به گزارش پارس به نقل از فارس؛ رحیم مخدومی یکی از نویسندگان موفق ادبیات دفاع مقدس است که در این حوزه آثار قابل تحسینی ارائه کرده است.

مخدومی یکی از دوستان و همچنین علاقه مندان « گل علی بابایی» است. به بهانه پاس داشت گل علی بابایی، گفتنی های مخدومی راجع به این نویسنده ارجمند دفاع مقدس را با هم می خوانیم. البته ما سعی کردیم از سال های شکل گیری « دفتر ادبیات هنر و مقاومت حوزه هنری» که به سعی و تلاش اساتید این عرصه « مرتضی سرهنگی» و « هدایت ا… بهبودی» پا گرفت از مخدومی بیشتر بشنویم و او هم سوالات ما را شنید و از آن سال ها برایمان گفت؛ از کانکس دفتر ادبیات مقاومت، از داستانک های علی رضا قزوه و…

مصاحبه ما با « رحیم مخدومی» در مورد « گل علی بابایی» را بخوانید.

فارس: آقای مخدومی! خبرگزاری فارس تصمیم دارد مراسم بزرگداشتی برای آقای گلی بابایی برگزار نماید. با توجه به این که شما جزء نویسندگان ادبیات پایداری و از دوستان ایشان هستید بفرمایید اولین بار آقای گلعلی بابایی آشنا شدید؟

اولین آشنایی بنده با ایشان در کانکس دفتر ادبیات و هنر مقاومت بود که آقایان سرهنگی و بهبودی بانی آن کانکس بودند؛ حدودا سال های ۶۸ و ۶۹ بود.

* تلقی این بود که دیگر لزومی ندارد به موضوع جنگ و دفاع مقدس پرداخته شود

فارس: آقایان سرهنگی و بهبودی کلاس درس داشتند که شما و آقای بابایی در آن شرکت می کردید یا نه، موضوع به گونه ای دیگر بوده است؟

کلاس درس نداشتند منتها این عزیزان به نحوی ادبیات دفاع مقدس را پدری می کردند، چون ادبیات دفاع مقدس با این مفهوم مصطلحی که در حال حاضر رایج شده است رایج نبود و این عزیزان آغاز کردند و در انزوا هم آغاز کردند. تلقی این بود که بعد از دفاع دیگر لزومی ندارد که به موضوع جنگ و دفاع مقدس پرداخته شود و ارگانها و نهادهای فرهنگی و هنری به گونه ای خود را مبری می کردند از اینکه می خواهند به مقوله جنگ و دفاع مقدس بپردازند. در چنین فضایی این دو بزرگوار به این قطعیت رسیده بودند که یک دفتر مستقلی باید برای این موضوع تشکیل دهند.

در واقع این دوستان به عنوان یک میزبان مستقر شده بودند که نویسنده ها و شاعران آثارشان را ارائه دهند و به چاپ برسانند و ارتباطات هم به همین شکل بود، یعنی هر کس از این مکان اطلاع پیدا می کرد به دیگری می گفت و دهان به دهان افراد اطلاع پیدا می کردند و به آنجا مراجعه می کردند، مراجعه همانا و جذب شدن و با انگیزه و انرژی کار را ادامه دادن همان و این هم به اخلاق و جذابیت و نگاه مشفقانه ای که آقای سرهنگی و بهبودی داشتند برمی گشت.

در این وادی بود که بنده این دوستان را دیدم؛ آقای گلعلی بابایی، آقای قزوه، آقای کمره ایی، آقای قدمی و خیلی از دوستان دیگر که در این وادی ماندگار شدند و بعدها جزو چهره های شاخص شدند را در آن مکان بنده با آنها آشنا شدم.

فارس: آقای مخدومی! نکته ایی که الان به آن اشاره فرمودید نام بردن از علیرضا قزوه بود که با باقی دوستان تفاوت دارد، از این نظر که علیرضا قزوه در حوزه شعر فعالیت داشته و مابقی عزیزانی که شما نام بردید جزو ارجمندان حوزه نثر هستند. حتی بنده مطالعه نموده ام که در کتاب « پرستو در قاف» آقای قزوه در یکی دو جا به شما اشاره داشته و حتی یک عکس مشترک از شما و آقای قزوه دیده ام. شما ارتباط جدی با شعرا به خصوص آقای قزوه هم داشته اید؟

آقای قزوه آن زمان که در دفتر ادبیات و هنر مقاومت با آقای سرهنگی و بهبودی همکاری داشت، در واقع در زمینه نثر همکاری می کرد چون ایشان علاوه بر شعر در زمینه نثر هم فعالیت داشتند.

* پرداختن به نثر در رابطه با دفاع مقدس در کارنامه ادبی آقای قزوه قابل تأمل است

فارس: پس کتاب « دو رکعت عشق» را در آن سالها نوشته اند.

در آن زمان در واقع کتاب نبود. زمانی که دفتر فعالیتش را شروع کرده بود و آقای قزوه هم در روزنامه اطلاعات کار می کردند، ایشان به دلیل همین ارتباطی که با این دوستان داشت در زمینه خاطره دفاع مقدس، این طرح به ذهنش رسید که خاطرات مینی مال را برای اولین بار استفاده کند که یک ستون در روزنامه اطلاعات اختصاص پیدا کرد به همین موضوع و آقای قزوه این کار را شروع کرد.

خب در آن زمان معلوم نبود که آقای قزوه اینکار را انجام می دهد ولی بچه های دفتر اطلاع داشتند، چون اسمی از مسئول این ستونک نوشته نمی شد. در این زمینه « دو رکعت عشق» آقای قزوه هم جریان ساز بود و هم این که از لحاظ حجمی و کیفیت کار خیلی بالا بود، یعنی نسبت به اشعار آقای قزوه، موضوع پرداختن به نثر در رابطه با دفاع مقدس در کارنامه ادبی آقای قزوه قابل تأمل است.

* آن زمان به نویسنده جنگ و دفاع مقدس کار داده نمی شد

فارس: در صحبت هایتان گفتید بعضی از نهادها قضیه ادبیات جنگ و دفاع مقدس را اتهام می دانستند. برگردیم راجع به متهمی به نام گلعلی بابایی صحبت کنیم! می فرمودید که با ایشان در سال ۶۸ و ۶۹ در دفتر ادبیات هنر مقاومت و به تعبیری در کانکس معروف حوزه هنری آشنا شدید.

آقای گلعلی بابایی سپاهی بودند و از فعالان عرصه تبلیغات در لشگر ۲۷ حضرت رسول (ص) که بعدها به مسئولیت معاونت فرهنگی این لشگر منصوب شدند. چند اتفاق در این جا افتاد؛ آقای گلعلی بابایی با توجه به خاطراتی که خودشان داشتند و با توجه به دسترسی که به منبع و اقیانوسی از خاطره داشتند، در زمانی که به نویسنده ها بهایی داده نمی شد سرچشمه ای شد تا نویسنده ها را جذب کند. به الان نگاه نکنید که نویسنده ها سرشان شلوغ است و وقت سرخاراندن ندارند، در آن مقطع هم کتاب ها می ماند و چاپ نمی شد و هم این که به نویسنده جنگ و دفاع مقدس کار داده نمی شد! آقای گلعلی بابایی در اولین کنگره شهدای کشور شخص مؤثری بودند. بخش کتاب را که مربوط به لشگر ۲۷ می شد به ایشان سپرده بودند و ایشان نیز با توجه به آشنایی که با بچه ها در دفتر پیدا کرده بود آنها را جمع کرد و به آنها کار داد. من در خاطرم هست که حدود ۴۰ عنوان کتاب در ژانرهای مختلف چاپ شد. البته این کار بعدها در زمینه فیلمنامه و سریال هم ادامه پیدا کرد. چند نکته در این جا وجود داشت: یکی اینکه ایشان نقش پررنگ و مؤثری در برپایی اولین کنگره های شهدا و کنگره های سرداران شهید داشت و با توجه به اینکه خودشان دست به قلم بودند و بچه های نظامی کمتر اعتماد می کردند که غیر نظامی در این وادی ها بیاید در این زمینه فعالیت کند، به همین خاطر آنها به ایشان اعتماد کردند و او را انتخاب کردند. ایشان با جرات مسئولیت را به عهده گرفت و توانست افرادی را از بیرون بیاورد تا کتاب هایی که لازم بود نوشته شود.

نکته بعدی این بود که من در کارهای اولیه آقای گلعلی بابایی در خاطرات نثر و داستان دیدم و این برایم خیلی جالب بود (البته ایشان به عنوان داستان نویس شهرت پیدا نکرد بلکه به عنوان کسی که جزو اولین کسانی است که خاطرات را با نثر داستان نوشت جزو پیشکسوت هاست) که این عشق و علاقه به خاطر داستان توامان با هم باعث شد که بعدها مجموعه هایی را با عنوان زندگی نامه های داستانی حول محور شهدا چاپ کند. رفته رفته این اوج گرفت و افراد دیگر هم استقبال کردند و بحث خاطره داستان پیش آمد، بحث زندگینامه داستانی پیش آمد و داستان هایی با الهام از خاطره به وجود آمد. خیلی ها در این وادی برای خودشان شاخص شدند ولی آقای گلعلی بابایی جزو اولین ها بود چون من قبل از ایشان ندیده بودم که خاطرات را با نثر داستان بنویسند.

یک نکته دیگری که خیلی مهم بود به عنوان سرآغاز بودن، سبک و سیاق لشگر نویسی که قبل از کتاب « هم پای صاعقه» هنوز اتفاق نیفتاده بود این هم برای اولین بار توسط آقایان گلعلی بابایی و حسین بهزاد شکل گرفت.

معمولاً یک شیوه ای که توسط کسی ابداع می شود یا اگر دیگران ابداع کرده اند و محفوظ مانده و کسی آن را احیا می کند، در واقع برای خیل عظیمی که می آیند خط شکنی می کند.

ما بعد از « همپای صاعقه» بود که کتاب های مشابه و گونه های مشابه این را دیدیم و استانهای دیگر و لشگرهای دیگر نیز به فکر افتادند در این وادی فعالیت کنند.

فارس: یعنی آقای بابایی همیشه جزو کسانی بوده است که کارهای خلاف آمد عادت انجام داده است؟

بله، خط شکن بودند، ایشان در زمینه ادبیات دفاع مقدس خط شکنی کرده است. حالا همین که فضای نظامی را با فضای ادبی آشتی داد و نویسندگان غیر نظامی هم اینکه جرأت و جسارت دست بردن در نثر خاطره را به خودشان بدهند و نثر داستانی استفاده کنند و هم شیوه لشگرنگاری، اینها مواردی بود که بنده شاهدش بودم و بعدها شنیدم که در آن قضیه نمایش « شب آفتابی» که یک کار بزرگ در سطح جهان بود ایشان هم نقش داشت. در آنجا با توجه به اینکه معاونت فرهنگی لشگر را داشت و لشگر هم در واقع میزبان این انتخابات شده بود، آقای گلعلی بابایی هم در این اتفاق مبارک نقش داشت.

* نوع نگاه است که گاهی انسانها را در یک صف و یک جبهه قرار می دهد

فارس: آقای مخدومی! من با توجه به تحقیقاتی که در مورد آثار شما و آقای گلعلی بابایی انجام داده ام به سه ویژگی مشترک تا به حال رسیده ام. البته شاید اشتراکات دیگری هم شما دو عزیز داشته باشید و حضور هر دوی شما در جبهه، در آثارتان هست مثلاً در کتاب « جنگ پابرهنه» روایت حضور خود شما و خاطراتتان در جبهه است، یک همچنین کتابی تقریباً با همین فضاها جناب آقای گلعلی بابایی به نام « نقطه رهایی» دارند، یک ویژگی دیگر هم که به آن اشاره کردید توجه به ژانر زندگینامه داستانی است. جناب آقای بابایی ۴ کتاب در این حوزه چاپ کرده اند؛ کتاب « در هاله ای از غبار» در مورد « حاج متوسلیان» است و سه کتاب دیگر در مورد شهیدان همت و رضا چراغی و عباس کریمی است. سومین ویژگی مشترک آثار شما یادداشت های سفر حج آقای بابایی با عنوان « غوغای غبار» نوشته شده و مدنظر است و یادداشت های سفر حج شما که به عنوان « یار کجاست» چاپ شده است که این اشتراکات هم قابل توجه است. می خواستم در مورد اشتراکات خودتان تا حدی که صلاح می دانید صحبت کنید.

یک ویژگی مشترک دیگر هم اضافه می کنم -و این کار به این منزله نیست که من خودم را با آقای گلعلی بابایی مقایسه بکنم چون ایشان را بزرگ خودم می دانم- ما هر دو تبلیغاتی بودیم، یعنی در دوران جنگ. البته ایشان هم سابقه حضورشان در جبهه و تبلیغاتی بودنشان از بنده بیشتر است و جزو پیشکسوتان هستند منتهی ایشان زمانی در تبلیغات لشگر ۲۷ بودند ولی من خودم مدتی در تبلیغات گردان بلال بودم. گردان بلال هم از گردانهای مجموعه لشگر ۲۷ بود. زمان جنگ معمولاً بچه ها هر یک وظایف خاصی دارند که متفاوت است با رسته های دیگر. یک مقطع کوتاهی را من در دوران دفاع مقدس در بخش تبلیغات فعالیت کردم به خاطر اینکه به زمینه های فرهنگی علاقه داشتم، منتهی مجموعه آقای بابایی را در زمینه های مختلف جزو پیشکسوت های خودم تلقی می کنم.

نکته دیگری که قابل ذکر هست این که شاید مهمتر از اینها، نوع نگاه مشترک است؛ یعنی نوع نگاه است که گاهی انسانها را در یک صف و در یک جبهه قرار می دهد. حالا جدای از بحث اندیشه، آن درک از شرایط و وظیفه ای که باید انجام داد مطرح است. هم بنده و هم آقای بابایی سعی کردیم در زمینه داستان فعالیت داشته باشیم. داستان یک جذابیت هایی برای خود نویسنده دارد و یک جذابیتی هم برای مخاطب، اما اینکه وقت خود را بیشتر برای خاطره و زندگینامه داستانی گذاشته ایم برمی گردد به موضوعی که اشاره کردم؛ یعنی آن نوع نگاه و برداشت از ضرورتی که در یک مقطع باید به آن پرداخته شود و آن این است که ما چون با کوهی از سوژه های ناب به وقوع پیوسته به عنوان خاطره مواجه هستیم حیف مان می آید استناد آنها را به عنوان داستان از بین ببریم، یعنی شأن آن پایین می آید.

* تیر خلاص جامعه ادبی به داستان نویسی که به سمت مستندنویسی می رود

فارس: یعنی حتی اگر عده ای [البته ببخشید اینگونه عرض می کنم] از شما خرده بگیرند که شما اصلاً نمی دانید داستان یعنی چه، رمان یعنی چه، فرم یعنی چه، باز هم شما بر طبل مستند بودن می کوبید؟ !

ببینید همیشه یک تیر خلاصی به کسی که به عنوان داستان نویس در جامعه فعالیت می کند و از داستان نویسی اش فاصله می گیرد و به سمت مستند نویسی می رود از جامعه ادبی به او شلیک می شود؛ یعنی در داستان نویسی یک کلاسی هست، یک تشخصی هست و معمولاً داستان نویس ها سعی می کنند که این ریسک را انجام ندهند و بسیاری از خاطره نویس ها رفته رفته خود را به آن سمت سوق دادند، حتی سعی می کنند یادی از کتاب های گذشته خودشان نکنند! منتهی این بزرگی و ابهت آنچه که ما با آن مواجه هستیم چنان ما را تحت تأثیر قرارداده است که ما اصلاً نمی توانیم به جز این فکر کنیم. و آقای بابایی هم چنین ایثاری را انجام داده است و جزو اولین کسانی بود که به نثر داستان روی آورد. بسیاری از دوستانی که در حال حاضر در وادی داستان نویسی شهرت پیدا کرده اند اصلاً در این وادی قلم نزده بودند یا ورود پیدا نکرده بودند و یا آمده بودند و خاطره می نوشتند، ولی ما رفته رفته می بینیم که آقای بابایی از موضوع داستان فاصله گرفت. اینجا یک دینی احساس شد در فضایی که شانه ها را از زیر بار مستندنویسی خالی می کنند و حتی اگر خالی هم نمی کردند تعداد بسیار کم بود؛ در قبال آنچه که ما با آن مواجه هستیم. بابایی ها احساس می کنند دینی برگردن دارند که اگر این کار را انجام ندهند این بار بر زمین می ماند و کسی نیست تا آن را بلند کند و چه خوب است همانند ایشان پا در وادی بگذارند تا دیگران الگو شوند.

فارس: اگر بخواهید به صورت خلاصه به چند ویژگی نویسندگی آقای بابایی اشاره کنید چه نکاتی را مدنظر قرار می دهید؟

یکی استفاده خیلی خوب از منابع است. استاد، مدارک، آرشیوهای مستند، که برای اولین بار آقای بابایی از آن استفاده کرد. یعنی تا قبل از ایشان ما « مکالمات بی سیم» را در جایی ندیده بودیم. این کار حوصله خیلی زیادی می خواهد. یکی دیگر از ویژگی های بابایی کار مشترک است. شما بگردید و ببینید که چند نفر توانسته اند به خودشان اجازه دهند و یا توان کار جمعی را داشته اند. معمولاً کار انفرادی می شود ولی ایشان کار گروهی هم دارند. من خاطرم هست که همان سالهای دهه ۶۰ برای اولین بار سالنامه دفاع مقدس چاپ شد و شهید سعیدجان بزرگی -که از بچه های تبلیغات لشگر ۲۷ بود- ایشان خیلی گمنام با تشکیلات آقای بابایی در تبلیغات لشگر ۲۷ کار می کرد. خیلی های دیگر هم بودند و کار می کردند، کتاب ها را یک به یک رصد می کردند، سفره ای معنوی و ادبی پهن کرده بودند، هر چه کتاب برای دفاع مقدس نوشته شده بود جمع آوری کرده بودند، آنها را صفحه به صفحه می خواندند، گلچین می کردند، راجع به هر شهید مطالبی را استخراج می کردند و در صفحات این سالنامه می گنجاند تا اولین سالنامه لشکر ۲۷ تولید شد و خود این هم یک شروع و آغازی برای سالنامه های این مدلی شد.

* ظرفیت بسیار والای گلعلی بابایی

فارس: شما وقتی اسم گلعلی بابایی را می شنوید کدام یک از آثار ایشان در ذهنتان تداعی می شود؟

کتاب های لشکر نویسی ایشان، کتاب « هم پای صاعقه» ، چون من از این کتاب برای یک فیلمنامه استفاده کردم، یک خاطره یک صفحه ای از این کتاب به یک فیلم سینمایی تبدیل شد؛ خاطره مربوط به شب فتح خرمشهر است. خاطره مستندی هم هست، اسیران عراقی که در خرمشهر اسیر شده اند از یکی از فرمانده گردانها تقاضا می کنند که آنها را رها کند تا آنها بروند و با فرماندهانی که در خرمشهر گرفتار شده اند صحبت کنند و بگویند که ایرانی ها چه تیپ آدم هایی هستند. برخلاف تصورشان، این فرمانده گردان اعتماد پیدا می کند به این عراقی ها و این ها می روند و خیلی از عراقی هایی را که آماده تسلیم هستند را با خود می آورند. این خاطره را ما به فیلمنامه ایی تبدیل کردیم که به مناسبت فتح خرمشهر ساخته شد.

ویژگی بارز ایشان ظرفیت بسیار والایشان است و این ظرفیت بالا می تواند با جلوه های مختلفی بروز کند؛ آرامش، متانت، انتقادپذیری ایشان و…

من به عنوان منتقد در جلسه نقد کتاب « ققنوس فاتح» ایشان حضور داشتم و آقای بابایی به عنوان مؤلف. گنجایش و ظرفیت زیاد ایشان در آن جلسه نقد برای من خیلی جالب بود.

فارس: آخرین نکته ای که راجع به آقای گلعلی بابایی مدنظر هست کار مطبوعاتی ایشان است. همانطور که می دانید یک نشریه ای که به صورت فصلنامه تخصصی فرهنگ و هنر پایداری چاپ می شود و جزو نشریات خوب هم هست « پلاک هشت» نام دارد و تحت مدیر مسئولی ایشان است و با نظارت و دقت نظر ایشان منتشر می شود. راجع به فعالیت های مطبوعاتی ایشان و مخصوصاً همین مجله پلاک ۸ توضیحاتی بفرمایید.

نشریه پلاک هشت در نشریات دفاع مقدس منحصر به فرد است؛ حالا چه قبل ها چاپ می شد و تعطیل شد و چه الان که دارد کار می شود، « پلاک هشت» جامعیتی دارد و در عین حال مطالب نو و بدیعی را ارائه می دهد.

یعنی در عین حال افراد متفاوت و مختلف خیلی آزادانه می توانند مطلب بدهند که گاهی اوقات بعضی ها مورد نقد قرار می گرفت و بعضی مورد تأیید و تشویق واقع می شد و در عین حال گروه های سنی جوان و بزرگسال در سطوح مختلف علمی می توانند از این بهره مند شوند، چونکه این نشریه در سطوح مختلف دارد کار می شود و به موضوع تاریخی دفاع مقدس منحصر نیست. آنچه که امروز به عنوان بازتاب و دستاورد دفاع مقدس مطرح است و به عنوان مسئله روز می تواند منتسب باشد به مسئله دیروز، این هم از جمله موضوعاتی است که در پلاک هشت به آن پرداخته می شود.

فارس: و حرفی از جنس زمان دارد.

بله.