امروز سالروز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی، شاعر بلندآوازه ایرانی است. از نخستین بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی در سال ۱۳۱۳ که به همت انجمن حفظ آثار ملی در "هزاره فردوسی” برگزار شده است، تا امروزه بیش از ۸۰ سال می گذرد.
 
هر سال بنا بر اقتضای شرایط، همزمان با فرا رسیدن ۲۵ اردیبهشت ماه، بزرگداشت و یادبودی بر مزار حکیم فرزانه توس برگزار میگردد. فردوسی که با اثر شکوهمند خود، نقش جوان‏مردی، اخلاق و ایمان را در بلندای زمان بر تاریخ نشاند و با حکمت و بینش گسترده، فرهنگ غنی ایران را تا فراسوی مرزهای خاکی به دل عاشقان فرهنگ و هنر نمایان ساخت. 
 
 
بزرگمردی که زبان فارسی را زنده کرد
 
 
حکیم، از جمله معماران فرهنگ و ادب بخش بزرگی از جهان امروز است که با هموار ساختن رنجی سی‏ساله بر خود، توانست اندیشه پویا و تصویری زیبا را در همگونی دین و فرهنگ ملی در قالب یادگاری هزار ساله، ولی همواره تازه و سودمند باقی گذارد.
 
کودکی و جوانی فردوسی در زمان سامانیان سپری شد. شاهان سامانی از دوستداران ادب فارسی بودند. آغاز سرودن شاهنامه را بر پایهٔ شاهنامه ابومنصوری از زمان سی سالگی فردوسی می‌دانند اما با مطالعه زندگی نامه فردوسی می‌توان چنین برداشت کرد که وی در جوانی نیز به سرایندگی می‌پرداخته‌ است و چه بسا سرودن داستان های شاهنامه را در همان زمان و بر پایهٔ داستان‌های کهنی که در داستان‌های گفتاری مردم جای داشته‌اند، آغاز کرده‌است.
 
از میان داستان های شاهنامه که گمان می‌رود در زمان جوانی وی گفته شده باشد می‌توان داستانهای بیژن و منیژه، رستم و اسفندیار، رستم و سهراب، داستان اکوان دیو و داستان سیاوش را نام برد. فردوسی پس از آگاهی یافتن از مرگ دقیقی توسی و نیمه‌کاره ماندن گشتاسب‌نامه سرودهٔ او (که به زمانه زرتشت می‌پردازد)، به نگاشته شدن شاهنامه ابومنصوری که به نثر بوده و بن‌ مایه دقیقی توسی در سرودن گشتاسب‌نامه بوده‌است پی برد و به دنبال آن به بخارا، پایتخت سامانیان «تخت شاه جهان» رفت تا آن را بیابد و بازمانده آن را به شعر در آورد.
 
 فردوسی در این سفر «شاهنامهابومنصوری» را نیافت اما در بازگشت به توس، امیرک منصور، که از دوستان فردوسی بوده‌است و «شاهنامه ابومنصوری» به دستور پدرش ابومنصور محمد بن عبدالرزاق یکپارچه و نوشته شده بود، نسخه‌ای از آن را در اختیار فردوسی نهاد.
 
 
بزرگمردی که زبان فارسی را زنده کرد
 
 
فردوسی سرودن شاهنامه را بر پایه نوشتار ابومنصوری در حدود سال۳۷۰ هجری قمری آغاز کرد و سر انجام آن را در تاریخ ۲۵ سپندارمذ سال ۳۸۴ هجری قمری (برابر با ۳۷۲ خورشیدی) با این بیت‌ها به انجام رساند:  
 
سر آمد کنون قصهٔ یزدگرد                             به ماه سفندارمذ روز اردز
هجرت سه صد سال و هشتاد و چار            به نام جهان داور کردگار 
 
این ویرایش نخستین شاهنامه بود و فردوسی نزدیک به بیست سال دیگر در تکمیل و تهذیب آن کوشید. این سال‌ها هم‌زمان با برافتادن سامانیان و برآمدن سلطان محمود غزنوی بود. فردوسی در سال ۳۹۴ هجری قمری (برابر با ۳۸۲ خورشیدی) در سن شصت و پنج سالگی بر آن شد که شاهنامه را به سلطان محمود اهدا کند، و از این رو دست به کار تدوین ویرایش تازه‌ای از شاهنامه شد. فردوسی در ویرایش دوم، بخش‌های مربوط به پادشاهی ساسانیان را تکمیل کرد. پایان ویرایش دوم شاهنامه در سال ۴۰۰ هجری قمری در هفتاد و یک سالگی فردوسی بوده‌است: 
 
چو سال اندر آمد به هفتاد و یک               همی زیر بیت اندر آرم فلک
ز هجرت شده پنج هشتاد بار                  به نام جهان داور کردگار 
 
فردوسی شاهنامه را در شش یا هفت دفتر به دربار غزنه نزد سلطان محمود فرستاد. به گفته خود فردوسی، سلطان محمود «نکرد اندر این داستانها نگاه» و پاداشی هم برای وی نفرستاد. از این رویداد تا پایان زندگانی، فردوسی بخش‌های دیگری نیز به شاهنامه افزود که بیشتر در گله و انتقاد از محمود و تلخ‌ کامی سراینده از اوضاع زمانه بوده‌است. در روزهای پایانی زندگی فردوسی از سن خود دو بار یاد کرده، و خود را هشتاد ساله و جای دیگر هفتاد و شش ساله خوانده‌است.
 
 
بزرگمردی که زبان فارسی را زنده کرد
 
 
چنان که از گفته خود او بر می‌آید، نزدیک به سی سال از بهترین ایام زندگی خود را وقف این کار کرده است. او در این باره می‌گوبد: 
 
 بسی رنج بردم در این سال سی 
عجم زنده کردم بدین پارسی
بناهای آباد گردد خراب     
ز باران و از تابش آفتاب
پی افکندم از نظم کاخی بلند          
که از باد و باران نیابد گزند
 
شاهنامه نگاهبان راستین سنت‌های ملی و شناسنامه قوم ایرانی است. شاید بدون وجود این اثر بزرگ، بسیاری از عناصر مثبت فرهنگ آبا و اجدادی ما در طوفان حوادث تاریخی نابود می‌شد و اثری از آنها به جا نمی ماند. فردوسی شاعری معتقد و مومن به ولایت معصومین علیهم ‌السلام بود و خود را بنده اهل بیت نبی و ستاینده خاک پای وصی می‌دانست و تاکید می‌کرد که:
 
گرت زین بد آید، گناه من است 
چنین است و آیین و راه من است 
بر این زادم و هم بر این بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم
 
 
ارادت حکیم به اهل بیت و انعکاس آن در آثارش یکی از دلایلی بود که مورد بی مهری سلطان محمود قرار بگیرد این که سلطان تُرک بود و در شاهنامه از شکست ترکان سخن رفته است نیز اضافه بر این شد که فردوسی سال های آخر عمر خود را با سختی بگذراند.