ربوی در آمریکا توانسته غالب نظام‌های دیگر اقتصادی را از طریق گسترش لیبرالیسم تحت سلطه خود در آورد. این سلطه نه تنها نظام بانکداری بین المللی را فرا گرفته است حتی قدرت آن در داخل امریکا طبق روایات مستند و کتاب The Secrets of the Temple در حدی است که به درستی گفته می‌شود رئیس جمهوری را انتخاب می‌کند که طبق نظر آنها تصمیم گرفته و حرکت کند.

بنابراین وقتی بانکداری سرمایه‌داری در نظام اقتصاد امریکا را مطالعه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که اولا بحران مالی 2008-2018 برای اولین بار نیست که اتفاق افتاده است و آخرین بار نیست که اتفاق افتاده است زیرا اقتصاددانان غربی پیش بینی میکنند که بحرانی شدید تر در راه است. به نحوی که بر اساس گفته یکی از برندگان جایزه نوبل در اقتصاد یعنی پاول کروگمن نه میدانستند چرا این بحران بوجود آمده- چگونه میتوان آنرا حل کرد و نیز چگونه میتوان از بروز آن در آینده جلوگیری کنند.  ایشان در حقیقت میگویند نظام (ربوی ) یزمایه داری به بنبست رسیده است.  به اعتقاد من ریشه بی  اعتباری این نظام در ربوی بودن و در سفته بازی در آن است که برای امثال ایشان این که نظامی بدون بهره کار میکند هضمش غیر ممکن است!  در ابتدای دوره مذکور رئیس جمهور وقت کفالت بانکهای ورشکسته را به عهده گرفت و آنها به فعالیت تخریبی خود و حتی بیشتر ادامه دادند.  به‌نظر من هیچ نیرویی از داخل و یا خارج به‌وجود نیامد که در ایجاد یا گسترش بحران بین‌المللی موثر بوده باشد. این بحران در بطن فلسفه متناقض نظام سرمایه داری ریشه دارد.

شاخصه‌ها و ویژگی‌های اقتصاد اسلامی چیست و چرا مدیران بانکی ما نمی‌توانند نظام بانکی کشور را با اقتصاد اسلامی مطابقت دهند؟ البته اشاره فرمودید که مدیران ترجیح می‌دهند که را ه ساده و راحت را انتخاب کنند. آیا به‌جز این مسئله، مسائل دیگری مانند ساختار اقتصادی هم دخیل است؟

مسلماً چنین است. این تفکر از سال 1339 تا کنون وجود داشته و غالب اقتصاددانان وطنی لیبرال به تعمیق و گسترش آن کمک کرده اند به نحوی که این نگرش بدون تعمق و تفکر نسبت به امکان وجود یک پارادایم جدید و رقیبی سر سخت در تمام شئون کشور ما ریشه دوانیده است به نحوی که حتی یک مورد نمیتوان ذکر کرد که در کشوری که به نام اسلام و برای تحقق آرمانهای آن انقلاب کرد صبغه اسلامی داشته باشد. اصولاً فلسفه نظام سرمایه داری بر مبنای فردگرائی و به حد اکثر رسانیدن اهداف شخصی خود بنا شده است که این خود مانع بزرگی در راه ایجاد عدالت است زیرا تعاون شرط اساسی ایجاد عدالت است ولی فلسفه اقتصاد اسلامی بر پایه تعاون و همبستگی جمعی استوار هست و هدف غائی آن اقامه قسط است. ما از زمان اجرای قانون عملیات بانکی بدون ربا از سال 1363 تا کنون فرد تصمیم گیر جسور و دانا نداشته‌ایم که با قدرت آن را پیاده کند. بنابر این معضل بانکهای امروزی ما مربوط به دیروز است زیرا تصمیم گیری ها ی بدون تعمق و غیر علمی که بر غالب تصمیم گیری‌های دستگاه حاکمه مستولی بوده و نیز عدم وجود نظام نظارتی وضعیت ما را به اینجا رسانیده‌اند. مضافا اینکه بخشنامه‌ها و دستورالعمل های اولیه که بنیان اصلی دستورات بعدی قرار گرفتند با زیرکی مخربانه بر اساس نظام ربوی بوده است که حتی پیروان غربی به آن ایرادات علمی و عامه پسند وارد کرده‌اند. در بانک مرکزی و نیز در برخی محافل کماکان ادعا می شود که بانکداری کشور ما اسلامی است درحالی‌که من نمی‌دانم تصور این افراد از بانکداری اسلامی ( بدون ربا) چیست و چه تصوری هم از نظام سرمایه‌داری دارند که چنین ادعائی می کنند. حتی بسیاری از مراجع تقلید بنا بر ملاحظاتی این نظام را اسلامی می دانستند در حالی که وضع بانکداری ما تا حدی فشل شده است که ایشان نظر فقهی خود را مبنی بر این که این نظام ربوی هست علنی کرده اند. اگر قرار باشد که بگوییم نظام اقتصادی موجود در کشور ما اسلامی است، پس نظام کنونی سرمایه‌داری سالها قبل از ما این نظام را پیاده کرده‌اند! دانشجویانی هم که در رشته اقتصاد فارغ‌التحصیل می‌شوند غیر مستقیم ازسوی بانک‌های کشور تشویق می‌شوند که در راستای نظام‌ سرمایه‌داری و این نوع اقتصاد مطالعات داشته باشند و تقریبا جلوی تفکر بانکداری اسلامی و اقتصاد اسلامی بسته می‌شود.  محتوای سمینار های سالانه گواهی بر صحت این ادعا می باشد. نکته دیگر درباره مدیران سایر دستگاه‌های کشور است که به دلیل روشنی که بر همه واضح است  این نظام فشل را همراهی کرده و تائید میکنند. امام راحل (ره) هم فردی جسور و هم دانا بودند که انقلاب را به ثمر رسانیده و بدون نگاه به غرب و با اتکاء اول به خداوند منان و سپس به مردم جنگ تحمیلی 8ساله را باموفقیت به پایان رساندند. اگر ما در کشورمان افراد تصمیم‌گیرنده جسور و دانا داشتیم علیرغم تحریم های بی خردانه آمریکا شرایط بسیار مناسب تر و قابل دفاعی می‌داشتیم.  مع الاسف آنچه یافت می‌نشود آنم آرزوست! امروز کسانی که در مسیر اقتصاد اسلامی و بانکداری بدون ربا در ایران فعالیت می‌کنند مورد تشویق هیچ نهاد و سازمانی نیستند و بلکه جلوی آنها سنگ‌اندازی هم می‌شود. درحالی‌که اگر به سمینارها و محتوای مقالات و سخنرانی‌های اقتصادی شود، متوجه می‌شویم که زمانی که درباره اقتصاد سرمایه‌داری سخن رانده می‌شود، امکانات فراوانی همراه با تشویق برای آنها فراهم می‌شود.

مشروعیت بهره ناشی از نظام اقتصادی لیبرال است. این موضوع چطور با اقتصاد ایران در تضاد است؟ آیا فقط به مسائل اسلامی بازمی‌گردد و یا مسائل دیگری هم دخیل است؟

برای پاسخگوئی به این سوال اساسی نباید موضوع را مجرد و تک‌بعدی بررسی کنیم. بلکه باید به فلسفه انسانی در دو نظام سرمایه‌داری و اسلامی و برداشتی راکه ازانسان دارند بدانیم در غیر این صورت هر گونه برداشت ممکن است غیر عادلانه باشد.  قبل از توضیح و پاسخگوئی لازم است به   قانون اساسی کشورمان مراجعه کنیم که اقتصاد آن اسلامی – عادلانه- و عاری از ربا (بهره) اعلام شده است.  من در اینجا به اینکه تا چه حد ضوابط اسلامی مصرح در قانون اساسی و قوانین مکمل در جامعه پیاده شده است کاری ندارم زیرا ورود به آن خود میتواند محتوای یک کتاب باشد.  و اما اختلافات در این دو نظام به صورت کلی و ریشه ای عبارتند از:

1- نظام سرمایه داری خالقیت خداوند را می‌پذیرد ولی بر عکس اسلا م ربوبیت خداوند را قبول ندارد.  یعنی دست خداوند را در تمام زمینه های زندگی اجتماعی-اقتصادی و اخلاقی قطع میکند.  به عبارت دیگر انسان را در اداره زندگیش کاملا مخیر میداند و از جائی کپی برداری نمی کند. نا گفته نماند که همین امر یکی از عوامل مهم تحقیقات و کشفیات جهان غرب بوده است.  وما مع الاسف همه چیز را بدون کوشش و با دعا از خدا می‌خواهیم.

2- فرد گرائی از دیگر مشخصات نظام سرمایه داری است یعنی کسی را با کسی کاری نباشد در حالیکه روح اسلام بر جمع گرائی استوار است که میتوان از آن جمله به آیه:" و اعتصموا به حبل الله جمیعا و لا تفرقوا" استناد کرد که دست خداوند(ریسمان الهی) برای جمع گرائی به کار می‌آید.

3- ثمره فرد گرائی در نظام سرمایه داری رضایت فردی و بی توجهی به جامعه است در حالی که در  اسلا م رفاه اجتماعی از بطن اسلام بر می آید. الیته به حد اکثر رسانیدن اهداف شخصی بدون توجه به جمع چیزی جز هرج و مرج نخواهد بود.

4- اشباع نا پذیری در نظام سرمایه داری جز وحشی گری و دست اندازی به ذخایر سایر کشور ها نتیجه دیگری ندارد. آنچه برای مسلمانان در نظام اسلامی اشباع نا پذیر است کسب رضایت حضرت احدیت است.

5- کار آیی در نظام سرمایه داری جای خود را به عدالت در اسلام میدهد که غایت هدف می باشد. ضمنا اقامه قسط یک فعل متعدی هست که به جامعه بر میگردد و شرط لازم آن تعاون و همکاری است : و تعاونوا علی البر و التقوی.

6- وام ربوی خود در فرد گرائی ریشه دارد زیرا داین نمیخواهد خود را درگیر نیاز و مشکلات اشخاص حقیقی و حقوقی بکند و صرفا وام دهنده از طریق صرفنظر کردن از مال خود و برای مدت معیین و با گرفتن ربای از پیش تعیین شده عدم استفاده از مال خود را جبران می کند. در حالی که در اسلام دادن قرض الحسنه تشویق شده است با توجه به همبستگی آحاد مسلمانان انواع عقود در فقه پیش بینی شده است که اساس آن به تعاون برمیگردد و انسان ها را بر اساس فطرت خداوندی بیکدیگر نزدیک می‌کند.

همانطور که ملاحظه میشود تمام نکات هر یک از دو نظام مکمل یکدیگر بوده و با هم سازگاری دارند و از یک انسجام درونی برخوردار هستند. معهذا چون نظام سرمایه داری بر اساس برداشت انسان از انسان استوار هست و از فطرت بشر بسیار دور است در عمل و طی دهه های گذشته مشکلات فراوانی را برای بشریت ایجاد کرده است. نکته مهم این است که آیا از منظر منطقی صحیح است که از انسان در مورد خصایص انسان سوال شود؟  آیا خالق هستی بیشتر با خصایص انسان آشنا هست یا خود بشر؟ 

تفا وتها بسیار هستند که در این مصاحبه نمی‌گنجد. من به این نکات در نوشته‌هایم مفصلا پر داخته ام که علاقمندان می‌توانند به آنها مراجعه کنند.

نظام سرمایه‌داری در مواجهه با جامعه از کاستی‌های زیادی رنج میبرد که حتی بسیاری از اقتصاددانان غربی به آنها در مقالات خود به آنها پرداخته و از این طریق جایزه نوبل اقتصادی را به خود اختصاص داده اندبه نحوی که اگر تمام کاستی های شناخته شده به اصل آن نظام به آن اضافه شود "شیر بی یال و دم و اشکم" خواهد شد. شیر بی یال و دم و اشکم که دید؟ این چنین شیری خدا هم نافرید!

بنا بر این است که کشور های جهان به پارادایم دیگر ی باید رو آورند که چیزی جز اسلام نیست زیرا که مبنای آن بر اساس قرآن فطرت بشر است.

اسلامی که از عدالت سخن می‌گوید که غایت و نهایت آرزوی نظامش می‌داند و تشویقاتی هم از طریق قانون برای اجرای آن صورت می‌گیرد تا رفاه اجتماعی محقق شود. اما ازطرف دیگر سرمایه‌داری فردگرایی را مطرح می‌کند که متضاد با رفاه اجتماعی است و این ‌دو در تضاد باهم هستند. از دیدگاه فلسفی می‌بینیم که این دو سیستم کاملا از نظر ابزار و عملکرد و نتایج در تقابل هم هستند.

تصور من باتوجه به چهار دهه مطالعه و ارائه کتب و مقالات و سمینار (در داخل و در خارج) در این زمینه این است ‌که ما بیش از حدنیاز دستورالعمل و قاعده و ضابطه برای پیاده کردن اقتصاد اسلامی داریم. اما متأسفانه علیرغم اینکه قانون اساسی ما اقتصاد اسلامی را مبنای کار و تصمیم قرارداده است، ولی کوچکترین محتوایی در کشور در خصوص نظام اسلامی در آن دیده نمی‌شود. بلکه فقط رنگ و لعاب اسلامی به آن داده‌اند و چنین به جامعه القاء شده است که اگر اسمش را عوض کنند، محتوا هم تغییری می‌کند در حالی که این روشی گمراه‌کننده برای جامعه است.

ازنظر شما مشکلات اقتصاد ایران و بحرانی که الان درگیر آن هستیم، تاچه‌حد به همان نگاه لیبرالی مدیران بانکی و یا عملکرد لیبرالی آنها بازمی‌گردد؟

اگر من بخواهم این مسئله را از توانمندی‌های فرزندان این کشور جدا کنم، این تحلیلی کم‌محتوا خواهد بود. نظام بانکداری لیبرالی به عدم توانائی اداری و تصمیم‌گیری که در رده‌های بالای حکومتی ما وجود دارد دست‌به‌دست داده و هردو همدیگر را تقویت می‌کنند. به‌این معنا که نظام لیبرالی اجازه پیاده کردن نظام بانکداری اسلامی را نداده است و ازسوی دیگر آنچه که ما با آن مواجه هستیم و حقیقتاً مسائل پیچیده‌ای می‌باشد، ناشی از بی‌کفایتی و عدم مدیریت صحیح اقتصاد کشور است. متأسفانه باید این را گفت‌ که در کشور ما در تمامی مواردی که نشان‌از نقاط ضعف اقتصادی دارد، سرآمد هستیم. فساد - اختلاس – بیکاری – ناهنجاری های اجتماعی و نیز جدایی دولت از مردم همه شاخصه‌های اقتصادی هستند که متاسفانه عامه مردم را خسته و بی حوصله کرده و تماما به ناتوانی مدیران و عدم مدیریت صحیح بر میگردد. به نحوی که برای اصلاح امور به یک جراحی عمیق و طولانی نیاز مندیم در حالی که در کشورمان ظرفیت های استفاده نشده ای بالاخص در جوانان وجود دارد که بسته بودن نظام تصمیم سازی و تصمیم گیری اجازه ورود برای آنها مطلقا ممنوع هست  و عدم مدیریت صحیح رخ داده است و نیاز به اصلاح و درمان دارد.